یک: به شدت معتقدم در همه جریان های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بچه های جبهه انقلاب باید در خط مقدم مطالبه حضور داشته باشند و خواسته های به حق مردم را در بخش های مختلف حاکمیت پیگیری کنند.
دو: برای اینکه یک نظام دموکراتیک برپا شده مبتنی بر اصل تفکیک قوا را تخریب و به مرحله براندازی نزدیک کنید، بیش از همه باید توانتان را بر تخریب قوه قضائیه آن متمرکز سازید. به این ترتیب ضمن خدشه دار کردن اصل عدالت در این ساختار حاکمیتی، نقطه امید مردم را هم از بین می برید و خیلی راحت می توانید به هدفتان برسید. این یک اصل اثبات شده است.
سه: در ماجرای دکتر حسن عباسی و صدور حکم زندان برای ایشان به جرم توهین به رئیس جمهور بنده هم مثل خیلی از دوستان مخالف این حکم هستم و عمیقا معتقدم توهین های حسن روحانی و اطرافیانش به منتقدان به مراتب زننده تر و بیشتر بوده و باید رسیدگی شود.
چهار: این روزها رصد نحوه عمل جریان های معاند جمهوری اسلامی به خوبی نشان می دهد که همه توان بدخواهان ملت برای خدشه به نظام پای کار آمده و این موضوع پیش از هر چیز نشانگر قدرت، اثرگذاری و جایگاه مهم نظام در عرصه بین المللی است. اما در این بین به طور مشهودی قوه قضائیه مورد هجمه واقع شده و با نگاهی به بند دوم یادداشت متوجه می شویم که ریشه این موضوع کجاست. در همین شرایط قوه قضائیه هم مثل خیلی از بخش های نظام دارای ایراداتی است که از قضا تاثیر به سزایی در ایجاد نارضایتی مردمی ایفا می کند و بر اساس اصل اول همین یادداشت جبهه انقلاب باید مطالبه گر رفع این مسائل باشد. با این تضاد چه باید کرد؟
پنج: متاسفانه خیلی ها وقتی وارد میدان مطالبه می شوند، ژست منتقد محض به خود می گیرند و هر نقطه ضعفی در گوشه و کنار را برجسته و در بوق و کرنا می کنند. در حالی که مطالبه گری واقعی به ویژه با نگاه اصلاح گری و انقلابی دو مرحله دارد؛ طرح نقاط ضعف در راستای اصلاح و تمجید از نقاط قوت. در این فرایند ما معمولا مرحله دوم را فراموش می کنیم و در موضوع حساسی مثل قوه قضائیه رسما در پازل دشمن قرار می گیریم و با تخریب یکی از ارکان مهم نظام، بستر پیشرفت نقشه های معاندان را فراهم می کنیم. بماند که خیلی از مسائل مطرح درباره قوه قضائیه اساسا ریشه در دیگر بخش های حاکمیت دارد و این قوه مسئول مستقیم آن نیست.
شش: راهکار این است؛ نقاط قوت را ببینیم و از تلاش های ارزشمند صورت گرفته در زمینه های مبارزه با مفاسد اقتصادی، محاکمه دانه درشت ها، برخورد با عوامل فساد و ... تمجید کنیم و در عین حال در مسئله ای مانند موضوع دکتر عباسی و بسیاری مسائل دیگر که شمول اجتماعی بیشتری هم دارد، پرچم مطالبه را بلند کنیم و به نقد عوامل مخرب بپردازیم.
یک تیم شاید با یک سبک بازی عاریه ای بتواند به موفقیت های مقطعی برسد، اما حتما برای تداوم موفقیت و رسیدن به قله های بالاتری از افتخار و اقتدار، حتما نیازمند «فلسفه فوتبال» متناسب با ظرفیت های ذاتی خودش هست.
شاید عده ای فکر می کنند ظرفیت های یک تیم فوتبال، چه در رده ملی و چه باشگاهی، صرفا بازیکنان و طرفداران و امکانات سخت افزاری آن هاست. اما مسئله مهم تری وجود دارد که هرچند در تعامل با این ظرفیت های عینی شکل می گیرد، اما فراتر از آن ها نقش بازی می کند؛ ذهنیت و یا ایده بازی.
فوتبال آلمان برای همه ما تصویر گر یک بازی ساختار مند است و برزیل یادآور فوتبال خلاقانه با نمایش های ناب ستاره هایی مثل پله و زیکو و رونالدو و رونالدینیو و ریوالدو است. اسپانیا را هم همه با تیکی تاکا می شناسیم و بازی روان فوق ستاره هایش که همیشه دست بالا را در میانه میدان و بازی سازی داشته اند.
اما فلسفه فوتبال ما چیست؟ ما برای اینکه سقف آرزوهایمان را از سعود به دور حذفی جام جهانی بالاتر ببریم و بتوانیم ذات فوتبال خودمان را به نمایش بگذاریم و در عین حال از تماشای بازی تیم ملی مان لذت ببریم، باید سراغ چه نوع فوتبالی برویم؟
طی هفت سالی که کیروش سکان هدایت تیم ملی ایران را به دست گرفته، فوتبال دفاعی تمام عیار، چیزی شبیه به یونان 2004 را از تیم ملی شاهد بوده ایم و در دو جام جهانی و یک جام ملت ها از بازی تیم ملی به دلیل جنگندگی بازیکنان و تلاششان و البته نمایشی کم نقص از فوتبال دفاعی رضایت داشته ایم. اما یک نگاه واقع بینانه اثبات می کند که «بازنده سربلند» میدان های بزرگ بهترین توصیف برای این سال های فوتبال ما بوده است.
ما برای اینکه از این مرحله عبور کنیم باید در فلسفه فوتبال خودمان بازنگری کنیم و به سراغ سبکی از بازی برویم که هم بازیکنانمان توانایی هایی بیشتری برای ارائه اش داشته باشند، هم باشگاه ها بتوانند در توسعه آن همراه شوند، هم هواداران از ارائه آن احساس افتخار کنند و هم نتیجه اش برای ما خوشایند باشد.
همه این ها را گفتیم تا برسیم به کرواسی. کروات ها نمونه خوبی هستند برای فلسفه فوتبالی که می تواند فوتبال ایران را به دنیا عرضه کند؛ آن ها نه مثل برزیل و آرژانتین متکی به خلاقیت های فردی بازکنانشان هستند، نه به اندازه اسپانیا در تیکی تاکا و بازی گردانی افراط می کنند و نه به اندازه آلمان فوتبال خسته کننده و ساختاری ارائه می دهند.
فوتبال کرواسی جایی میان همه این هاست. آن ها پیش از هر چیز تیم هستند و به عوامل شکل دهنده روحیه تیمی هم چون تعصب، تلاش و دوندگی پایبندند. چه آنکه نشان دادند با وجود سه بازی سخت و نفس گیر 120 دقیقه ای، در بازی فینال هم مجموعا بیشتر از فرانسه قدرتی و سرعتی دویدند و جنگیدند.
کروات ها در عین حال اما از خلاقیت های فردی بازیکنانی مثل مودریچ، مانژوکیچ، ربیچ، راکیتیچ، ویدا و ... هم در خدمت تیم استفاده می کنند و هیچ وقت آن ها را مثل جهانبخش و آزمون در تیم ملی ما محصور در ساختارهای تیمی نمی گذارند.
برگردیم به ظرفیت های فوتبال خودمان. همه ما به عنوان یک هوادار فوتبال دلمان می خواهد که نمایشی تهاجمی از تیم ملی مان ببینیم و اگر کمی منصف باشیم در این سال ها همیشه مربیان دارای تفکرات دفاعی در تیم های باشگاهی مان را با عباراتی مثل ضد فوتبال، دفاع اتوبوسی و حتی ترسو به تیغ نقد انداخته ایم. از طرف دیگر، بازیکنانی داریم که در مواقع حساس می توانند گره گشا باشند و با خلاقیت فردی در خدمت تیم، نقش افرین باشند. از طرف دیگر فوتبال ما نه مثل آلمان و اسپانیا منظم است و نه مثل کشورهای درجه دو آمریکای جنوبی شلخته و بی نظم. فوتبال ما خیلی شبیه است به فوتبال کرواسی.
این ها را هم که کنار بگذاریم یک انگاره دیگر برای اثبات شباهت فلسفه فوتبال واقعی ما با کرواسی وجود دارد و آن حضور پر تعداد و البته موفق مربی های کروات در فوتبال ایران است. مربیانی مثل برانکو و کرانچار که با فهم صحیح از ظرفیت های فوتبال ایران تیم هایی ساختند که برای موفقیت، نمایش زیبای فوتبال ایرانی را فراموش نکردند.
پ.ن:
منتشر شده در کاپیتان
گفتمان سازی فراتر از شعار
انتخابات اردیبهشت ماه سال 1396 هرچند با شکست ظاهری جبهه انقلاب اسلامی به پایان رسید، اما ظرفیت های عظیمی را در این جریان ایجاد و همگرا ساخت که می تواند نوید بخش آینده ای روشن و موفق برای بدنه مردمی پایبند به ارزش های امام راحل و مقام معظم رهبری باشد؛ به شرط آنکه اصلاحاتی ساختاری، محتوایی و عملکردی در این جریان اصیل و توانمند به وجود آید و کاستی های موجود را برطرف سازد.
در مجموعه یادداشت هایی تحت عنوان «افق های پیش روی جبهه انقلاب» ضمن نگاهی به شرایط آینده جبهه انقلاب اسلامی، ملزومات حرکت رو به پیشرفت این جریان را مرور می کنیم.
مسئله اول؛ گفتمان
نهضت اسلامی مردم ایران از بدو شکل گیری در سال 1342 همواره شعارهای کلیدی و روشنی را به عنوان خط مشی و راهبرد خود مطرح ساخته و توانسته جریان عظیمی از مردم ایران اسلامی و به تبع آن جهان اسلام را با خود همراه سازد. شعارهایی که سال 57 در سه عبارت محوری «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» خلاصه شد و نهضت مردم مسلمان ایران را به رهبری خمینی(ره) کبیر به ثمر نشاند.
امروز اما جبهه انقلاب پس از گذشت 4 دهه از عمر انقلاب اسلامی با مسائلی جدید رو به روست و موظف است این مسائل را با آرمان های اصیل انقلاب اسلامی تطبیق داده و در قالب گفتمانی متقن، اجرایی و قابل فهم برای عامه مردم عرضه کند.
مسائلی هم چون اقتصاد مقاومتی، مدیریت جهادی، فرهنگ انقلابی، حمایت از مستضعفین، عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی و ... تا کنون در قالب شعارهایی از سوی عناصر جریان انقلاب در گوشه و کنار مطرح شده، اما همه آن ها نیاز به تفسیر دقیق، سند سازی و تبیین عمومی دارد و تنها در این صورت می تواند به مولفه هایی قابل فهم و پذیرش برای عامه مردم تبدیل شود.
از سوی دیگر نسبت جبهه انقلاب با مسائلی هم چون هنر، آزادی، ابزارهای نوین رسانه ای، حقوق بشر و ... باید به گونه ای دقیق تبیین و تفسیر شود تا نه تنها هواداران این جریان به منظومه منسجمی از گفتمان قابل دفاع دست یابند که طیف خاکستری جامعه نیز باور کنند با جریانی دارای برنامه و نظر در حوزه های مختلف مواجه هستند.
آنچه تا کنون در حوزه گفتمان سازی از جبهه انقلاب شاهد بوده ایم، بیشتر معطوف به طرح شعارها و بیان نکاتی پراکنده بوده، در صورتی که نیاز امروز تعریف دقیق نظرات کلان و انسجام بخشی به آن هاست.
ظرفیت های انسانی ارزشمند در جریان انقلابی حضور دارند که در صورت تقسیم وظایف و ساختار سازی مناسب می توانند این مسیر را پیگیری کنند و به نتیجه برسانند.
«اگر میروند، خداحافظشان، امروز بروند. ما به زندگی خود ادامه میدهیم»؛ حامد کرزی با این جملات مستقیم آمریکاییها را مخاطب قرار میدهد و به آنها می گوید که “ابداً زیر فشار” حاضر به امضای توافقنامه امنیتی با آمریکا نیست.
او که در ماههای اخیر بارها نسبت به موضوع امضای توافقنامه امنیتی با آمریکا واکنش نشان داده و مهمترین مانع بر سر راه به نتیجه رسیدن این توافقنامه بوده، دیروز در اظهاراتی بازهم مخالفت خود با این توافقنامه را اعلام کرده و با لحنی تند به آمریکایی ها تاخته است.
کرزی آمریکایی ها را به فریبکاری متهم و عنوان کرده است: «اگر آمریکا به ما میگوید که با ما پیمان امضا کن و ما حقوق ارتش شما را میدهیم تا ارتشتان در دهات خودتان در جنگ باشند، ابداً قبول نداریم. این خود یک فریب است که از یک طرف ناامنی ایجاد کند و از طرف دیگر ما را حقوق دهد تا وطن و لشکر خود را در داخل وطن در حال جنگ داشته باشیم.»
رئیس جمهور افغانستان همچنین نسبت به فعالیت های آمریکا در افغانستان به ویژه در زندان بگرام انتقاد کرده و گفته است: «براساس اطلاعاتی که من دارم، بگرام فابریکه(کارخانه) طالبسازی است. بگرام جایی است که مردم بی گناه آن جا آورده میشوند و به آن ها علیه خاک خود و دولت خود احساس نفرت داده میشود… از راه توهین، شکنجه و آزار.»
او “صداقت” آمریکا را در مورد زمینهسازی برای صلح زیر سوال برد و گفت: « اگر طالبان در داخل افغانستان هستند و از همین جا کار میکنند، این امر یک موضوع داخلی ماست. پس در آن صورت آمریکا حق عملیات نظامی ندارد. ما میدانیم و طالبان.»
حامد کرزی که امروز این چنین به آمریکایی ها می تازد و آن ها را فریبکار و دروغگو و شکنجه گر می خواند، شخصی است که خود مدت ها یکی از دوستان بسیار نزدیک آمریکا به حساب می آمده و حتی به نظر بسیاری ” نماینده مستقیم آمریکا برای تامین منافع کاخ سفید در افغانستان” و یا “عامل سازمان جاسوسی آمریکا” بوده است.
حتی اگر این اتهام ها را هم سیاسی کاری عده ای برای مخدوش کردن چهره رئیس جمهور افغانستان در نظر بگیریم، مرور زندگی سیاسی او نشان می دهد که کرزی بخش زیادی از اعتبار و هویت سیاسی خود را مرهون کمک های مستقیم و غیر مستقیم آمریکایی هاست.
کرزی که پس از 11 سپتامبر با طالبان تندرو اختلافات شدیدی پیداکرده بود و از داخل خاک پاکستان به سازمان دهی نیروهایش علیه طالبان می پرداخت، در زمان جنگ آمریکا علیه طالبان به همراه تعدادی از نیروهای تحت امر خود، توسط بالگردهای آمریکایی به کوه های چنارک زرجی از توابع فرمانداری دهراوود استان ارزگان اعزام شدند و تحرکات خود را علیه طالبان آغاز کرد.
کرزی در 13 آبان سال 80 به محاصره کامل نیروهای طالبان درآمد و چیزی نمانده بود که به سرنوشت پدر و برادرش گرفتار شود، ولی در نهایت توسط نیروهای آمریکایی نجات یافت.پس از تشدید حملات هوایی آمریکا به افغانستان و پراکنده شدن طالبان، حامد کرزی با هدایت و برنامه ریزی ظاهر شاه و سازمان اطلاعاتی آمریکا در راستای طرح لویه جرگه و جذب مردم برای حمایت از ظاهر شاه به افغانستان عزیمت کرد و در ادامه کش و قوس های سیاسی افغانستان با حمایت آمریکایی ها به ریاست جمهوری رسید.
اما در این 12 سال که او به عنوان رئیس دولت انتقالی، رئیس دولت موقت و رئیس جمهور زمام امور در افغانستان را بر عهده داشت، چه دیده که امروز با دوستان قدیمی خداحافظی می کند و به آن ها می گوید که از افغانستان بروند؟
این نکته ای است که کرزی در ماه های اخیر، از جمله در همین نشست خبری به آن اشاره کرده و با مرور رنج هایی که ملت افغانستان از حضور نیروهای ناتو به ویژه آمریکا متحمل شده اند، تاکید کرده که حضور آمریکایی ها و ناتو نه تنها سودی برای افغانستان نداشته که روز به روز بر فقر و نا امنی این کشور افزوده است.
هرچند بخشی از جامعه سیاسی افغانستان به رفتارهای این روزهای کرزی نگاه خوش بینانه ای ندارند و آن را نوعی تلاش سیاسی برای حفظ جایگاهش پس از پایان دو دوره ریاست جمهوری تحلیل می کنند، اما این یک واقعیت است که کرزی امروز دیگر هیچ اعتمادی به آمریکایی ها و وعده های آن ها ندارد و حتی برای حفظ قدرت نیز به جای کمک گرفتن از دوست قدیمی، ترجیح می دهد در مقابل دشمنان منافع ملتش بایستد و قدرت را از دل محبوبیت بین مردم رنج کشیده از ظلم های طالبان و آمریکا به دست بیاورد.
کرزی امروز برای ما یک تجربه عینی است. او با حرف هایش و با رفتارش به آن ها که گمان می کنند مسیر دوستی با آمریکا به سر منزل سعادت می رسد، می گوید که اشتباه نکنند. چراکه مقصد دل بستن به آمریکایی ها جز گم شدن در بیراهه های منفعت طلبی کاپیتالیسم نیست.
برچسبها: کرزای, کرزی, فارس, رصد
در روزهای اخیر تعدادی از مسئولان ولایت غزنی افغانستان نگرانی جدی خود را نسبت به افزایش حضور طالبان عرب و پاکستانی در روستاهای این ولایت اعلام کرده و مدعی شده اند که طالبان از این مناطق برای سازماندهی عملیات های تخریبی علیه نیروهای افغان و ناتو استفاده می کند.
حمیدالله دانش؛ عضو شورای ولایتی غزنی در مصاحبه ای با خبرگزاری آوا با ابرازنگرانی شدید نسبت به این موضوع، تاکید کرده است:«در ولسوالی های(شهرستان های) ناامن غزنی، عرب ها و افراد وابسته به القاعده عملا حضور دارند و از این مناطق به عنوان بستری مناسب برای سازماندهی عملیات های تخریبی علیه نیروهای افغان و ناتو استفاده میکنند.»
محمدعلی احمدی؛ معاون والی غزنی نیز حضور طالبان خارجی بهخصوص اعراب در ولسوالی های ناامن غزنی را تایید کرده و گفته است: «رهبری جنگ علیه نیروهای افغان و ناتو در ولایت غزنی به طالبان عرب واگذار شده است… ما اطلاعات موثق داریم که رهبری جنگ در غزنی به دست عرب هاست و این جنگجویان عرب عمدتا از عربستان، سومالی و حتی مصر هستند.»
مهاجرت نیروهای تکفیری عضو گروه های گوناگون از این کشور به آن کشور، در سال های اخیر امری کم سابقه نبوده و در همین چند ماه گذشته نیز در نقل و انتقال های تکفیری ها با محوریت گروه داعش از عراق به سوریه و بالعکس مشاهده شده است.
اما حال باید این سوال را مطرح کرد که هدف اصلی این اقدام، یعنی سازماندهی نیروهای طالبان با سازو کارهایی این چنینی در افغانستان چیست؟
بررسی وضعیت امروز جریان تکفیری در منطقه از یکسو و نگاهی به وضعیت داخلی افغانستان می تواند پاسخ این سوال را روشن کند.
نیروهای تکفیری که در چند سال اخیر بخش زیادی از توان خود را خرج جنگ سوریه کرده اند و در صحنه نبرد با ملت و دولت سوریه ناکام مانده اند، اکنون سودای بر افروختن آتش جنگ در دیگر کشورهای منطقه از جمله عراق و افغانستان را در سر دارند تا بتوانند از این رهگذر، شکست های گذشته خود را جبران کنند.
افزایش و تاحدودی علنی شدن پشتیبانی های حکومت های عربستان و قطر از این گروه ها را نیز می توان باهمین نگاه تحلیل کرد.
در این شرایط تکفیری ها که در صحنه نبرد سوریه با دیگر گروه های مخالف حکومت بشار اسد نیز درگیر شده اند و پس از چند سال جنگ، شانس خود را برای پیروزی بسیار کمرنگ می بینند، دو هدف را برای ادامه آتش افروزی های خود برگزیده اند: ابتدا عراق و سپس افغانستان.
درباره عراق همان طورکه می دانیم تحرکات تروریستی با محوریت گروه داعش در استان الانبار آغاز شده و ادامه دارد.
حال برای رسیدن به تحلیلی درباره علت حضور طالبان در روستاهای غزنی باید اوضاع داخلی این ولایت و نحوه عمل طالبان را مورد توجه قرار دهیم.
همان طور که آقای دانش نیز تاکید کرده «در ولسوالی های ناامن غزنی مردم از نظر اعتقادی، حامی القاعده هستند» و بر این اساس باید گفت که این روستاها تحت سلطه فکری طالبان قرار دارد و ازهمین رو این منطقه برای استقرار و تقویت گروه های تکفیری برگزیده شده است.
بررسی رفتارهای مشابه گروه های تکفیری در سوریه، عراق، پاکستان و افغانستان نیز نشان می دهد که این گروه ها همواره سعی بر آن داشته اند که در مراحل آغازین نبرد، پایگاه های خود را درمناطق روستایی مستقر کنند که عموما مردم به دلیل کم سوادی به راحتی تحت سلطه ایدئولوژیک آن ها درمی آیند.
بر این اساس به نظر می آید این اقدام طالبان نیز زنگ خطری باشد که از برنامه های این گروه برای ایجاد دوباره نا امنی در افغانستان و احتمالا به قدرت رسیدن تکفیری ها در این کشور حکایت می کند.
این انگاره زمانی قویتر می شود که می دانیم قرار است ۱۶ حمل(فروردین) ۱۳۹۳ مصادف با ۵ فوریه ۲۰۱۴ انتخابات ریاست جمهوری افغانستان برای تعیین جانشین حامد کرزای برگزار شود و تا کنون نگرانی هایی نیز مبنی بر برگزاری این انتخابات درموعد مقرر مطرح شده است.
برگزاری یک انتخابات در بستری آرام و دموکراتیک و انتخاب رئیس جمهوری با اکثریت آرا، برای طالبان یک اتفاق ناگوار به حساب می آید.
این را می توان در این بخش از اعلامیه ای که ملا محمد عمر رهبر طالبان افغانستان به مناسبت پایان ماه مبارک رمضان منتشر کرده بود، به خوبی مشاهده کرد: «مردم خداپرست ما به خود زحمت دیدن این نمایشنامه که انتخابات سال ۲۰۱۴ نامیده می شود، نخواهند داد و در آن شرکت نخواهند کرد. شرکت در چنین انتخاباتی به جز “ضیاع وقت”، چیزی نیست.»
بر این اساس به نظر می رسد تکفیری ها دوباره با استفاده از فرمول های مخصوص خودشان در صدد توطئه ای جدید هستند که هدف اصلی آن ایجاد نا امنی و اختلال در روند انتخابات سال آتی افغانستان و قدرت گرفتن در این کشور زخم خورده از جنایت های دردناک آن هاست.
بدون شک «نرمش قهرمانانه» یک تاکتیک است، نه یک هدف.تاکتیکی برای رسیدن به هدف اصلی انقلاب اسلامی که همانا آرمان های بلند امام خمینی(ره) در مقابله با ظلم و استکبار نقطه عطف تمام آن ها به حساب می آید.اما این روزها بعد از آن که رهبر انقلاب موضوع «نرمش قهرمانه» را مطرح کردند، عده ای که از پیش در پی القای ضرورت تعامل با غرب و در واقع نوعی وادادگی در مقابل دشمن بودند، از این تعبیر برداشت های با معانی نزدیک به دیدگاه های خود مطرح کردند و بدون توجه به پیش و پس آن، نرمش قهرمانانه را به چراغ سبز رهبری برای گذر از برخی اهداف تعبیر کردند.
اما پر واضح است که بین این دست تعابیر با آن چه در نظر و کلام رهبر انقلاب وجود دارد، فاصله ای بسیار است و افراد بسیاری نیز در همین روزها بر این امر تاکید کرده و تفاسیر خود را از این مفهوم ارائه داده اند. در این بین تاکید بر مغایرت نرمش قهرمانانه با وادادگی در برابر دشمن و ضرورت تمرکز بر اهداف اصلی و نرمش نشان دادن در اهداف فرعی و حاشیه ای نکاتی مهم بوده که در بسیاری از این تحلیل ها مورد اشاره قرار گرفته است. اما از دیدگاه نگارنده رسیدن به مفهوم واقعی نرمش قهرمانانه از نظر رهبر انقلاب تنها با ترجمه و تفسیر این واژه و حتی مرور سخنان رهبری در این یک دیدار ممکن نیست و مستلزم مرور دیدگاه های ایشان حداقل ، در ماه های اخیر است.
یکی از نکات مهمی که رهبری در این ماه ها چند بار بر آن تاکید کردند و متاسفانه آن طور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت بحث «ساخت داخلی قدرت» بود؛ موضوعی که رهبری در این سال ها بارها آن را با تعابیر گوناگون مورد تاکید قرار دادند، اما در مراسم تنفیذ حکم آقای روحانی با همین تعبیر از آن یاد کردند: «درس بزرگى كه ما از اين فشارهاى اقتصادى دريافت كرديم، اين است كه هرچه ميتوانيم، بايد به استحكام ساخت داخلى قدرت بپردازيم؛ هرچه ميتوانيم، در درون، خودمان را مقتدر كنيم؛ دل به بيرون نبنديم. آنهائى كه دل به بيرون ظرفيت ملت ايران ميبندند، وقتى با يك چنين مشكلاتى مواجه شوند، خلع سلاح خواهند شد. ظرفيتهاى ملت ايران خيلى زياد است. ما بايد بپردازيم به استحكام ساخت درونى اقتدار ملى؛ كه آن روز به مسئولان كشورعرض كرديم: در درجهى اول، مسائل اقتصادى و مسائل علمى است؛ كه بايد با جديت دنبال شود.»
استفاده از نرمش بدون توجه به ساخت داخلی قدرت را هر قدر هم که با تدبیر همراه باشد، نمی توان قهرمانانه تعبیر کرد. ما زمانی می توانیم نرمش قهرمانانه از خود نشان دهیم که با قدرت مقابل دشمن بایستیم و با حداقل امتیاز دادن، حداکثر امتیازات مورد نظر خود را دریافت کنیم. این که عده ای گمان کنند اگر ما به دشمن امتیاز بدهیم، می توانیم امتیاز بگیریم، تصوری کاملا غلط است! چرا که دشمن نه با یک نفر از ما و نه حتی با برخی از رویه های ما که با اصل آرمان های انقلاب اسلامی دشمنی دارد و هر چند ممکن است در برابر گرفتن امتیازات بزرگ، مزایای کوچکی را در اختیار ما قرار دهد، اما در نهایت هدفی جز نابودی انقلاب اسلامی در سر ندارد. باید توجه داشته باشیم که نابودی انقلاب از نظر آن ها تنها با حذف عنوان جمهوری اسلامی از پیشوند نام وطن عزیزمان واقع نمی شود و در صورت وجود این عبارت و دست برداشتن ما از آرمان هایمان نیز ممکن است. از این رو هر زمان که طعم امتیاز گرفتن از جمهوری اسلامی و یک گام پیش آمدن به دهن آن ها مزه کند، در پی جلو آمدن با گام های بلند تر بر می آیند و در این صورت است که اگر ما به ساخت داخلی قدرت توجه نکرده باشیم چاره ای جز عقب نشینی نداریم.
بر این اساس باید گفت ساخت داخلی قدرت پیش نیاز اصلی نرمش قهرمانانه است و بدون تقویت آن نرمش های ما نتیجه ای جز پیش روی دشمن نخواهد داشت.
پس باید توجه داشته باشیم که «نرمش قهرمانانه» یک تاکتیک است، نه یک هدف.تاکتیکی برای رسیدن به هدف اصلی انقلاب اسلامی که همانا آرمان های بلند امام خمینی(ره) در مقابله با ظلم و استکبار نقطه عطف تمام آن ها به حساب می آید.
اصولگرايان؛ از خود زني تا خود خوري
نگاهي به تابستان داغ سياسي 92 از پاستور تا بهشت
شكست اصولگرايان در انتخابات رياست جمهوري 92 قطعي بود؛ حتي اگر يك كانديداي اصولگرا با برند اصولگرايي و حمايت اصول گرايان به رياست جمهوري مي رسيد! شكست اصول گرايان نه در روز 25 خرداد و پس از اعلام نتايج انتخابات كه خيلي زودتر، يعني از آن زماني محرز شد كه شكل گيري شاخه هاي جديد و به ويژه گروه هاي تند رو ، وحدت را در جريان اصيل انقلاب اسلامي از بين برد و عناصر اصلي اين جريان را در مقابل هم قرار داد.در اين شرايط حتي اگر يك اصول گرا به رياست جمهوري مي رسيد ديگران به جاي حمايت و همراهي، هر روز مانعي بر سر راهش مي تراشيدند و در اين شرايط كه كشور به شدت نياز به كار و رفع مشكلات دارد مردم را رنجورتر و در نتيجه محبوبيت جريان اصولگرايي را بسيار كم تر مي كردند.
قبل از انتخابات رياست جمهوري نصيحت ها و توصيه هاي تعدادي از بزرگان اصولگرا مبني بر ضرورت اتحاد و انسجام اصولگرايان بر گوش خيلي از مدعيان اصولگرايي و حتي خواص اين جريان سياسي ننشست و كار را به جايي رساند كه در مناظره سوم، دقيقا در شرايطي كه دو كانديداي جريان مقابل مسيري هم سو را در مباحث پي گرفته بودند نمايندگان اصولگرا هم فكران خود را مورد هجمه هاي بعضا صحيح قرار دادند و در اين بين تنها كسي كه مسير اصولگرايي را به درستي طي كرد حداد عادل بود.
اما تصور كنيد اگر شرايط چنين نبود و اعتلاف 3 نفره اصول گرايان به عنوان چكيده اي از نيروهاي كارآمد و مقبول در ميان مردم، همان طور كه با جملات محكم اعضايش در تاكيد بر پايبندي به اعتلاف شروع شد، ادامه ميافت و طبق وعده از ميان قاليباف، ولايتي و حداد عادل فردي كه بيشترين كارآمدي و مقبوليت را داشت به عنوان نماينده اصول گرايان در انتخابات رياست جمهوري معرفي مي شد و همه از او حمايت مي كردند، چه اتفاقي مي افتد. در اين صورت فرقي نداشت كه جليلي هم وارد گود بشود يا نشود.
ولي آنچه در آن روزها اتفاق افتاد رويه اي ديگر را رقم زد و خوشبختانه به پيروزي جريان مقابل منتهي شد و خطر تشكيل دولتي اصول گرا و متفرق را از اين جريان دور كرد.
آن خود زني ها در جريان تبليغات انتخاباتي كه البته ريشه در اتفاقات سال هاي قبل از آن داشت، بعد از انتخابات نتيجه اي جز خود خوري براي نيروهاي حزب اللهي و تمام علاقه مندان به نظام اسلامي در جرگه اصولگرايان نداشت. البته عده اي در اين شرايط رويه اي غلط تر را پي گرفتند و خواستند اين شكست را به پيروزي تعبير كنند و تمام اشتباهات قبل را فراموش كنند.در اين شرايط اما آيت الله مهدوي كني تحليلي بسيار دقيق ارائه دادند و فرمودند :‹ اصلاح طبلان در اين انتخابات پيروزي دل چسبي كسب نكردند، اما اصول گرايان شكست مفتضحانه اي خوردند.›
بعد از گذشت چند روز و با شروع تابستان داغ سياست در سال 92 كه آبستن اتفاقات مهمي هم چون شكل گيري دولت و انتخاب شهردار تهران بود، عقلاي اصولگرا اشتباهات قبل خود را اصلاح كردند و تا حدي در مسير وحدت گام برداشتند.اين تدبير، هم سويي و همراهي دقيقا همان حلقه گم شده اصولگرايان در انتخابات بود كه شكست را براي آن ها به ارمغان آورد.
انتخاب 3 وزير اصولگرا در دولتي كه با حمايت اصلاح طلبان بر سر كار آمده بود اولين ثمره اين اتحاد بود.هرچند در اين موضوع رفتار فراجناحي رئيس جمهور هم تاثير به سزايي داشت.اما بعد از انتخاب وزرا آنجايي اين وحدت ثمره خود را به وضوح نشان داد كه نام دكتر قاليباف از دل شوراي شهري كه رياستش را مسجد جامعي اصلاح طلب بر عهده داشت و حد اقل نيمي از اعضايش را اصلاح طلبان تشكيل مي دادند به عنوان شهردار پايتخت خارج شد و روياي ‹ديروز پاستور، امروز بهشت، فردا بهارستان› اصلاح طلبان را بر باد داد.
حالا كم تر از دو سال زمان باقي مانده تا انتخابات مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان.اين بار برخلاف دوره قبل رقابت نه ميان اصولگرايان در قدرت كه ميان اصولگران و اصلاح طلبان است.بايد ديد در اين شرايط بازهم اصولگرايان استراتژي خود زني منتهي به خود خوري را پي مي گيرند يا با تدبيري ديگر و بهتر پا به عرصه رقابت مي گذارند....
پ.ن
انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و اتفاقات پس از آن خاطرات تلخی را در ذهن همه ما به ثبت رساند و هزینه های بسیاری را نیز به نظام و مردم تحمیل کرد.اما با گذشت 6 ماه از آغاز جریان فتنه در آن سال ملت ایران با هوشیاری و موقع شناسی خود حضوری بی بدیل رادر حماسه 9 دی به منصه ظهور رساند و تمام توطئه های دشمن را نقش بر آب کرد.
مدیریت رهبر انقلاب ، حضور مردم و تلاش های بخش زیادی از جامعه نخبگان مذهبی و سیاسی ایران در پی اتفاقات سال 88 باعث شد بسیاری از هزینه هایی که این جریان به نظام و کشور وارد آورده بود ، جبران شود. اما به نظر می رسید بزرگترین زخم ایجاد شده در آن سالها هنوز هم بر پیکره سیاست کشور وجود دارد و هر از گاهی در اتفاقات گوناگون به شکل های مختلف خود نمایی می کرد.
متاسفانه با وجود گذشت 4 سال از وقایع سال 88 هنوز هم مردم ایران از بی اخلاقی در میان برخی از سیاست مداران و به تبع آن برخی از اعضای جامعه به شدت رنج می بردند.این بی اخلاقی که در رفتارهای هردوسوی پیروز و شکست خورده انتخابات 88 ریشه داشت ، پس از پایان جریان فتنه در تعامل دولت با مجلس ، رسانه ها ومردم و همچنین تعامل سیاست مداران جناح های گوناگون با یکدیگر نمود پیدا کرده بود و بیم این می رفت که با ادامه این روند اخلاق به عنوان هدف اصلی رسالت نبی مکرم اسلام (ص) در جامعه اسلامی ما به سمت افول برود.
اما خوشبختانه به نظر می رسد که به برکت حماسه سیاسی ملت ایران در سال 92 این زخم رنج آور به جای مانده از فتنه 88 نیز در حال رخت بربستن از پیکره سیاست کشور ماست و بسیاری از بد اخلاقی ها در حال تبدیل شدن به دوستی ، همگرایی و در نهایت سازندگی ایران است.
بدون شک خواست عموم مردم و تاکیدشان بر اخلاق و قانون مداری و درک این موضوع از سوی نخبگان سیاسی و به ویژه کاندیداهای ریاست جمهوری مهم ترین عاملی بود که به درمان این زخم منجر شد.در تبلیغات انتخابات سال 92 نه از تهمت خبری بود و نه از دروغ.بعد از شمارش آرا نیز با وجود اینکه رئیس جمهور منتخب تنها با 261اختلاف هزار رای توانسته بود اکثریت آرا را به خود اختصاص دهد و به مقام ریاست جمهوری برسد ، هیچ کس روند انتخابات را زیر سوال نبرد وهمه کاندیداها با وجود دیدگاه های متفاوت و گاه متضاد ضمن ارسال پیام های تبریک و اعلام آمادگی برای همکاری با دولت جدید نشان دادند که دیگر بی اخلاقی در ادبیات سیاسی ایران جای ندارد.
درادامه این روند نیز رئیس جمهور منتخب با موضع گیری های خود در نشست خبری روز دوشنبه و تاکیدش بر استفاده از نیروهای اعتدال گرا از همه طیف های سیاسی بر این انگاره صحه گذاشت و مسیری را که ملت آغاز کرده بودند به خوبی ادامه داد. البته شکی نیست که این ابتدای راه است و تا رسیدن به غایت خواست مردم که اخلاقی شدن تمام رفتارها ، فرایندها و برنامه های افراد و نهادهای گوناگون کشور است راه زیادی باقی مانده ، و لی می توان گفت این رفتارها در مجموع مردم را نسبت به ادامه روندی همراه با اخلاق و احترام متقابل امیدوار کرد.
امید آنکه از این پس نیز همه آن ها که می خواهند به گود فعالیت های سیاسی وارد شوند این خواست عمومی مردم را درک کنند و رعایت اخلاق را اولین ماموریت خود در هر مقام و جایگاهی بدانند.
حسین باستانی تهیه کننده سایت و رادیوی بیبیسی فارسی و تحلیلگر سیاسی تلویزیون بی بی سی فارسی دیروز یادداشتی را در سایت بی بی سی فارسی منتشر کرده با این عنوان : « چرا در انتخابات ۹۲ تقلب نشد ؟»
نگارنده در تمام این یادداشت به دنبال بهانه ها و دستاویزهایی است تا اثبات کند که به فلان دلیل و فلان دلیل در انتخابات ریاست جمهوری امسال که به انتخاب آقای دکتر روحانی انجامید تقلب نشده است.جالب اینکه مهم ترین دلیلی که نویسنده در این یادداشت به آن می پردازد "ترس" حکومت از تقلب و عواقب آن است.
اما نکته ای که در پس این یادداشت وجود دارد و در واقع هدف اصلی نویسنده از نگارش یادداشت بوده القای این تصور باطل است که نظام در انتخابات ۸۸ تقلب کرده بود.
هر انسان منصفی اگر دچار انحراف و اشتباه هم شده باشد بعد از این انتخابات حد اقل به این موضوع فکر می کند که اگر نظام اسلامی آن طور که عده ای می گویند اهل تقلب بود به راحتی می توانست با جابه جایی ۳۰۰ هزار رای انتخابات را به دور دوم بکشاند و در آنجا هم با توجه به همگرایی اصولگرایان و هزاران اتفاق احتمالی و منطقی که امکان وقوع داشت ُ نتیجه انتخابات به گونه دیگری رقم بخورد.اما بی بی سی فارسی که طی سال های فعالیت خود به وضوح دشمنی اش با نظام اسلامی را به اثبات رسانده این بار هم با استفاده از همان حربه قدیمی خود به دنبال وارونه جلوه دادن مسائل و منحرف کردن ذهن مخاطب است.برای آن ها خیلی سخت است که ببینند در نظام مردم سالاری دینی دموکراسی به مراتب بیش از آنچه لیبرال دموکراسی از آن دم می زند رعایت می شود و به معنای واقعی میزان رای مردم است.
هرچند خواندن این یادداشت کمی ناراحتم کرد ولی وقتی تلاش تهیه کننده سایت و رادیوی بی بی سی فارسی برای القای نظرش را دیدم خیلی خوشحال شدم ، چون مطمئن شدم حماسه سیاسی ملت ما خیلی خوب خاری شده است در چشم دشمن ...
پس از نوشت نویس :
چند پیشنهاد :
حرف درباره انتخابات اخیر و حواشی آن بسیار است ، اما آنچه در اولین پست این وبلاگ پس از ماه ها تعطیلی می خواهم عرض کنم چند نکته کوتاه است :
۱- هرچند بنده آقای روحانی را در میان حاضران اصلح نمی دانستم و به نظرم می آمد آقای قالیباف گزینه بهتری برای ریاست جمهوری هستند ، اکنون خدا را شاکرم و از شرایط به وجود آمده راضی هستم و بسیار امیدوار به آینده ای روشن برای ایران اسلامی عزیز
۲- خطاب به آن دسته از دوستان اصولگرایی که نگران تکرار مشکلات دوره اصلاحات و یا تکرار برخی اتفاقات تلخ سال ۸۸ هستند باید بگویم که از نظر من آقای روحانی به هیچ عنوان قرابتی با موسوی و کروبی و حتی خاتمی ندارد و به نسبت آن ها بسیار بیشتر در مسیر انقلاب و خط رهبری قرار دارد . امیدوارم که این تحلیلم اشتباه نباشد
۳-شکست اصولگرایان در این انتخابان دلایل متعددی داشت که باید مفصل درباره آن صحبت شود تا با بررسی دوباره سازو کاری مناسب برای اصلاح بسیاری از رویه ها و بازگشت مفید و موثر به عرصه مدیریت کشور گرفته شود.در این بین به چند عامل کوتاه اشاره می کنم.
الف ) باید واقع بین باشیم و صادقانه بگوییم که احمدی نژاد حد اقل در سال ۸۸ با حمایت ۱۰۰ درصدی اصولگرایان روی کار آمد.هرچند که او خود را اصولکرا نمی داند و در قول و فعل به بسیاری از اصول اصولگرایی پشت کرده است ، اما در نهیت عملکرد او به حساب اصولگرایان نوشته شد و نا رضایتی از وضع موجود به درخواست تغییر قدرت از سوی مردم انجامید.
ب ) از آن روز که عقلای اصولگرای در آستانه انتخابات مجلس ۷+۸ را تشکیل دادند و به دنبال اتحاد بودند و جریانی جدید و تند رو ایجاد شد و تخم انشقاق را در باغ اصولگرایی کشات می شد چنین روزی راپیش بینی کرد.متاسفانه همان ها هم که دور هم جمع شدند و اعتلاف کردند و اصولگرایان معتدل را به صبحی روشن امیدوار کردند بیش از اندازه احساس تکلیف کردند (!) و شد این ...
ج ) نبود رهبری منسجم و قوی و ساختار مناسب در سازوکارهای حزبی اصولگرای مشکل دیگری است که این جریان را تهدید می کند و امروز عقلای اصولگرا باید دور هم جمع شوند و با ایجاد وحدتی نا گسستنی از ادامه این روند در آینده جلوگیری کنند.
۴- این انتخابات دامان نظام و رهبری را از هرگونه اتهامی پاک کرد. به خصوص با توجه به اینکه آقای روحانی فقط با ۷ دهم درصد اختلاف رئیس جمهور شد و اگر نظام اهل این کارها بود می توانست با ۳۲۰ هزار رای انتخابات را به دور دوم بکشاند و آنجا هر کاری بکند.اما این انتخابات نشان داد نظام اسلامی و رهبری از هر اتهامی بری هستند و آن ها که سال ۸۸ اراجیفی را مطرح کردند و برای نظام آن همه هزینه ایجاد کردند کاملا بر باطل بودند و فرجامی جز فراموشی ندارند ....
واقعا بعضی اوقات انسان با تمام وجود مات و مبهوت می ماند که به قول معروف دم خروس را با ور کند یا قسم حضرت عباس را ! آقایان از یک طرف داد که چه عرض کنم فریاد ولایت مداری دارند و از طرف دیگر تنها چیزی که در رفتارشان دیده نمی شود تبعیت از فرمایشات آقاست !
با نگاهی کمی بد بینانه می شود گفت که متاسفانه خود خواهی و منفعت طلبی های عده ای به آنجا رسیده که برای رسیدن به اغراض سیاسی خودشان حاضرند آقا را هم وسیله قرار دهند !
حالا دیگر برای همه ما امر مشتبه است که در شرایط موجود کشور تاکید ویژه آقا بر حفظ وحدت و جلوگیری از تخریب عناصر نظام در هر پست و شرایطی است. از طرفی هم اگر از هر کسی بپرسی نظر شما درباره تخریب و تهمت و افترا چیست به زرس قاطع چهره متدینانه به خود می گیرد و با قاطعیت می گوید که حرام است برادر !
اما واویلا بر ما که عملمان ره به بغداد دارد و حرفمان منزل به شام !
خیلی صریح می گویم که خیلی از رفتارهای عناصر ۲ جناح اصول گرای حاضر در انتخابات یعنی جبهه متحد اصول گرایان و جبهه پایداری و به ویژه جبهه پایداری این روزها نه نشانی از حفظ وحدت دارد و نه جلوگیری از تخریب.
مصداق این حرف بنده را هم اگر نمی توانید در جلسه های خصوصی و سخنرانی های انتخاباتی آقایان جست و جو کنید می توانید با نگاهی به سایت های آقایان و به طور ویژه سایت رجا نیوز (ارگان جبهه پایداری ) مشاهده کنید.
امیدوارم که در این ایام شهادت حضرت زهرا(س) یاد بگیریم که همه ما باید فدای ولایت بشویم ، نه این که ولی بشود وسیله رسیدن ما به خواسته هایمان ...
پ . ن:
این چند خط دردهایی بود که به یک باره میان وبگردی مجبور به نوشتنم کرد.وگرنه قصد نوشتن نداشتم.
درباره "هوالمطلوب" هم حرف هایی دارم که راستش نوشتنش ... !!!!!
نقش ما در "توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني "
"اصلاح الگوي مصرف" ، "همت مضاعف و كار مضاعف" ، "جهاد اقتصادي" و اين بار "توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني" .
اين موضوع امروز ديگر براي خيلي از ما به امري بديهي تبديل شده است كه دشمنان نظام اسلامي در فرآيند جنگ نرم بعداز سال ها تلاش در جبهه فرهنگي به خاكريزهاي اقتصادي ما حمله ور شده اند و اين يعني كه مجاهدان انقلابي هم حالا بايد با درايت و توجه بيشتري سنگرهاي اقتصادي كشور را حفظ كنند.
حرف هايم درباره رويكرد هاي دشمن در جنگ نرم كمي مفصل است كه امروز قصد اشاره به آن را ندارم.
اما نكته هايي در ابتداي سال "توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني " به ذهنم مي رسد كه خدمت دوستان متذكر می شوم.
اين كه رهبر انقلاب طي چهار سال پياپي نام گذاري سال ها را به طور مشخص به مقوله اقتصاد اختصاص مي دهند به طور صريح و شفاف از اهميت اين حوزه در شرايط كنوني كشور حكايت دارد و مهم ترين مشخصه براي اثبات موضوعي است كه در ابتداي يادداشت اشاره كردم.(هر چند شعار 5 سال قبل يعني نوآوري و شكوفايي هم تا حد قابل توجهي به مسائل اقتصادي معطوف بود)
اما در طول اين سال ها متاسفانه بيش از آن كه جديت در تحقق مطالبات اقتصادي رهبر انقلاب و رفع چالش هاي اقتصادي كشور در ابعاد مختلف مورد توجه قرار گيرد، شاهد تكرار شعار رهبري و به قول سايت تابناك جمله سازي با اين شعارها بوده ایم.
درست است كه اقدامات ارزشمند و گوناگوني هم چون هدفمندي يارانه ها – با وجود تمام ضعف هاي اجرايي اش – در اين سال ها اتفاق افتاد ، اما به طور روشن مي توان گفت كه كارهاي انجام شده ، مرتفع كننده نيازهاي موجود نبوده و همين امر باعث تكرار شعارهاي اقتصادي از سوي رهبر انقلاب شده است.
اتفاق ديگري كه در اين سال ها افتاده و روند حركتي اصلاح اقتصاد كشور را كند كرده اين است كه همه ما ( ما به معناي مردم ، رسانه ها و مسئولان ) همراه با انجام اقدامات حد اقلي و شعاری برای رفع تکلیف مدام فرياد زده ايم كه فلاني و فلاني بايد فلان كارها را انجام دهند تا مطالبات رهبري محقق شود.اما شايد اگر همين مقدار كه به ديگران توجه داريم، نگاهمان را به سمت خودمان مي چرخانديم و كارهاي خرد و كلان خودمان را اصلاح مي كرديم ، امروز اقتصاد كشور به عنوان سنگري مهم در جبهه نرم حال و روز بسيار بهتري داشت.
در ابتداي سال "توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني " هم شايسته است كه همه ما به عنوان جزو كوچك يا بزرگي از جامعه اسلامي شعار رهبري را سر لوحه فعاليت هاي اقتصادي مان قرار دهيم و براي تحقق آن كمربند همت بنديم.
با توجه به اين كه اين شعار نسبت به شعارهاي چند سال گذشته به طور مشخص تر و اجرايي تري بيان شده است ، كار براي همه ما هم ساده تر شده و خيلي راحت هر كداممان مي توانيم بفهميم كه چه نقشي در اين زمينه داريم.
من و همسر مهربانم در ابتداي اين سال كه سال تشكيل زندگي مشترك ما هم هست ، تصميم گرفتيم تمام وسايل خانه مهرمان را از كالاهاي ساخت داخل تهيه كنيم؛ ان شالله.
برچسبها: توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني, جنگ نرم
آقاي آمانو !
سلام.
خواستم نامه ام را با ذكر عنوان حقوقي شما شروع كنم. اما راستش يادم نمي آمد عنوانتان چيست!! كاغذهايم را هي زيرو رو كردم و خواستم با خواندنشان مشكل آلزايمر لحظه اي را رفع كنم . اما چيزي دستگيرم نشد. البته در مجموع تفاوتي ندارد. مامور ويژه آمريكا ، متولي پيگيري حقوق نا حق رژيم غاصب صهيونيستي و هر چيز ديگري كه اسمش را بتوان با "در آژانس بين المللي انرژي اتمي" تركيب كرد.
گزارش سراسر بافته تان به دستمان رسيد و خط به خطش را خوانديم . خودتان مي دانيد چه نوشته ايد ، پس خدارا شكر نيازي نيست در اين باره بحثي داشته باشيم . اما راستش دلم براي خودتان و آژانستان مي سوزد ؟! آخر اگر اين طور بخواهيد ادامه دهيد مجبور خواهيد شد آژانس را از وين به شهر ما بياوريد و به جاي مسيرهاي هوايي وين – تهران و فردو و نطنز در خط ترمينال - حرم كار كنيد . تازه اينجا واژه ترمينال راهم نميتوانيد استفاده كنيد! بايد بگوييد پايانه مسافربري!
علي ايحال نه اين كه بد باشد خط اينجا ؛ نه! اما به نظرم همان جا براي شما بهتر باشد . آخر به بر و بچ و دوستانتان در خانه سفيد داداش اوبا نزديك تر هستيد.از امام رضا (ع) و عشق و اخلاص و معنويت هم كه چيزي نمي فهميد . فلذا همان جا را بچسبيد و براي حفظ حيثيت آژانستان هم كه شده كمتر به منزل برو بچ برويد!
اگر دوستانتان راهم دیدید یادشان بیاورید که چند سال قبل هم شبیه ادعاهای امروزشان غلطی را مرتکب شدند.همین را که بگویید برایشان کافیست.
پ. ن :
چقدر بده که آدم دلــــش بخواد بنویسه ولی وقـــــت کــــافــــی نداشته باشه و مجبور بشه ایــــن جــــوری بنویسه !
شنيدن خبر اعلام فراخوان مزايده ۲سينماي شهر قصه و بهمن مشهد و احتمال تغيير کاربري آن ها نه تنها از حال و روز نامناسب سينماهاي پير مشهد حکايت مي کند که نکاتي را نيز در زمينه «مديريت يک بام و دوهوايي» سينماهاي شهر به ذهن متبادر مي کند که در چند بند به بيان آن مي پردازيم.
۱ - مديران ارشاد و ديگر نهادهاي متولي مدعي هستند که از ساخت سينما در شهر حمايت مي کنند و سازوکارهايي هم چون ارائه امتياز تجاري متناسب با مساحت سينما را نيز در اين زمينه در نظر مي گيرند.
۲ - تعداد افرادي که علاقه مند به سرمايه گذاري در اين زمينه هستند بسيار کم است و آن ها هم عموما در مسير انجام کار با مشکلاتي مواجه مي شوند که در برخي موارد به پشيماني از شروع کار مي انجامد.
۳ - هنوز هم بخش اصلي سينماهاي شهرمان همان سالن هاي قديمي در تملک نهادهاي دولتي است و سينماهاي خصوصي همواره از نبود بازدهي لازم گلايه دارند.
۴ - دو سينماي موجود در مناطق محروم مشهد به علت نداشتن بازده اقتصادي به فروش گذاشته مي شود و احتمال دارد کاربري آن ها هم تغيير کند!
پرداختن به دليل ناکارآمدي سينماهاي شهر بحثي طولاني دارد و در اين مجال فرصت آن نيست اما سوالي که در اين جا به ذهن مي رسد اين است که آيا حمايت مسئولان از فعاليت هاي فرهنگي و هنري بخش خصوصي و به ويژه سينمايي تنها به زمان شروع کار آن هم با کم و کاستي هاي خاص خود اختصاص دارد؟ يا اين که لازم است در تمام روند اجراي کار اين حمايت ادامه داشته باشد تا شرايط امروز براي سينماهاي خصوصي شهر به وجود نيايد؟!
افزودن بر اين نکته مهمي که درباره خبر واگذاري سينماهاي بهمن و شهر قصه وجود دارد مسئله تغيير کاربري آن هاست چرا که با توجه به اظهارات مطرح شده امکان دارد کاربري اين اماکن به مجتمع هاي فرهنگي (نه سينما) و يا حتي غيرفرهنگي تغيير يابد.
اما بايد توجه داشته باشيم که سينماهاي بهمن و شهر قصه تنها سينماهاي موجود در مناطق کم برخوردار مشهد است و در صورت کمي اصلاح و تغيير شرايط امکان به بازدهي رساندن آن ها هم وجود دارد.
اما در همين شرايط حاضر هم نه به اندازه کافي ولي تعدادي مجموعه فرهنگي زير نظر نهادهاي گوناگون در اين مناطق فعال است. به اين فکر کنيد که در صورت تعطيلي اين ۲سينما مردم مناطق گلشهر، التيمور، طبرسي، خواجه ربيع و... براي رسيدن به نزديک ترين سينما(آفريقا) چه مسيري را بايد طي کنند؟!
پ . ن
۱- این یادداشتو چند روز قبل برای روزنامه نوشتیم . البته با سرعت خیلی زیادی نوشتمو مثل همیشه به نظرم خوب نشده ! اینقدر سرعت نوشتن زیاد بود که دستم هم یاری نکرد و چند ساعتی درد می کرد.در این شرایط ببینین ذهن بد بخت چی میکشه.
۲- بهتون توصیه می کنم این یادداشت استاد مهربان و عزیزم جناب آقای بنی اسدی را بخوانید :
" جمع کنيد برويم با اين عملکرد! "
۳- خواندن این گزارش را هم توصیه می کنم:
"سند چشم انداز چند صفحه است ؟ "
۴- خبر مرتبط با این یادداشت:
۵- دلم برای یک خنده واقعی تنگ شده!
پس از نوشت نویس در ادامه مطلب
ادامه مطلب
حال و روز خسته و پر درد و رنج امروز سينماهاي مشهد بر هيچ کدام از مخاطبان هنر هفتم پوشيده نيست. اگر حتي يک بار هم به يکي از سينماهاي شهر رفته باشيم ، به راحتي با برخي از مشکلات سينما و سينماگران آشنا مي شويم.سالن هاي پير ، صندلي هاي فرسوده ، صداي نامناسب فيلم ها و از همه مهم تر صندلي هاي خالي اولين مشکلاتي است که در سينماهاي مشهد به نظر مي آيد. اين روزها و درحالي که هنر هفتم به "صنعتي بزرگ " در جهان تبديل شده است و از قبل اين هنر – صنعت در آمدهاي زيادي حاصل کمپاني هاي بزرگ فيلم سازي مي شود ، در کشور و ديار ما هنوز هم مخاطبان سينما و سينما گران با مشکلات ساده اي مانند نبود سالن هاي مناسب و استقبال کم رنگ از فيلم ها مواجه هستند.2 مسئله مهمي که به صورتي "هم افزا" بر مشکلات سينما مي افزايد . در اين بين بسياري از سينما گران و کارشناسان ، مسائلي مانند ذائقه نامناسب مخاطب و يا دريافت هاي سطحي از فيلم ها را به عنوان مشکل اصلي ياد مي کنند و معتقدند اين موضوع عامل استقبال نشدن از سينماهاست.اما آنچه در اين زمينه کمتر مورد توجه قرار گرفته ضعف هاي موجود در توليدات سينمايي و فضاي سينما به عنوان کانون فعاليت هاي سينمايي است.به نظر مي رسد سينماگران و کارشناسان اين حوزه به جاي مقصر دانستن مخاطبان و ادامه روند فعلي بايد در کارهاي خود تجديد نظر کنند و براي افزايش استقبال عمومي ، فيلم هاي مورد پسند مخاطب ايراني را توليد کنند.هرچند در اين زمينه به هيچ عنوان تنزل ذائقه مخاطب با توليد آثار سطحي مورد تاييد نيست.علاوه بر اين نکته ديگري که تا کنون توجه شايسته اي به آن نشده ، مسئله نا مناسب بودن امکانات رفاهي و فضاي ساختمان هاي سينماست.متاسفانه سينماهاي شهر ما طي بيش از 40 سال فعاليت خود نتوانسته اند هم پاي رشد تکنولوژي در صنعت سينما و رسانه هاي تصويري پيشرفت کنند و شکي نيست که با توجه به گسترش سينماهاي خانگي کمتر کسي حاضر است سينما هاي کنوني را براي تماشاي فيلم انتخاب کند.
پس از نوشت نویس
۱- این یادداشت را خیلی سریع برای روز ملی سینما نوشتم و فقط می خواستم به این ۲ مسئله اولیه و مهم اشاره کنم.هر چند مسائل متعددی در حوزه فعالیت های سینمایی شهر ما وجود دارد که نوشتن همه آن ها چندین برابر حجم این مطلب فضا نیاز دارد و ایضا زمان
۲- باید از همه دوستان عزیزی که طی چند روز گذشته کامنت گذاشتند و من متاسفانه نتوانستم جواب آن ها را بدهم یا با تاخیر زیاد نظراتشان را تایید کردم ،عذر خواهی کنم.این چند روز کارهای ویژه نامه دفاع مقدس زمان زیادی ازم گرفت و به همین دلیل نمی تونستم زیاد به وب سر بزنم.افزون بر این که ماشین دل بندم هم در اختیار دایی عزیز در مسافرت به سر می بره و این یعنی کلی حال گیری و صرف زمان های بیهوده در راه های کوتاه و بلند.
۳- یادداشت مربوط به آب بازی را چند روزی هست که نوشته ام.اما فعلا به دلایلی منتشرش نکردم.
۴- یادمه وقتی که دانش آموز سال های آخر دبستان ، راهنمایی و حتی دبیرستان بودم مهم ترین اتفاق هفته برام بازی پرسپولیس بود.داربی که دیگه نگو ...
اما این روزها و این سال ها انگار دیگه این طوری نیست.نمی دونم عاملش چیه ؟! کم شدن اهمیت پرسپولیس یا زیاد شدن کارهای مهم تر از پرسپولیس !؟ اما در مجموع هنوزم وقتی هر از گاهی از روی علاقه قلبی نوستالوژیک و ایضا اقتضاعات حرفه خبرنگاری رصدی توی حال و روز فوتبال مملکت می کنم یه خورده دلم می گیره.
پرسپولیس اسطوره ای کجاست؟!
استدلال مسخره سایت جهان برای تحقیر سران فتنه!
چند روز قبل مطلبی را در سایت جهان خواندم که به واقع با خواندنش"حالم گرفته شد" و به فکر فرو رفتم که چرا این دوستان به اصطلاح اصول گرای ما بعضی اوقات اینقدر بی تحلیل و بی فکر می شوند و حرف هایی می زنند که هر انسان عاقلی را می خنداند و هر علاقه مندی را مایوس می کند.
این جمله را به نقل از جهان بخوانید : "ركوردزني صفحه فيسبوك يك پسر ۴ ساله سران و فعالان فتنه را تحقیر کرد.ظاهرا کاربران شبکه های اجتماعی که از دروغ گوئی فتنه گران و ضدانقلاب خسته شده اند با جمله ای از یک پسربچه که گفته است وقتی دستشوئی می روم خودم را می شورم، گوهر صداقت و راستگوئی را در او یافته اند و وی را به جای موسوی و کروبی رهبر خود قرار دادند."۱
حتما ماجرای فرنود و شیرین کاری اش در رسانه ملی را طی روزهای قبل شنیده اید.این خبر سایت جهان نیز معطوف به همان ماجراست و گویا نویسنده خبر تعداد بسیار زیاد لایک های صفحه مربوط به این موضوع با عنوان «فرنود راستگو» را استنادی بر تحقیر سران فتنه دانسته است.چراکه تعداد علاقه مند به صفحات آنان این قدر نیست!
پر واضح است که اصلا این دو موضوع هیچ ربطی به هم ندارند.زیرا ممکن است صفحه مربوط به فرنود را به عنوان یک مسئله خنده دار خیلی ها که هیچ رابطه ای هم با سران فتنه ندارند لایک کرده باشند و از طرف دیگر آیا فکر نمی کند مقایسه این دو مصداق بارزی از قیاس مع الفارق است؟!
اصلا نوشتن این جمله برایم آسان نیست اما با این استدلال پس اگر صفحه مربوط به یک موضوع مقدس (می خواستم مثال بیاورم نتوانستم!) تعداد دوست دارانش کم تر از موضوعی این چنینی بود نشان از ... است؟!
علاوه بر این تحقیر سران فتنه و طرد شدن آن ها در جامعه موضوعی اثبات شده است و به نظر می زسد جنین استدلال هایی نه تنها موید این موضوع نیست که قطعا اصل ماجرا راهم زیر سوال می برد.
امیدوارم دوستانمان کمی به تفکر و تحلیل وا داشته شوند.
پ . ن
ویژگی مشترک محمود احمدی نژاد و عادل فردسی پور
توانمند ٬ محبوب ، مغرور و متوهم!
حال و روز این روزهای عادل فردوسی پور مجری محبوب و توانمند تلویزیون من را به یاد اوضاع و احوال محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمان می اندازد.این روزها انگار یک نقطه مشترک بزرگ بین این دو - که اتفاقا از نظر تفکر سیاسی هیچ قرابتی با هم ندارند - به وجود آمده است! انگار فردوسی پور هم دارد همان راهی را می رود که احمدی نژاد 2 سال قبل رفت و آخرش شد ...
احمدی نژاد ۲ سال قبل
بگذارید برای روشن شدن موضوع ابتدا برگردیم به 2 سال قبل ؛ 23 خرداد 88.آن روز نتایج انتخابات ریاست جمهوری اعلام و مشخص شد که دکتر محمود احمدی نژاد با 25 میلیون رای برای یک دوره 4 ساله دیگر رئیس جمهور اسلامی ایران شده است.به نظر من از همان لحظه بود که توده نقش بسته ولی خوش خیم در ذهن رئیس جمهور با برخی تحریکات بیرونی (!) بد خیم شد و متاسفانه رئیس جمهور محبوب و پرتلاش کشور را کشاند به بیراهه ای که هنوز هم باید بگوییم خدا بخیر کند سرانجام این ماجرا را...
آن روز احمدی نژاد بی توجه به تمام مسائل موجود در کشور و بدون حتی ذره ای ارزش دادن به افراد زیادی که او را نه به خاطر خودش که به خاطر طریقت آن روزش و دفاع از رهبری انقلاب برگزیده بودند ، به خوابی عمیق فرو رفت و گمان کرد که او یعنی خود خود محمود احمدی نژاد 25 میلیون رای آورده است.
عمق این فاجعه را در همان روزها از زبان یکی از نزدیکان رئیس جمهور شنیدم که چنین گفت: "یکی از بچه های بسیجی که خیلی در ستاد دکتر احمدی نژاد تلاش کرده بود نزد رئیس جمهور آمد و گفت: (آقای دکتر!ما برای رای آوردن شما خیلی تلاش کردیم، کتک خوردیم ، شب ها نخوابیدیم و ... . اما امروز تنها یک خواهش از شما داریم و آن هم این است که آقای مشایی را کنار بگذارید.)اما در همین حال آقای احمدی نژاد با دست بر شانه این جوان زدو گفت :" ببین پسرم! من با آقای مشایی رفتم برای انتخابات ثبت نام کردمو حالا هم 25 میلیون نفر به من و آقای مشایی رای داده اند!"
تازه آن زمان هنوز مسائل معاون اولی و خطای بزرگ رئیس جمهور در بی توجهی به فرمان رهبر انقلاب به وجود نیامده بود.آن زمان احمدی نژاد محبوب و توانمند –که هنوز هم بر تلاش بی وقفه و خیر خواهانه او تاکید دارم- دچار یک توهم بزرگ شد و دیدیم آن چه را که ای کاش نمی دیدیم.
... و فردوسی پور
طی 2 سال گذشته و در پی اتهام زنی های عموما به ناحق و سیاسی به عادل فردوسی پور مجری توانمند و با سابقه تلویزیون و برنامه نود موج عظیمی از حمایت های مردمی و رسانه ای به سمت چهره فتو ژنتیک فوتبال روانه شد و کار را به جایی رساند که نه تنها مدیران صدا و سیما که برخی نمایندگان مجلس و مسئولان سازمان تربیت بدنی هم نتوانستند او و برنامه اش را از روی آنتن تلویزیون به زیر بکشند.این موضوع آن قدر کش و قوس دار شد که در نهایت کار را به جایی رساند که دیگر هیچ کس جرات چپ نگاه کردن به عادل و برنامه 90 را هم ندارد.
اما نوع رفتار این روزهای فردوسی پور و مباحثی که در برنامه 90 مطرح می شود حکایت از قرابتی عجیب بین او و رئیس جمهور دارد!رئیس جمهور 2 سال قبل به خاطر دیدگاه ها و یا حد اقل ظاهر آن روزش با استقبال گسترده مردم روبرو شد و بعد در این توهم غرق شد که خود کسی بوده است و امروز فردوسی پور که به خاطر دفاع از حقیقت و رویکرد عادلانه اش مورد استقبال بود ٬ به شخصیتی مغرور تبدیل شده واحساس می کند تمام دیدگاه هایش درست است و اوست تنها کسی که می داند.
یکی از مصادیق این موضوع در برنامه دیشب 90 مقابل دیدگان میلیون ها بیننده این برنامه به وقوع پیوست.به طور حتم هیچ کس از حذف وحشتناک تیم ملی امید از مسابقات انتخابی المپیک خوشحال نیست و نمی تواند این فاجعه را بپذیرد. اما آیا درست است که با یک مجموعه استدلال های بی منطق تقصیر این شکست بزرگ را از روی دوش آن ها که باید به جد پاسخگو باشند برداریم و بر عهده آن هایی بگذاریم که هیچ منطقی بر متهم بودنشان دلالت نمی کند؟از این بدتر آن که آقای فردوسی پور با توانمدی قابل تحسین خود در کار رسانه ای و با استفاده از شگردهای اجرا همواره سعی داشت این موضوع را در ذهن مخاطب میخ کوب کند و درنهایت هم می گفت: مردم قاضی اند!
استفاده از الفاظ نا مناسب برای افراد ارزشمندی مانند آقای حاجیلو و منصوریان و سخن گفتن همراه با تکه و کنایه درباره این افراد مطمئنا در زمانی نه چندان دیر موجب هبوط مجری توانمند سیما از دل های مردم می شود.
من هم به آقای فردوسی پور و هم رئیس جمهور – که احتمالا هیچ کدام این نوشته را نمی خوانند – توصیه می کنم ارزش و جایگاه اقبال عمومی به خود را با حرکات ناپسندو حود بینی های بی اساس خراب نکنید و آن طور نکنید که خدای نا کرده اقبال عمومی به ادبار سراسری بدل شود و شما نیز بروید به جمع خیلی ها که شدند اخراجی!
پس از نوشت نویس:
یکی از خواننده های توی نظرش چند سوال و شبهه مطرح کرده بود.با توجه به این که نظر ایشون خصوصی بود اما سوالاش ممکن بود برای خیلی ها وجود داشته باشه جواباشو توی ادامه همین مطلب نوشتم.
و یک شعر
یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا سفره خالی می خرید...؟
ادامه مطلب
صدای پای ماهترین "ماه"
صداي پاهايت را نشنيدم!يعني راستش حواسم نبود كه تو در راهي.گفته بودي كه مي آيي؛مي دانستم ولي ... .اين سال ها ديگر صداي پاهايت مثل دوران كودكي بلند نيست ، ياشايد هم گوش هاي من مثل آن سال ها شنوا نيست.ولي خدا را شكر هنوز چشمانم روي ماهت را مي بيند كه با هزار ناز و اشوه خود نمايي مي كني و وقتي مي آيي شهر مي شود به رنگ تو. ... وچه رنگ زيبايي هم داري تو.سفيدي مثل پاكي تمام لحظه هاي ناب سحر ، دل نوازي مثل صوت زيباي ربنا و سرشار از رحمت مثل سفره خوش رنگ و نقش افطار.
ای ماه ترین ماه!دلم مي خواهد بنويسم دلم برايت تنگ شده بود ولي وقتي خوب به گرد و غبار پوشانده روي دل را مي نگرم حقيقتي تلخ مي آزارد تمام وجودم را!دلم نمي خواهد بگويم...!
خدارا شكر تو مثل ما نه اهل غل و غشي و نه گرد و غبار روي ماهت را ذره اي خدشه دار مي كند.سفيدي و پاك.هر قدر هم من فراموش كار شوم و نا سپاس مي آيي و در گوشم پيام زيبايت را نجوا مي كني.راستي!چه خبر از آن بالاها؟ هنوز هم كسي سراغ ما را مي گيرد؟ هنوز هم حواسشان به ما هست؟ از خانه هايمان چه خبر؟ شنيديم هر قدر اين پايين دنبال ساخت و ساز هستيم آن بالا مي سازيم و مي كوبيم و باز مي سازيم و باز ميكوبيم و باز ... !
خوشحالم كه اين جا هستي.اين را دلم مي گويد و دلم هم تاييد مي كند.انگار كه غرق شده ام در درياي سفيدت.وچه خود باختن لذت بخشيست غرق شدن در اين دريا.
شنيده ام خيلي زود راهي هستي.گفتند 29 يا 30 روز فقط! آخر تو كه سالي فقط يك بار مي آيي چرا اينقدر زود مي روي؟!تو مي روي و باز من مي شوم هماني كه يادم رفته تو آمده بودي و باز خواهي آمد و باز مي كوبم و باز دلم مي گيرد و باز به انتظارت نمي نشينم!
حالا كه آمده اي و زود هم مي خواهي بروي اميدوارم قدر بدانم حضور زيبايت را اي "ماه".
پس از نوشت نویس:
با این که این سال ها دیگر صدای پاهایش مثل روزهای خوب کودکی بلند نیست ، اما وقتی می آید باز هم مثل همان سال ها ، مثل همین سال ها و احتمالا مثل دیگرسال ها چنان بلند انديشانه دل را به پرواز در مي آورد كه يادم مي رود از روزهايي كه يادم رفته بود رمضاني كنم خود را.
مختار نامه تمام شد ؛ آيا دانش آموخته دانشگاه بصيرت شديم؟
" من غربت و تنهایی پدرش علی را دیده ام. وقتی کوفیان با شمشیرهای آخته به خیمه اش ریختند و قصد جانش را کردند. تو به قدر من عراق عرب را نمی شناسی کیان. معاویه و عمروعاص بر اشتر جهل کوفیان سوارند. آن ها بازی را در صفین بردند.عراق ، روزی فتح شد که قرآن های مکر عمروعاص برنیزه رفتند."
... و امشب دانشگاه بصيرت مختارنامه آخرين كلاس درس خود را به خانه هاي ما فرستاد و با شنيده شدن صداي تيراژ آخرين قسمت ما مانديم كه حالا بايد دانش آموختگاني باشيم از دانشگاه بصيرت.
خيلي صادقانه مي گويم با وجود تمام ادعاهايي كه دارم (و احتمالا خيلي ها مثل من دارند) شرايط بسياري پيش آمد كه وقتي خودم را به جاي خيلي از دوستان و ياران مختار و حتي عوام زمان او مي گذاشتم دو دل مي شدم و مضطرب از انتخاب.شايد اگر مثل روز برايم روشن نبود كه مختار كيست و چه طريقتي داشته حتي در ادامه روند ماجرا هم دچار شك مي شدم و احتمال مي دادم كه او هم بشود طلحه و زبير و كه و كه و كه!
با توجه به اين كه مراحل توليد اين اثر فاخر تلويزيوني از حدود سال 80 شروع شده بود و در آن زمان نه خبري از فتنه بود و نه جريان انحرافي من به طور تام پخش شدن اين سريال در شرايط كنوني جامعه را يك موهبت الهي مي دانم كه براي درس گرفتن نسل ما رسيده بود.شايد خيلي ها به اين حرف بخندند يا اين كه آن را به تمسخر بگيرند و عوامانه فرض كنند ، اما من نمي توانم واژه اي بهتر از دانشگاه بصيرت براي اين اثر انتخاب كنم و وقتي كه يادم مي آيد طي 2 سال اخير چقدر از بصيرت گفته و شنيده ايم با خودم مي گويم : چقدر به موقع تشكيل شد اين دانشگاه!
الا اي حال با پايان پخش اين مجموعه تلويزيوني ما بايد درس هاي زيادي گرفته باشيم از روزها و شرايط گوناگون ؛ از كربلا تا كوفه و از حر تا ابن حر.اميدوارم كه درس هاي اين دانشگاه خوب به يادم و به يادمان بماند و مثل خيلي درس هاي ديگر كه به ما دادند و آموختيم و خيلي راحت فراموش كرديم بي نتيجه و بي فايده نماند.
آقای مدیر فرهنگی!فردوسی هم جزو دغدغه های مردم هست
حتما اگر شما هم مثل بیش از ۷۵ میلیون نفر مردم این مملکت مجبور باشین حد اقل گوشه ای از اوغات فراغت یا حتی کاریتونو با دیدن رسانه ملی پر کنین این حرف منو می فهمید!
حتما شما هم تا حالا حس کردید که گویا این تلویزیونو حتی رادیو خودمون بعضی اوقات بیش از حد از محدوده باغ خارج می شه و اصولا می شه گفت اصلا به باغ نزدیک هم نیست.یکی از نمونه های این قضیه توی مرکز رسانه ملی استان ما ماجرای رقت بار پاک کردن نقاشی های دیواری شاهنامه از میدان فردسی بود.
شاید برای غیر هم استانی های ما جالب باشه که بدونن توی این قضیه آقایان رسانه استان به معنای واقعی هیچ گونه حرکت کوچیک بزرگ و یا حتی متوسطی انجام ندادن و به معنای واقعی تر عبارت "انگار نه انگار" را تعبیر کردن.
حالا این که فردوسیو در حد رسانه عظیم الشان پر مخاطب و وزینشونو(!) ندانستند که بماند از آن بدتر این که می گویند اصلا این موضوعات جزو دغدغه های مردم نیست و برای کسی اهمیتی ندارد.
باور کنید این ها جک نیست. واقعا این را شخص مدیر کل صدا و سیمای خراسان رضوی گفت!!!
ماجرا از این قرار بود که همین جند روز قبل ما توفیق پیدا کردیم رفتیم نشست خبری حاج آقای نهاوندی مدیر کل صدا و سیمای استانمون.موضوع نشست هم ۲۴ ساعته شدن برنامه های شبکه سیمای استان بود.
نشست خبری داشت به خوبی و خوشی پیش می رفت و من هم چاک دهنمو بسته و بی خیال شده بودم که مسئله نقد این شبکه ... و مخصوصا ماجرای میدان فردوسی را پیش بکشم.توی همین شرایط و وقتی که کلا قضیه داشت ختم به خیر می شد یکی از همکارای محترم از آقای مدیر کل پرسید که چرا نسبت به موضوع میدان فردوسی بی توجه بودین و اصلا کلا دغدغه های مردم چقدر براتون اهمیت داره؟
از این جا بود که به زعم من توجیهات ... و حرف های بی ربط آقای مدیر شروع شد.
ایشون اول تاکید کرد که آقا اصلا دغدغه های صدا و سیما همون دغدغه های مردمه!بعدشم با این توجیه که مسئله نقاشی شاهنامه و میدان فردوسی کلا جزو مسائل و دغدغه های مردم نیست گفت که ما کار درستو کردیم که به این مسئله بی توجه بودیم.
از این جا بود که دیگه به معنای واقعی خونم به جوش اومد و نتونستم جلوی خودمو بگیرم.
اما جالب این که بعد از چند دقیقه تلاش من برای تبیین این که آقا این موضوع جزو دغدغه های مردمه و یاد آوری این اصول که وقتی یک رسانه مورد اعتماد به موضوعی نپردازه رسانه های معاند مثل بی بی سی فارسی جریانو در دست می گیرند این آقای مدیر فرهنگی شروع کرد به روانه کردن انواعو اقسام تهمت ها و اتهامان به روزنامه خراسان و همه کسایی که به این موضوع توجه کردند.
آخه به نظر این آقا پرداختن به این مسائل "غیر حرفه ایه" و "خوراک دست کردن برای رسانه های بیگانه" است و ما هم که توی روزنامه درباره این مسئله نوشتیم کار غیر حرفه ای کردیم.
ایشون حتی گفت که شما در یک همراهی با یک جای دیگه برای رسیدن به اهداف سیاسیتون به موضوع توجه کردین!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا شما خودتون می تونین قضاوت کنید.اما من که به عنوان جزء خیلی کوچکی از تحریریه خراسان از این ماجرا خبردار بودم و در کنار دوستانی مثل برادر وحید و صادق و استادان دیگمون مسئلرو رصد می کردیم به ضرس قاطع می تونم بگم هیچ گونه ماجرای سیاسی و هیچ قرضی پشت این موضوع نبوده.هرچند کلا نمی تونم بفهمم که یک مجموعه چطوری می تونه در برابر آستان قدس اقراض سیاسی داشته باشه!
از این جالب تر این که آقا گفت : حالا شما ببینید ما از این به بعد(یعنی بعد از تمام شدن ماجرا!) چطوری به موضوع ورود پیدا می کنیم!!!
اما نکته دیگه ای که توی این ماجرا درس خیلی بزرگی به من داد نوع رفتار آقای احدیان با موضوع بود.
جالبه بدونین ایشون در اقدامی قابل توجه به من گفتند که نه تنها خبر 24 ساعته شدن را به طور کامل بنویسم بلکه بخشی از نقدهای آقای مدیر کل راهم به صورتی معمولی در مطلبم بیارمو حتی با میان تیتر برجسته هم شد!!!
نظر ایشون این بود: " وقتی ما می گیم دیگران باید نقد پذیر باشن خودمون هم باید تحمل نقدها را داشته باشیم"
حالا بماند که عده ای ...
احتمالا این خبر خوشو شنیدین اما منم تکرار می کنم که قرار شد با هماهنگی آستان قدس و شهرداری مشهد نقاشی های شاهنامه به میدان فردوسی مشهد برگرده
وارد شدنم از در بلافاصله همزمان مي شود با استنشاق بويي بسيار نامطبوع که مثل هاله اي از تعفن به صورتم مي خورد و تمام وجودم را مي آزارد. ناخودآگاه به سمت پنجره مي روم تا شايد با گشودن آن ها بتوانم کمي اين فضاي نامطبوع را عوض کنم اما اين کارم سودي ندارد! چون تمام پنجره ها باز است و اين وضعيت غيرقابل تحمل با وجود جابه جايي گسترده هوا توسط اين گذرگاه ها به وجود آمده است. گويا چاره اي جز اقامه نماز در همين شرايط ندارم. به سمت جا مهري مي روم تا مهري بردارم و به نماز بايستم اما اين جا جز چند مهر سياه شده ناشي از استفاده زياد چيز ديگري عايدم نمي شود. گويا باز هم چاره اي نيست، بايد همين مهر سياه را بردارم و روي موکت پهن شده در کف اين اتاق کوچک يا به اصطلاح نمازخانه بگذارم و به اقامه فريضه اي بپردازم که رسول خدا(ص) فرمود: ستون دين است.البته توجه داشته باشيد اين جا يک نمازخانه در روستايي دورافتاده، استراحتگاهي بين راهي و يا حتي منطقه اي کم برخوردار در حاشيه شهر نيست. اين جا محلي براي اقامه نماز در يکي از مهم ترين مجموعه هاي تفريحي شرق کشور است که روزانه هزاران زائر و مجاور علي بن موسي الرضا(ع) به آن مراجعه مي کنند. اين جا نمازخانه «کوهستان پارک شادي» مشهد است. با خود مي گويم: شايد اگر نمازخانه هم مثل همه وسايل شهربازي هزينه استفاده داشت وضعيت اش بهتر از اين بود يا شايد هم اگر توجه مسئولان مجموعه به نمازخانه هم به همان اندازه وسايل بازي پارک بود، شرايط بهتري را شاهد بوديم. راستي يادتان هست چقدر در دين ما براي نظافت و پاکي به ويژه در مساجد و نمازخانه ها تاکيد شده است؟!
وقتی شعور به حداقل ممکن می رسد
دیروز و امروز تعداد زیادی از همکاران ما توی تحریریه خراسان و همچنین خیلی از اهالی فرهنگ و ادب استان عصبانی از وقوع فاجعه ای بودند که دل هر انسان با شعوری را کباب می کند!
واقعا مسخرست!این که یک نهادی مثل شهرداری مشهد با هزینه کردن ۴۵ میلیون تومان ناقابل و با طرحی از دکتر یا حقی رئیس انجمن فردوسی شناسی بزرگترین نقاشی دیواری کشور را با موضوع شاهنامه روی دیوارهای میدان "فردوسی" مشهد اجرا کند و بعد عده ای انسان "بی شعور" و "مجنون" به خاطر "دعواهای شخصی" و "اضافه خواهی های" خودشان شبانه این اثر ارزشمند را با یک سطل رنگ سفید و یک دستگاه رنگ پاش محو کنند!
ازآن بدتر هم این که آقایان می گویند:"این ها خرافه پرستی است"الحق که خرند.
به قول یکی از استادان ما که دانشجوی دکترای ادبیات هم هست هر کسی که بخواهد عناصر فرهنگی اسلام و یا ایران را از فرهنگ این کشور و ملت پاک کند واقعا احمق است.
حالا جالب این است که این اتفاق دقیقا در شرایطی رخ می دهد که فقط ۲۰ روز از جشن شروع هزاره دوم سرایش شاهنامه می گذرد و علاوه بر این مقام معظم رهبری هم بارها در تمجید شخصیت فردوسی سخن گفتند و از او به عنوان "حکیم" یاد کردند.
اما اصل ماجرا...
اما شنیدن شرح ماوقع این ماجرا هم جالب است.خلاصش این است که آقایان آستان قدس رضوی به این خاطر که شهرداری مشهد برای بهره برداری از یک تلویزیون شهری به آن ها مجوز نداده است به حرکات متقابل روی آورده اند و خیلی راحت فردوسی را رو سپید دعوای شخصیشان کردند.
بماند که همه ما هر کدام به نوعی به فردوسی ظلم کردیم...!!
لینک خبر این فاجعه در روزنامه خراسان:
http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=2&year=1390&month=3&day=17&id=767191
گزارش تصویری فاجعه در خبرگزاری مهر:
شوراي عالي انقلاب فرهنگي در سال 1376 پس از 3 جلسه بررسي تشکيل شوراي فرهنگ عمومي کشور را به تصويب رساند و وظيفه اين شورا را اين گونه ترسيم کرد:" به منظور سياست گذاري، هدايت و نظارت فرهنگ عمومي کشور، شوراي فرهنگ عمومي زير نظر شوراي عالي انقلاب فرهنگي تشکيل ميشود."متعاقب اين موضوع شوراهاي فرهنگ عمومي در استان ها و شهرستان ها نيز تشکيل شد و وظيفه رصد فعاليت هاي فرهنگي و سياست گذاري ، هدايت و نظارت آن ها را برعهده گرفت.اما اکنون با گذشت سال ها از تشکيل اين شوراي مهم به نظر مي رسد که شوراي فرهنگ عمومي خراسان رضوي هنوز راه اصلي خود را نيافته است و با وجود توجه ويژه مسئولان در سال هاي قبل، هنوز هم در مقايسه با ظرفيت هاي ويژه استان در حوزه فرهنگ و هنر، اين شورا آن گونه که بايد در زمينه سياست گذاري و مديريت اين امور گام بر نمي دارد.به نظر مي رسد براي اصلاح اين امور توجه به چند موضوع ضروري است.
1-هيچ شکي نيست که وجود بارگاه ملکوتي امام رضا (ع) در مشهد مهم ترين مزيت خراسان رضوي است و به نظر مي رسد بر اين اساس بخش تصميم گير فرهنگي استان هم بايد به اين موضوع توجه ويژه اي داشته باشد.اما آن چه در عمل به نظر مي رسد اين است که شوراي فرهنگ عمومي به عنوان بالاترين مرجع تصميم گير فرهنگي استان طي سال هاي اخير توجه لازم را به اين مقوله نداشته است.
2-اختصاص بودجه فرهنگي هزار ميليارد توماني به خراسان رضوي طي 5 سال (اگر نگوييم مهمترين) بدون شک از مهم ترين اتفاقات فرهنگي تاريخ استان بوده است.اما در شرايطي که به نظر مي رسد شوراي فرهنگ عمومي بايد توجه ويژه اي به اين موضوع داشته باشد و براي هزينه کرد آن برنامه ريزي کند شاهديم که در بسياري از جلسه هاي سال گذشته اين شورا حتي بحث بودجه فرهنگي هم به ميان نيامده و در ديگر جلسات هم به اعلام اخبار يا گزارشي از وضعيت اين بودجه بسنده شده است.
3-با توجه به اين که جلسه شوراي فرهنگ عمومي استان در بهترين حالت ماهي يک بار به مدت يک ساعت و نيم برگزار مي شود محرز است که نمي توان در اين جلسه به صورت جزئي به تمام مسائل فرهنگي پرداخت.بنابر اين بايد با فعال تر شدن دبيرخانه شورا و بررسي مسائل جزئي و غير کاربردي در دبيرخانه ، تنها مسائل کاربردي و نيازمند تصميم گيري در جلسه اصلي طرح شود.حال آن که شاهد هستيم بخش زيادي از جلسه ها به بيان نکات غير کاربردي و کلي صرف مي شود که تاثيري در روند تصميم سازي فرهنگي استان ندارد.
4-يکي از مشهود ترين ضعف هاي شوراي فرهنگ عمومي استان حجم "بسيار زياد" گزارش کارهايي است که توسط شوراهاي شهرستان ها و نهادهاي مختلف در جلسه ارائه مي شود.شکي نيست که ارائه گزارش کارها زمينه ساز تصميم گيري و برنامه ريزي است اما سوال اين است که آيا نمي توان اين گزارش ها را پيش از جلسه به صورت مکتوب به اعضا ارائه کرد تا زمان جلسه صرف بررسي مشکلات و کمبودهاي حوزه فرهنگي شهرستان ها و نهادهاي استان شود؟
5-متاسفانه با وجود اهميت اين شورا شاهد هستيم که بخشي از اعضا به صورت فعال در بحث ها و تصميم گيري هاي جلسه حضور ندارند.معتقدم که اين نبود فعاليت نه به خاطر توانمند نبودن افراد که به خاطر برنامه ريزي نامناسب و روند جلسه هاست که زمان و شرايط اظهار نظر را براي اعضا فراهم نکرده است.از اين رو مي توان با برخي تمهيدات جزوي و تبيين مناسب تر صورت جلسات حضور اعضا را نيز فعال تر و موثرتر کرد.
پس از نوشت نویس:
۱- هر وقت که برای تهیه خبر در جلسه شورای فرهنگ عمومی حضور پیدا می کردم به معنای واقعی اعصابم خرد می شد.بعضی اوقات تا این حد پیش می رفت که می خواستم از جایگاه خبرنگاران بلند بشوم و بروم وسط جلسه تا به مدیران عزیز و فهیم و مهربان فرهنگی بگویم که(( بابا جان!فکر نان کنید که خربزه آب است.این چه مسائل بی ربطی است که درباره اش صحبت می کنید))
البته شما نگران نشوید چون من هیچوقت این کار را نکردم!اما همیشه نیت می کردم که روز بعد یک نقد در روزنامه بنویسم که آن هم معمولا محقق نمی شد.تا این که در این جلسه آخر با بالاگرفتن فشارهای درونی خودم و برخی تحریکات بیرونی این مطلب را نوشتم.همین جا باید بگویم که این مطلب خیلی سریع نوشته شده و نقص های زیادی هم دارد.
۲- چند روز قبل یکی از مدیران فرهنگی بازم ... استانمون بنده را بک جورایی تهدید کرده و به دبر گروهمان گفته که من دیگر با فلانی صحبت نمی کنم .دلیلش هم این بوده که من در بعضی حوزه های کاری ایشان به فوضولی پرداختم.یا به معنای شفاف تر این که درباره برخی گند کاری های آقای مورد نظر گزارش تهیه کردم.لطفا اگر در زمینه شیوه مواجهه با این آقا نکته ای به ذهنتون می رسه بفرمایید من سراپا گوشم...
ما به مکه می رویم و آن ها شیعیان بحرین را می کشند!
این روزها ماجرای بیداری اسلامی در بحرین به شرایط حساسی رسیده است و با هم دستی بیش از پیش آل خلیفه با آل سعود روز به روز بر تعداد کشته شدگان بحرینی افزوده می شود.چندی قبل در یادداشتی به تحلیل جزئی این ماجرا و وظیفه هر کدام از ما "مسلمانان" در این شرایط پرداختم و در این مطلب به یک نکته عملیاتی در این حوزه اشاره می کنم.موضوعی که می تواند هم از سوی متولیان امر در بدنه نظام و از آن مهمتر به وسیله عموم مردم کشورمان پیگیری شود.
1- به نظر می رسد که در شرایط کنونی معادلات بحرین امکان انجام اقدام عملی از سوی نظام جمهوری اسلامی غیر ممکن و بر خلاف مصالح "شیعیان بحرین" است.چراکه شاهد هستیم با وجود این که هنوز هیچ حرکت خاصی فراتر از اطلاع رسانی های معمول رسانه ای از سوی کشورمان انجام نشده است ، هر روز مسئله دخالت ایران در امور داخلی کشورهای عرب در بوق و کرنا می شود و با سوء استفاده آل سعود و آل خلیفه از 2 تعصب "عربی " و " مذهبی " مردم منطقه برفشارهای وارده به شیعیان بحرین افزوده می شود. بر این اساس حتی اگر مصالح ملی خودمان را در نظر نگیریم ، اقدام عملی نظام جمهوری اسلامی موجب کشتار بیشتر مردم بحرین می شود.
2- اما آیا در این شرایط باید دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا با سرکوب شدن قیام مردم بحرین این حرکت "مبارک" از بین برود و قائله "ختم به مصلحت" شود؟ بی گمان پاسخ خیر است. اما چه باید کرد؟!
3- به نظر می رسد که برای تاثیر گذاری در این معادله باید از قدرت نرم به جای قدرت سخت استفاده کرد. به این صورت که شرایط را به گونه ای فراهم کنیم که آل سعود به عنوان حامی اصلی آل خلیفه منافع خود را در خطر ببیند و برای کاستن هزینه ها در نوع رفتارش نسبت به مردم بحرین تجدید نظر کند.
4- همه ما می دانیم که رفتن به سفر عمره یک عمل مستحب و نه واجب است و همچنین می دانیم که هر کدام از ما با ورود به سرزمین عربستان علاوه بر هزینه های معمول سفر مانند ورودی کشور مقصد ، بلیط هواپیما ، هتل ، حمل و نقل و ... ، با خریدهای معمولا میلیونی چه سود کلانی را به جیب آل سعود می فرستیم.آیا در این شرایط هم تامین اقتصادی آل سعود که در مراحل بعد تامین بودجه کشتار مردم بحرین رادر پی دارد باز هم برصلاح است؟شاید بگویید بدون در آمدهای حاصل از سفر عمره ایرانیان هم آل سعود توانایی مالی برای ادامه این کشتار بیرحمانه را در اختیار دارد؟اما باید توجه داشته باشیم که زائران ایرانی از محل های اصلی کسب در آمد حکومت عربستان و گردش اقتصادی این کشور هستند و از این رو قطع شدن و یا حتی کم شدن آورده های این محل کسب در آمد ضربه مهلکی به بدنه اقتصادی آل سعود است.بنابر این شکی نیست که آن ها در برابر این شرایط مجبور به واکنش می شوند و نمی توانند نسبت به موضوع بی تفاوت بمانند.در این وضعیت حتی اگر کشتار مردم بحرین پایان نیابد دستاوردهای دیگری مانند تهییج افکار عمومی در داخل عربستان ، مطرح شدن بیش از پیش انتقادها نسبت به رویکرد آل خلیفه در سطح بین المللی و تهدید جدی اقتصاد آل سعود در دراز مدت به دست می آید.
وقتی شماره تلفن همراه نشان گر " شخصیت " و " سواد" انسان ها می شود!
1- حدود یک یا دو سال قبل بود که همراه با یکی از دوستانم برای خرید گوشی تلفن همراه به فروشگاه های خیابان احمد آباد مشهد مراجعه کردیم.در این خیابان به اصطلاح بالا شهری تعداد زیادی فروشگاه و بازارچه فروش تلفن همراه و لوازم جانبی وجود دارد و به نوعی این منطقه را به "بورس موبایل بازها"تبدیل کرده است.درحین بررسی گوشی های مختلف در فروشگاه های گوناگون تخته سفید(همون وایت بورد خودمون)که در یکی از مغازه ها نصب شده بود ، نظرم را جلب کرد.البته پر واضح است که منظورم نوشته روی تخته است نه خودش!متن دقیق نوشته یادم نیست ولی به خاطرم هست که یک شماره تلفن همراه را برای فروش به حراج گذاشته بود.شماره هم این بود: 09155000000
به فروشنده گفتم:آقا قیمت این خط چنده؟
گفت: 8 !
بعد با لحنی کمی متاملانه گفتم:"یعنی 800 هزار تومان" ، که ناگهان فروشنده با حالتی که می شد بی توجهی را به طور کامل در آن مشاهده کرد گفت: " نخیرم ،یعنی 8 میلیون تومان! "
2- چند روز قبل یکی از همکاران خیلی خوبم از من خواست که شماره یک استاد دانشگاه در زمینه ... را برای مصاحبه به او بدهم.من هم با توجه به این که موضوع مورد نظر تا حدی مربوط به رشته درسی و کارهای سابقم بود به دفترچه تلفنم نگاهی انداختم و در این بین شماره چند استاد دانشگاه و پژوهشگر شناخته شده در زمینه مورد نظر را به همکارم دادم.
در این بین شماره یکی از این استادان که اتفاقا پژوهشگر خیلی خوبی هم هست با این اعداد شروع می شد:"0935"
وقتی این شماره را خواندم همکارم گفت :" اَ اَ اَ ، خطش ایرانسله!"
گفتم: " مگه اشکالی داره"
گفت:"آخه معمولا خط ایرانسل مال آدمای "بی سواده""
خیلی تعجب کردم.مخصوصا به این خاطر که فکر نمی کردم این همکارم چنین حرفی بزند.
گفتم : "یعنی هر کسی که خط تلفن همراهش ایرانسله بی سواده!"
3- با توجه به این که دوست ندارم حرف های کلیشه ای و "اظهر من الشمس" بزنم فقط این سوال را می پرسم که به نظر شما آن کسی که خط "8" تومانی را خریده چقدر سواد دارد ؟!
زماني که از مشهد خارج مي شوي و جاده سنتو را به سمت چناران پي مي گيري، کارخانه ها و مراکز صنعتي گوناگون تنها نکته اي است که در حاشيه جاده جلب توجه مي کند. اين جا بين اين که بخواهي به مازندران، بجنورد، شيروان، چناران و يا حتي توس و ديار فردوسي بروي تفاوت چنداني وجود ندارد. اما اگر مسافري باشي که براي اولين بار قصد سفر در اين مسير را دارد و کمي هم از فردوسي شنيده و مي داند، انتظارت اين است که حداقل از سه راه فردوسي به سمت توس در مسيري قدم بگذاري که تا حدي يادآور بزرگي فردوسي پاکزاد باشد و بخش هايي از شاهنامه ارزشمندش را در ذهنت تداعي کند. اما مي توان گفت امروز اين انتظار خيال باطلي است! چرا که گذر از سه راه فردوسي و حرکت در مسيري که مقصدش آرامگاه يکي از بزرگ ترين مردان تاريخ اين ديار است، هم تغييري را در وضعيت جاده ايجاد نمي کند.
زماني که در يکي از روزهاي تعطيل نوروز ۹۰ ديگر بار در اين مسير نسبتا خلوت راهي مي شوم، مثل هميشه کوله باري از سوال و تأسف و حرف قلبم را مي فشارد. با خود مي گويم: شايد زماني ديگر! شايد روزي ديگر در نوروز سالي ديگر فرا برسد که اين مسير هم اصلاح شده و شايسته مردي باشد که در آخرين نقطه اين راه آرميده است. ميدان ها و تقاطع هايي که هر کدام مي تواند داراي نماد و اثري از بزرگي هاي بزرگ مرد ادب و فرهنگ پارسي داشته باشد، تبديل شده است به گذرگاه هايي که تابلوي راهنماي راه مهم ترين نماد نشان دهنده هويت آن است.هنوز پاسخي براي سوال هاي متعددم پيدا نکرده ام و ذهنم مشغول است که خود را در مقابل آرامگاه فردوسي پيدا مي کنم. هنوز هم در اين منطقه مي توان چرخ و فلک هاي قديمي دستي را ديد. دست فروش ها و رستوران هاي اطراف هم بيش از هر زمان فعال اند و از حضور مسافران نوروزي به مثابه فرصتي مغتنم براي رونق کسب خود بهره مي برند.
در اين روزهاي تعطيل نوروزي با توجه به حضور گسترده زائران در مشهد، ميزان بازديدکنندگان آرامگاه فردوسي نسبت به ديگر ايام سال بسيار بيشتر شده، اما شکي نيست که با توجه به جايگاه ويژه اين منطقه در تاريخ و فرهنگ ايراني بايد حضور گردشگران در آن بيش از اين باشد.
اميني يکي از بازديدکنندگان اين منطقه که با اين نظر موافق است، نقدي بر مناسب بودن وضعيت ارائه خدمات در توس دارد و مي گويد: زماني که تعداد بازديدکننده ها زياد نيست، مشخص است که مشکلي براي ارائه خدمات به وجود نمي آيد. اما علي صادقي از مشهد که به همراه خانواده اش طبيعت اطراف آرامگاه فردوسي را براي گذراندن يک روز تعطيل انتخاب کرده است، از وضعيت خدمات رساني در اين منطقه رضايت دارد و مهم ترين نقدش بر وضعيت جاده آرامگاه توس است.
کشتار بی رحمانه مسلمانان بحرین و ما که "خوابیم"!
بعضی اوقات آدم اینقدر بی خیال و - با کمال پوزش مجبورم بگویم - بی غیرت می شود ، که اصلا بعضی چیزها را نمی شنود!!یا وقتی می شنود به هر طریقی که شده خود را بی ارتباط با موضوع نشان می دهد و انگار نه انگار!شاید این وضعیت حکایت این روزهای ما باشد.
1- هر روزنامه ای را که ورق می زنیم در صفحه بین المللش می بینیم و احتمالا می خوانیم که : (آی ملت ! دارند شیعیان بحرین را به فجیع ترین و وحشتناک ترین شکل ممکن می کشند)کانال تلویزیون را که عوض می کنیم در صدر ، ذیل و بعضا هم میانه های اخبار با چشمان خودمان تصاویر حضور نظامیان عربستان ، امارات و قطر برای کشتار شیعیان بحرین را می بینیم و باز هم ...!
2- دوستی دارم که از شیعیان فعال سیاسی و اجتماعی کویت است.بی ربط نگفته ام اگر بگویم که از خیلی از ماها بیشتر دلش برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران می سوزد و با آن که هیچ منفعت مادی ازاین انقلاب نبرده و نمی برد ، هر وقت که مشکلی در کشور پیش می آید مثل سیر و یرکه می جوشد و با پیروزی های ملی ما بی حد و حصر احساس غرور می کند.چند روز قبل با پدرم تماس گرفته بود و مثل "ابر بهار"گریه می کرد.می گفت : نمی دانید چه و ضعیت فجیعی است!
3- همان گونه که رهبر انقلاب هم در سخنرانی ابتدای سال تاکید کردند مساله بحرین هم به طور کامل مثل کشورهای لیبی ، مصر ، تونس و ... فریاد یک ملت برای رسیدن به آزادی و رهایی از چنگال حاکمان مستبد است.شکی نیست که ما نباید مساله بحرین را ماجرای اختلافات شیعه و سنی و درگیری های مذهبی عنوان کنیم که در این صورت نه تنها "دروغ" گفته ایم و در خیال باطل بوده ایم که کمکی شایسته به دشمن کرده ایم.اما چرا در این بین وظیفه ما در قبال مردم بحرین بیشتر است؟
4- شما هم میدانید که 75 درصد از جمعیت بحرین را شیعیان و 25 درصد را برادران اهل سنت تشکیل می دهند.در حال حاضر تقریبا تمام منصب های دولتی و اختیارات حکومتی توسط جمعیت 25 "غصب"شده است.باز هم تاکید می کنم من قصد ندارم به مساله بحرین از دید شیعه و سنی بنگرم.بلکه این اعداد نشان می دهد که یک جمعیت حد اقلی(می خواهد شیعه باشد یا سنی و یا اصلا مسیحی و کلیمی و ...)بر یک جمعیت حد اکثری حکومت می کنند و این یعنی نقض آشکار دموکراسی.پس بر این اساس می پذیریم که "مردم"بحرین مظلوم و "حاکمان" آن ظالم هستند.
5 - ماجرای بیداری اسلامی با خود سوزی دست فروش تونسی شروع شد و تا مصر ، لیبی ، اردن ، بحرین و ... پیش رفت. در این مسیر اتفاقات بسیار مهمی در کشورهای عربی شمال آفریقا به ویژه مصر و لیبی رخ داد.اما هیچ گاه ندیدیم که نیروهای نظامی دیگر کشورها برای کشتار یک ملت به آن کشور گسیل شود.اما چرا این اتفاق درباره بحرین رخ داد؟پاسخ این سوال کمی طولانی و چند وجهی است.اما در یک جمله کوتاه می توان گفت احساس خطر بسیار شدیدتر "حاکمان سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس" در زمینه از بین رفتن منافعشان و تجربه های تلخشان در دیگر کشورها آن ها را به این تصمیم وقیح رساند.چراکه آن ها حتی این خواب را هم نمی دیدند که روزی تمام ملت های عرب علیهشان به پا خیزند و طرح خاور میانه جدیدشان را موجی اسلامی به تفکری باطل تبدیل کند.
6- وجود پایگاه پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین نشان از اهمیت استراتژیک این کشور و میزان اطمینان و دل بستگی آمریکایی ها به حاکمان بحرینی دارد.از این رو خروش ملت بحرین برای آن ها بسیار گران تمام شده است و به همین دلیل با سانسور گسترده اتفاقات بحرین در رسانه حاضر شده اند "آبرو و اعتبار بین المللی " خود را برای حفظ آل خلیفه خرج کنند.
7 - اما کاری که ما می توانیم و باید در این شرایط انجام دهیم چیست؟آیا باید رخت رزم پوشید و به میدان لولو رفت؟یا باید لباس و آذوغه برای مردم بحرین ارسال کنیم؟هر چند اگر لازم باش در شرایط وِیژه باید این کارها را هم انجام دهیم.اما به نظر من "حداقل" در حال حاضر می توانیم با طرح گسترده این موضوع در فضای رسانه ای ، نقشه آمریکایی ها را در حد توانمان نقش برآب کنیم و با امید به رحمت الهی منتظر سقوط حاکمان ظالم از سراسر جهان باشیم که این همانا آمادگی برای ظهور امام زمان (عج) است.علاوه بر این دولت و وزارت خارجه نیز موظف هستند به جد برای جلوگیری از کشتار مسلمانان بحرین و نمایان کردن ظلم آل خلیفه تلاش کنند که این مساله و وظایف دولت نیز بحثی مطول و خارج از موضوع این یادداشت است.
جاذبه هاي گردشگري فرهنگي مشهد و بي تفاوتي ما
خراسان رضوي - مورخ شنبه 1389/12/28 شماره انتشار 17799
چند روز بعد از پايان تعطيلات نوروزي سال ۸۹ زماني که آمار ورود زائران و مسافران به استان اعلام و مشخص شد که تعداد مسافران ورودي به خراسان رضوي نسبت به سال ۸۸ کاهش پيدا کرده است، خيلي ها اين موضوع را به باد انتقاد گرفتند. البته در همين شرايط متوليان امر گردشگري استان توجيه هايي را براي اين موضوع مطرح مي کردند که نمونه اي از آن موضوع «تقسيم سفر در طول سال و هدايت زائران براي حضور در ايام عادي» بود. اما در هر صورت بايد پذيرفت که طي سال هاي اخير روند تامين نيازهاي زائران با سير صعودي حضور آن ها متناسب نبود و اين موضوع در وهله اول به کاهش مدت اقامت و پس از آن هم کم شدن تعداد زائران انجاميد. اکنون ديگر بار نوروز به عنوان «زمان طلايي حضور زائران» در راه است و آماده کردن شرايط براي ميزباني مناسب زائران با هدف افزايش مدت اقامت و رغبت گردشگران براي سفر به مشهد اهميت بيشتري مي يابد. هرچند بر اين باوريم که براي تحقق اين موضوع بايد اقدامات گسترده، جامع و ريشه اي برنامه ريزي و اجرا شود، اما در يک نگاه اجمالي به چند مشکل موجود در اين زمينه در حوزه فرهنگ و هنر اشاره مي کنيم تا شايد قدمي براي رفع آن ها برداشته شود.
1-شکي نيست که بارگاه منور رضوي اصلي ترين مقصد همه افرادي است که بار سفر مي بندند و قصد سفر به خطه خورشيد مي کنند. اما آيا براي گنجاندن برنامه هاي تفريحي، بازديد از اماکن تاريخي، طبيعي و... استان در برنامه هاي زائران هم اقدام شايسته اي شده است؟ براي يافتن پاسخ اين سوال در يک نگاه مي توانيم به مجموعه آرامگاه فردوسي و شهر توس به عنوان منطقه اي که مي تواند دومين قطب گردشگري استان باشد اشاره کنيم. آيا براي احياي اين ظرفيت ويژه اقدامي در خور انجام شده است؟ جالب است که بدانيد بر اساس برخي پژوهش ها اين منطقه آخرين اولويت زائران براي بازديد در ميان جاذبه هاي گردشگري استان است.
۲ - زماني که کلنگ پروژه موزه بزرگ خراسان به زمين خورد اعلام شد که افتتاح اين موزه يک روز ماندگاري زائران را در مشهد افزايش مي دهد اما اکنون با گذشت سال ها از آن زمان خبري از افتتاح موزه نيست. علاوه بر اين موزه ها و اماکن تاريخي ديگري هم چون آرامگاه نادري، خانه ملک و موزه هاي ارزشمند آستان قدس رضوي هم در شهر وجود دارد که اگر اقدامات لازم در زمينه آماده سازي آن ها و اطلاع رساني مناسب انجام شود مي تواند نقش به سزايي در غني سازي اوقات حضور زائران و به تبع آن افزايش مدت اقامت داشته باشد.
۳ - خطه خراسان که محل شکل گيري و رشد مکتب ارزشمند هنري خراسان بوده است، ظرفيت هاي ويژه اي براي ارائه هنرهاي فاخر آييني در حوزه هاي گوناگون دارد.هنري که خود به تنهايي مي تواند عاملي براي جذب گردشگران بسياري از سراسر جهان به اين ديار شود. اما متاسفانه شاهديم که تاکنون به اين هنرهاي ارزشمند با اين نگاه توجه نشده و فعاليتي به منظور گنجاندن جاذبه هاي هنري در زمره جاذبه هاي گردشگري خطه خورشيد نشده است.
هوشمند/ مديرکل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان اعلام کرده است که با اجرايي شدن طرح خدمات رساني به روستاهاي توس، انتقال اهالي اين روستاها به مناطق ديگر به طور کامل منتفي است.
«محسن لشکري» اين خبر را به ايسنا اعلام کرده و گفته است که پروژه گاز رساني به توس با رعايت ضوابط ميراث فرهنگي انجام مي شود.البته اين اولين و احتمالا آخرين خبري نيست که با موضوع گاز رساني به روستاهاي منطقه توس روي خروجي خبرگزاري ها يا صفحه هاي روزنامه ها نقش مي بندد. همچنين در خاطر داريم که چندي پيش نيز موضوع دکل هاي برق شهر توس به معضلي براي اداره کل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان و البته سوژه اي براي رسانه ها تبديل شده بود.شکي نيست که موضوع گاز رساني و ارائه خدمات مطلوب به مردم شهر توس و روستاهاي اطراف آن از ۲جنبه خدمت رساني به اين مردم به عنوان هم ميهنان ما و همچنين ايجاد شرايط مطلوب براي حضور گردشگران در اين منطقه اهميت به سزايي دارد.اما اين سوال نيز بايد به طور جدي مطرح شود که آيا مشکل شهر توس تنها گاز و گاز رساني است؟ آيا مسئولان ميراث فرهنگي خراسان رضوي و تمامي متوليان فرهنگي استان و حتي کشور تاکنون براي معرفي شايسته فردوسي به عنوان پاسدار ادب پارسي، جذب گردشگران به شهر توس و ايجاد فضاي مناسب براي پذيرايي از گردشگران اقدام درخوري انجام داده اند و آيا اساسا برنامه اي وجود دارد يا...؟ نگاهي به وضعيت کنوني منطقه توس و جايگاه فردوسي و شاهنامه در سطح بين المللي و حتي در ميان مردم کشور خودمان پاسخ «نه» را براي اين سوال ها به ذهن متبادر مي کند.حال آن که بايد همگي توجه داشته باشيم که شهر توس نبايد به تنهايي به مدفن فردوسي تبديل شود، بلکه اين منطقه با توجه به ظرفيت هاي گوناگون در حوزه تاريخ، فرهنگ و ادبيات و... مي تواند از مهم ترين ابزارهاي تمدن سازي در جوار بارگاه مطهر رضوي به شمار آيد.
بسياري از دانشمندان علم جامعه شناسي بر اين باور هستند که فرهنگ مهم ترين رکن تشکيل دهنده يک جامعه است و در واقع اين فرهنگ است که ديگر ارکان جامعه يعني سياست، اقتصاد و رفتار اجتماعي را متأثر از خود شکل مي دهد.فرهنگي که بر اساس رايج ترين تعريف موجود به عنوان مجموعه اي از آداب و رسوم، سنت ها، ارزش ها، باورها و رفتار انساني يک جامعه شناخته مي شود.نگاهي به تاريخچه تمدن هاي بشري اين موضوع را براي ما به وضوح آشکار مي سازد که در طول عمر بشر به سبب وجود تفاوت هاي متعدد در عناصر اصلي فرهنگي جوامع، گروه هاي انساني متعددي با فرهنگ هاي متنوع شکل گرفته است. اين موضوع با نگاهي به زندگي امروز جوامع بشري نيز قابل اثبات است. اما موضوع قابل تأمل درباره جامعه ايراني و اسلامي ما اين است که با توجه به عناصر تشکيل دهنده فرهنگ امروز ايران و ظرفيت هاي فرهنگي گسترده کشور، بايد از چه الگويي براي برنامه ريزي مهم ترين رکن تشکيل دهنده جامعه استفاده شود.اهل نظر معتقدند که سه عنصر ايران باستان، اسلام و غرب، هم اکنون در ترکيبي با يکديگر فرهنگ جامعه ما را تشکيل داده اند. پرواضح است که در اين ترکيب اسلام و در معناي خاص تر تشيع به عنوان مهم ترين عنصر شناخته مي شود و در حقيقت بيشتر بقاياي به جا مانده از ايران باستان و مفاهيم وارد شده از فرهنگ غرب نيز مربوط به آن بخشي است که تضاد آشکاري با مفاهيم اصيل اسلامي ما ندارد.البته اين موضوع نيز غيرقابل انکار است که بخشي از اين عناصر به جا مانده و اضافه شده به فرهنگ ما، سنخيتي با فرهنگ اصيل اسلامي ندارد و شکي نيست که متوليان دستگاه هاي فرهنگي کشور بايد براي رفع اين نقص و اعتلاي فرهنگ انقلابي، اسلامي و ايراني تلاش کنند. بر اين اساس مشخص مي شود که برنامه ريزي فرهنگي کشور ما نيز بايد برگرفته از مفاهيم ناب اسلامي و با توجه ويژه به ظرفيت هاي موجود در کشور باشد.تأملي درباره ظرفيت هاي فرهنگي کشور به طور قطع و يقين اين موضوع را محرز مي کند که وجود بارگاه منور امام رضا(ع) و آثار مترتب بر اين حضور پربرکت، غني ترين منبع و جامع ترين ظرفيت فرهنگي کشور به شمار مي آيد و مي توان از آن به عنوان محور برنامه ريزي فرهنگي کشور بهره برد. اين ادعا را مي توان با چند استدلال اثبات کرد.
۱ - ما بر اساس باورهاي ديني مان اعتقاد داريم تمام تعاليم مورد نياز يک انسان براي زندگي و آخرت در مکتب اهل بيت اطهار(ع) وجود دارد. همچنين بر اين باور هستيم که اين پاکان «کلهم نور واحد» هستند و همگي از علم الهي برخوردارند. اما با توجه به اين که امام رضا(ع) تنها معصوم حاضر در کشور ما هستند، مي توان گفت که جامعه ما به شيوه بسيار ملموس تري مي تواند مفاهيم و ارزش هاي رسيده از اين امام همام را درک و دريافت کند.
۲ - زندگي امام رضا(ع) در ايران و وجود مرقد مطهر ايشان در خطه خراسان از ديرباز تاکنون موجب شکل گيري مولفه هاي فرهنگي و هنري بسيار زيادي شده است که همگي با توجه به ارتباط با منبع غني فرهنگ رضوي از اصالت قابل قبولي برخوردار است. اتفاقات به وقوع پيوسته در اين سال ها، معماري اسلامي شکل گرفته در حرم مطهر رضوي، آثار هنري گوناگوني که با موضوع امام رضا(ع) توليد شده و... منابع قابل پذيرشي است که مي توان از آن ها به شکل شايسته تري در برنامه ريزي فرهنگي کشور بهره برد.
۳ - جنبه هاي خاص زندگي امام رضا(ع) هم چون مديريت ايشان، هجرت تاريخي از مدينه به مرو، حديث سلسلة الذهب، اخلاق رضوي و... نيز اين نکته را براي ما روشن مي کند که فرهنگ رضوي قابليت هاي گسترده اي در عرصه هاي گوناگون دارد.
البته بي شک بهره بردن از اين معارف غني نيازمند بازخواني جنبه هاي گوناگون زندگي امام رضا(ع) و در برخي موارد تفسير مجدد آن هاست.
۴ - حضور سالانه بيش از ۲۰ ميليون زائر در شهر مشهد نشان گر عشق و ارادت مردم ما و شيعيان جهان به اين نقطه نوراني در کره خاکي است. اين حضور باعث شده است که مشهد به عنوان بزرگ ترين شهر جهان اسلام و کلان شهر مذهبي جهان مطرح شود و ملجاء دل هاي بي قرار ميليون ها عاشق و دلداده اي باشد که همه ساله براي عرض ارادت به اين امام همام قصد سفر به سرزمين خراسان مي کنند.
اما بايد توجه داشته باشيم که اين ظرفيت ويژه مشهد مي تواند به عنوان مرکزي براي نشر معارف اهل بيت(ع)، فرهنگ اسلامي ايران و در نهايت توسعه فرهنگي کشور مورد استفاده قرار گيرد.حال با بيان اين نکات بايد اين سوال را مطرح کنيم که طي سال هاي اخير به چه ميزان از اين منبع عظيم و غني فرهنگي در برنامه ريزي فرهنگي کشور بهره برده ايم؟
خلق نبوی و تاملی پیرامون امروز
فردا روز مبعث است.روز مرسل شدن آخرین نبی و روز آغازی برای اتمام هدایت بشر.روز برگزیده شدن پیامبری که فرمود:<<انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق>>
امروز حدود ۱۴۴۰ سال از زمان برافراشته شدن ندای ((اقرا))در دل حرا می گذرد.اکنون بیش از یک میلیارد نفر در این دنیا دعایه ملمانی سر می دهند.امروز گفته می شود که اسلام در حال تبدیل شدن به فراگیر ترین دین جهان است.اما امروز کجاست مکارم اخلاق؟چه کسی به این حدیث شریف که نشان گر مهم ترین ماموریت ارزشمند ترین مخلوق هستی است توجه می کند.اول از خودم مکی پرسم.بعد از جامعه مسلمان شیعه ای که در آن زندگی می کنم. و در آخر هم بیش از یک میلیارد مسلمان زنده روی این کره خاکی را طرف پرسش قرار می دهم.قصد ندارم بحث را به مسائل سیاسی وصل کنم و لی تنها در حد اشاره ای کوتاه می گویم که یقین دارم اگر خلق نبوی در میان نخبگان و پس از عموم مردم جامعه ما ((تا حد انتظار از غیر نبی)) رعایت می شد به هیچ عنوان شاهد مسائل به وجود آمده در التهابات اخیر کشور نمی بودیم.موضوعی که همه طرف های درگیر آن را فراموش کرده بودند.
امروز باید از تک تک مسلمانان جهان پرسید:کجاست مکارم اخلاقتان.همگی به یقین اعتقاد داریم که رسول اکرم و پس از آن ۱۲ امام معصوم ذره ای هم در انجام وظایفشان کوتاهی نکرده اند و قطعا این کرامت های اخلاقی را در حد تمام و کمال برای ما تبیین کرده اند.اما ما را چه شده است.ما را چعه شده که از یک سو شاهد بی اخلاقی مسلمان نماهای زاهد ریا کار و از سوی دیگر مناظره گر رفتار بسیار ناشایست عده ای مسلمان نمای دیگر -که البته به اندازه گروه اول ادعا هم ندارند-هستیم.
آیا اگر پیامبر عظیم الشانمان امروز بخواهند درباره اخلاق و رفتار ما مسلمانان اظهار نظر کنند چیزی جز ابراز نارضایتی بروز می دهند؟
من به این سوال جواب مثبت نمی دهم اما در وحله اول خودم و پس از آن شما و همه مسلمانان جهان را به تفکر درباره این سوال دعوت می کنم.بالاخره هر کس به اعمال و کردار خودش واقف است و ناظر.
در پایان فرا رسیدن این عید را نیز به شما خوانندگان وبلگم تبریک می گویم.
یا حق
سفر های شهرستانی خبرنگاران گروه خراسان رضوی روزنامه به مناطق مختلف استان به حمد الله خیرات و برکات زیادی را برای مردم شهرستان ها به همراه داشته است.
اصلاح برخی مشکلات پس از انتشار گزارش های خراسان ، دیدگاههای مردم و مسئولان در تماس با روزنامه ، باز تاب های مطالب و ... همه حاکی از آن است که این سفرها توانسته قدمی بلند در راه رفع مشکلات مردم استان بردارد.
روز سه شنبه هفته قبل من به همراه آقای حاتمی دبیر گروه گزارش خراسان رضوی به یکی از همین سفرهای شهرستانی رفتیم و با حضوری 3 روزه در شهرستان سرخس برخی مشکلات و کم بودهای این شهرستان را پی گیری کردیم.
باید اقرار کنم که حضور در شهرستانی هم چون سرخس با شرایط ویژه و مشکلات خاص خودش و دیدن محرومیت هایی که مردم این شهرستان از آن رنج می کشیدند انگیزه هایم را برای خدمت کردن به مردم چندین برابر کرد.فقط امیدوارم روزمرگی و شرایط کاری باعث از بین رفتن این انگیزه ها نشود.
عمده مشکلات مردم این شهرستان نشات گرفته از مالکیت 98 درصدی آستان قدس رضوی بر املاک و اراضی این منطقه بود.البته حضور آستان قدس رضوی برکاتی هم چون ایجاد منطقه ویژه اقتصادی ،مسجد،حوزه علمیه ،فرهنگسرا(که البته چندین سالی میشود در حال ساخت است)و... هم داشته است.اما به نظر می رسد با وجود ظرفیت های بسیار زیاد مجموعه آستان قدس و محرومیت های گسترده مردم شهرستان سرخس هنوز اقدام درخوری برای رفع مشکلات مردم انجام نشده و این مردم هم چنان در حالی با مشکلات ناشی از محرومیت و عقب ماندگی دست و پنجه نرم می کنند که توسعه و پیشرفت حاصل از ایجاد منطقه ویژه اقتصادی ، پالایشگاه و ... در حاشیه این شهر روز به روز بیشتر می شود.
امیدوارم بتوانیم در گزارش ها و مطالب خود مشکلات این مردم را به شکل مناسبی منعکس کنیم و برای رفع آن ها قدمی برداریم.
این گزارش ها طی روزهای آینده در روزنامه و به طبع آن در این وبلاگ منتشر می شود.
اول بخوانید این 3 خبر را درباره برگزاری یک همایش بین المللی علمی در مشهد:
دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد روزهاي ششم تا هشتم ارديبهشت، ميزبان جمعي از پژوهشگران و محققان زمين شناسي از سراسر جهان مي شود.به گزارش خبرنگار ما، دبير اين کنگره با بيان اين که پس از برگزاري موفق اولين کنگره ملي زمين شناسي کاربردي ايران در سال ۸۶ مسئوليت برگزاري اين کنگره بين المللي به دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد سپرده شد، هدف از برگزاري آن را تبادل نظر درباره دستاوردهاي جديد علمي و کاربردي در ارتباط با علوم زمين و گرايش هاي وابسته عنوان کرد.دکتر «حبيب ملايي» ادامه داد: در پي اعلام فراخوان جشنواره که به صورت ارسال پوستر به هزار گروه خارجي و ۵۰۰ گروه، سازمان و شرکت هاي مرتبط با علوم زميني انجام شد، حدود ۸۰۰ چکيده مقاله که ۱۵۰ مورد آن از ۳۰ کشور جهان بود، به دبيرخانه کنگره رسيد.او همچنين با اشاره به نام کشورهايي همچون آمريکا، کانادا، کرواسي، سوئد، سوئيس، ترکيه، چين، روسيه، استراليا، آرژانتين و ... به عنوان کشورهاي شرکت کننده در اين کنگره اضافه کرد: در پايان ۳۹۰ مقاله براي ارائه در کنگره برگزيده شد که ۱۲۵ مورد آن به صورت سخنراني و بقيه به صورت پوستر خواهد بود.«ملايي» اظهار داشت: تاکنون براي ۱۰۰ نفر از شرکت کنندگان خارجي کنگره ويزا صادر شده است.
وي در ادامه از راه اندازي اولين مجله انگليسي زبان علوم زمين هم زمان با اين کنگره خبر داد وگفت: در حال حاضر اولين شماره اين مجله به چاپ رسيده است و هم زمان با افتتاحيه کنگره نيز دومين شماره آن را منتشر خواهيم کرد.«ملايي» ابراز اميدواري کرد، با چاپ سومين شماره، اين مجله جزو مجله هاي ISI پذيرفته شود.دبير برگزاري اولين کنگره بين المللي زمين شناس همچنين راه اندازي انجمن زمين شناسي کشورهاي جهان اسلام را به عنوان ديگر اقدامي که هم زمان با اين کنگره صورت مي گيرد، عنوان کرد و ابراز داشت اساس نامه اين انجمن تدوين شده است و اميدواريم هم زمان با برگزاري کنگره مراحل راه اندازي آن به پايان برسد.
اين استاد زمين شناسي در بخش ديگري از اين نشست ضمن بيان اين که دانشگاه آزاد اسلامي براي برگزاري اولين کنگره بين المللي زمين شناسي ۱۵ ميليون تومان اعتبار اختصاص داده و بقيه بودجه مورد نياز آن از طريق حاميان مالي تامين شده است، از وزارت علوم تحقيقات و فناوري، صنايع و معادن و نفت به عنوان متوليان اين امر گلايه کرد و گفت: متاسفانه اين وزارت خانه ها که هر يک به نوعي در رابطه با اين کنگره مسئوليت دارند، هيچ کمکي نکردند و تنها سازمان زمين شناسي که يکي از زيرمجموعه هاي وزارت صنايع و معادن است، ما را در اجراي اين کنگره ياري کرد.دکتر «ملايي» از چند سازمان دولتي و غيردولتي ديگر نيز به عنوان حاميان اين کنگره نام برد و درباره ديگر برنامه هاي حاشيه اي آن نيز به برپايي نمايشگاه زمين شناسي و علوم وابسته، بازديد صحرايي ۸ روزه از مناطق زمين شناسي استان خراسان رضوي، ژئوتوريک هفته اي به شهرهاي اصفهان، کرمان، يزد، هرمز و... اشاره کرد.
از سوي دانشگاه آزاد اسلامي واحد مشهد
همايش بين المللي زمين شناسي با حضور ۳۶۰ دانشمند از سراسر جهان برگزار شد
خراسان رضوي - مورخ سهشنبه 1389/02/07 شماره انتشار 17535
فرهنگي خبر با حضور ۳۶۰ تن از دانشمندان زمين شناسي سراسر جهان، اولين همايش بين المللي زمين شناسي کاربردي مشهد در دانشگاه آزاد اسلامي آغاز به کار کرد.به گزارش خبرنگار ما، اين همايش روز گذشته در حالي با حضور مديرکل صنايع و معادن و مسئولان دانشگاه آزاد اسلامي شروع به کارکرد که هيچ يک از مسئولان سطح اول استان همچون استاندار در مراسم افتتاحيه حضور پيدا نکرده بودند.دبير اولين همايش بين المللي زمين شناسي کاربردي مشهد طي سخناني در اين مراسم، به تشريح برنامه ها و فعاليت هاي انجام شده براي برگزاري اين همايش پرداخت و با بيان اين که از مجموع ۸۰۰ خلاصه مقاله رسيده به دبيرخانه اين همايش ۴۰۰ مقاله برگزيده از ۳۶۰ دانشمند زمين شناسي براي ارائه پذيرفته شده است، گفت: از اين بين ۱۲۵ مقاله به صورت سخنراني و بقيه در قالب پوستر ارائه مي شود.دکتر «حبيب ملايي» ادامه داد: حدود ۴۰ نفر از شرکت کنندگان در اين همايش دانشمندان خارجي و بقيه ايراني هستند.وي همچنين با بيان اين که معرفي کاربردهاي علوم زمين شناسي و برقراري ارتباط ميان توليدکنندگان محصولات زمين شناسي با دانشمندان اين رشته، از اهداف اصلي برگزاري اين همايش است، از ۳ موضوع زمين شناسي، ژئوفيزيک و ژئوشيمي به عنوان محورهاي اصلي اولين همايش بين المللي زمين شناسي کاربردي مشهد ياد کرد.«ملايي» گفت: در کنار اين ۳ موضوع مباحث روز زمين شناسي دنيا هم چون ژئوتوريسم، ژئوپارک، محيط زيست، زمين پزشکي و... هم مورد بحث و تبادل نظر قرار مي گيرد.
راه اندازي اولين مجله بين المللي زمين شناسي ايران
اين استاد زمين شناسي دانشگاه آزاد اسلامي مشهد هم چنين از راه اندازي اولين مجله بين المللي زمين شناسي ايران هم زمان با اين همايش خبر داد و گفت: با استفاده از حدود ۳۷۰ مورد از مقاله هاي رسيده به اين همايش ۲ شماره اول اين نشريه به چاپ رسيده است که اميدواريم با به چاپ رسيدن شماره سوم، اين نشريه در زمره نشريه هاي معتبر داراي گواهي نامه ISI جهاني قرار گيرد.«حبيب ملايي» به تدوين پيش نويس اساس نامه انجمن زمين شناسان جهان اسلام هم اشاره کرد و دراين باره توضيح داد: با توجه به قول هاي مساعدي که از سوي مديران دانشگاه آزاد براي تاسيس اين انجمن داده شده است اميدواريم هم زمان با برگزاري اين همايش اساس نامه آن تصويب شود.وي ادامه داد: تأسيس اين انجمن مي تواند در افزايش مشارکت کشورهاي اسلامي در زمينه هاي علمي، آشنا شدن دانشمندان مسلمان با يکديگر، استفاده متقابل از ظرفيت هاي علمي کشورهاي اسلامي و... تأثيرگذار باشد.او هم چنين درباره برنامه هاي حاشيه اي اين همايش به برگزاري نمايشگاه ظرفيت هاي زمين شناسي، برپايي ژئوتور و بازديدهاي علمي با موضوع زمين شناسي و... اشاره کرد.
زمين شناسي و محيط زيست
معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان حفاظت از محيط زيست کشور هم در اين مراسم بر ارتباط گسترده علم زمين شناسي با محيط زيست تأکيد کرد و با تشريح اين موضوع که شناخت انسان از محيط زيست تابعي از شناخت او نسبت به زمين است، اظهار داشت: اما موضوعي که طي ميليون ها سال قبل به وجود آمده و امروز خود را نشان مي دهد، اين است که به دليل نامتوازن بودن و نبود تعادل ميان زمين شناسي و محيط زيست ناپايداري هايي در توسعه و زندگي بشري ايجاد شده است.«محمد جواد محمدي زاده» رفع اين مشکل را مستلزم شناسايي، برنامه ريزي و بهره وري مناسب از زمين دانست و در اين باره چند پيشنهاد مطرح کرد.او مطرح کردن وجه ارتباط زمين شناسي و محيط زيست به عنوان يک علم پايه، تدوين و تطبيق استانداردهاي لازم براي کاهش آثار مخرب فعاليت هاي معدن به محيط زيست و توجه به موضوع زمين شناسي پزشکي، مخاطرات زمين شناسي هم چون سيل، زلزله، آتشفشان و...، پسماند به عنوان يک موضوع زيست محيطي جهاني و ژئوتوريسم را به عنوان موارد مهم در گرايش هاي بين رشته اي زمين شناسي و محيط زيست نام برد.
انجمن زمين شناسان جهان اسلام تشکيل نشد
خراسان رضوي - مورخ پنجشنبه 1389/02/09 شماره انتشار 17537
هوشمند/ اولين کنگره بين المللي زمين شناسي کاربردي مشهد در حالي به ايستگاه پاياني خود رسيد که برخلاف وعده هاي قبلي مسئولان برگزاري کنگره، انجمن زمين شناسان جهان اسلام تشکيل نشد.به گزارش خبرنگار ما، دبير برگزاري اين کنگره که پيشتر در نشست خبري و حاشيه مراسم افتتاحيه گفته بود: «با توجه به قول مساعدي که از طرف دکتر جاسبي رئيس دانشگاه آزاد اسلامي داده شده است، اميدواريم اساس نامه انجمن زمين شناسان جهان اسلام را در حاشيه اين کنگره به تصويب برسانيم»، درباره محقق نشدن اين موضوع به دلايلي همچون نبود فرد مسلط به زبان انگليسي براي برقراري ارتباط با مهمانان خارجي، کمبود زمان و... اشاره کرد.«حبيب ملايي» با تاکيد بر اهميت تشکيل اين انجمن ابراز اميدواري کرد، با کمک هاي مسئولان و پي گيري هاي لازم، انجمن زمين شناسان جهان اسلام در آينده تشکيل شود.گزارش خبرنگار ما از مراسم اختتاميه اولين کنگره بين المللي زمين شناسي کاربردي مشهد مي افزايد: معاون پشتيباني و توسعه مديريت انساني استاندار خراسان رضوي هم در اين جلسه با اشاره به توانايي هاي گسترده استان در زمينه هاي علمي و پژوهشي بر شکوفا شدن اين توانايي هاي بالقوه تاکيد کرد.عبدالملکي با بيان اين که ۲۲۰ هزار دانشجو در ۱۵۰ واحد دانشگاهي خراسان رضوي در حال تحصيل هستند، گفت: بيش از ۷ هزار نفر نخبه و مخترع نيز در استان شناسايي شده اند.وي همچنين با اشاره به وجود بيش از ۱۷۰ نوع کاني شناسايي شده در خراسان رضوي ابراز داشت: ظرفيت هاي گسترده اي در بخش زمين شناسي داريم که بايد حداکثر استفاده را از آن ها ببريم.در خور اشاره است، در پايان اين مراسم از شرکت کنندگان و نفرات برگزيده کنگره تجليل شد.
پس از خواندن این خبرها به ذکر چند نکته کوتاه درباره این همایش و اتفاقات پیرامون آن می پردازم.
۱- برگزاری همایش های علمی در سطوح ملی و بین المللی همواره موضوعی قابل تقدیر و ارزشمند بوده و هست که بنا بر همین موضوع من در وهله اول از همه مسئولان دانشگاه آزاد از شخص آقای دکتر جاسبی و آقای مهدی هاشمی (که در جریان هستید؛ در حال حاضر برای سر کشی به مراکز دانشگاه آزاد چند ماهی هست در لندن به سر می برند!) گرفته تا نگهبان ، رییس ،آبدار چی و مدیر گروه زمین شناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد تشکر می کنم.
۲- نکته بعدی که میخواهم به آن اشاره کنم یک تشکر دیگر و یک خواهش از همین دوستان است.
نمی دانم چگونه توصیف کنم ولی می توانید از کسانی که در مراسم اختتامیه این همایش حاضر بودند بپرسید و یا فیلم این مراسم را تهیه ومشاهده کنید.اگر بخواهم در یک جمله این مراسم را توصیف کنم می توانم عبارت کمدی تلخ را به کار ببرم!
ابتدا به خاطر همان جنبه کمدی از همه آن عزیزانی که قبلا به نامشان اشاره کردم تشکر می کنم و از آن ها می خواهم که در صورت امکان بیش از این نسبت به برگزاری همایش های این چنینی اقدام کنند!
من که مدتی بود به دلایلی نتوانسته بودم از ته دل بخندم در طول 2 ساعت برنامه های مراسم اختتامیه این همایش به طور مفید یک ساعت و نیم خندیدم!جایتان خالی بود. ادبیات و اجرای مجری ، اهدا لوح و هدایای مهمان ها ، سخنرانی ... ، سخنرانی ...2! و... از جمله بخش های فوق العاده خنده دار این مراسم بود.
۳- اما از این که بگذریم مو ضوعی دیگر هم وجود دارد که نیازمند بسی تامل و در عین حال نگرانی است.لحظه هایی که چهره و نحوه رفتار مهمانان خارجی این همایش که همگی از دانشمندان برجسته زمین شناسی جهان بودند را می دیدم بی حوصلگی و یا شاید هم پشیمانی از حضور در این کنگره به اصطلاح بین المللی در چهره شان موج میزد!
نمی دانم سطح علمی کنگره در چه حدی بود ولی به گفته یکی از دوستان همکارم ناظران علمی سطح علمی کنگره را در سطح بین المللی ارزیابی نکرده بودند که این موضوع هم خود می تواند عاملی برای بی رغبتی دانشمندان حاضر در این همایش باشد.البته باید به این نکته اشاره کنم که از 360 نفر حاضر در این همایش 320 نفر از دانشمندان و محققان عزیز هم وطنمان بوده اند و تنها 40 نفر مشقت سفر به ایران را به جان خریده بودند و پا روی تخم چشمان مسئولان عزیز برگزاری کنگره گذاشته بودند!
۴- در پایان مراسم اختتامیه این همایش طی کفت و گویی با دبیر برگزاری آن چند نکته درباره برگزیدگان ، تشکیل شدن انجمن زمین شناسی جهان اسلام -که پیش از آن توسط خود ایشان مطرح شده بود- و ... را جویا شدیم.
اما متاسفانه و در کمال ناباوری ایشان با ادبیاتی بسیار نا مناسب و ناشایسته برای یک شخصیت علمی به سوال خبرنگاران -که توسط من مطرح شده بود- پاسخ دادند .این موضوع را به خاطر بی احترامی ایشان به خودم مطرح نمی کنم ولی باید گفت که متاسفانه این گونه رفتارها که بعضا در مسیر کار خبرنگاری به آن ها بر می خوریم نشان از نبود فرهنگ پاسخ گویی میان بعضی مسئولان و متولیان امور اجرایی دارد که به هیچ عنوان شایسته کشور و نظام ما نیست.هر کسی که در هر کجای این کشور به کار اجرایی مشغول است باید بداند که رسالت یک خبرنگار دفاع از حقوق عامه مخاطبانش است که عموم مردم جامعه هستند نه منتشر کردن حرف های آقایان یا احیانا خانم ها!شاید اگر با یک فرهنگ سازی مناسب این موضوع در میان متولیان فعالیت های اجرایی و غیر اجرایی کشور در سطوح مختلف ایجاد شود خیلی از مشکلات مرتفع شده و رسیدن به اهداف افق های چشم انداز هم سهل تر شود!شاید ...
۵- در پایان با تاکید مجدد بر نکته اول از همه دوستان و همکاران عزیزم تشکر می کنم!!!!!!!!!
نوروز ، من ، تو ، تغییر
نوروز، اول فروردین ، اولین روز سال و ... .هیچ فرقی ندارد مهم این است که بدانیم همه چیز در حال تغییر است.
شاخه های خشک درخت که این روزها برگهای سبز کم کم دارند تمام تنه سرد و بیروحش را پر می کنند و جان تازه ای به این چوب های مرده می بخشند ، مورچه ها که یکی یکی از زیر زمین بیرون می آیند و در صف های طولانی خود تلاش تازه ای را برای جمع آوری آذوقه شروع می کنند ، بل بل ها که صدایشان بلند شده است و چه چه زدنشان نشان از آغازی دوباره دارد و در نهایت تقویم روی میز که از نزدیک شدن 89/1/1 خبر می دهد.
همه این ها نشانه هایی از تغییراتی است که طبیعت در حال رقم زدن آن هاست.ولی در این بین نقش ما چیست؟ من و تو . منو تویی که یک سال دیگر بر تجربیات و دریافت هایمان از زندگی افزوده شده من تو یی که یک سال دیگر به مرگ نزدیک شده ایم و من و تویی که شاهد این همه زیبایی و طراوت و تغییر هستیم. آیا باید تنها شاهد باشیم و حد اکثر لذت ببریم؟
امروز چند نکته جدید در باره ی نوروز شنیدم مثلا این که نوروز یا همان اول فروردین سالروز واقعه غدیر بر اساس تاریخ شمسی است یا این که تاکید شده به احتمال زیاد ظهور امام زمان (عج) در این روز خواهد بود و این حدیث از امام صادق (ع) که می فرمایند : چون نوروز فرا رسد غسل کن و پاکیزه ترین جامه هایت را بپوش و با خوش بو ترین عطر خود را معطر کن و چه خوب است که در آن روز، روزه باشی.
همه این ها را که در کنار هم قرار می دهم و به یک نتیجه می رسم. این روز با بقیه روز ها فرق دارد یعنی برای من هم باید فرق داشته باشد.
بعضی حرف ها به خاطر تکثر استفاده به صحبت های کلیشه ای شهرت یافته اند! یکی از معروف ترینشان همین صحبت کردن درباره نوروز و تغییر طبیعت و تغییر انسان و از این حرف هاست.
ولی بیایید این بار باری دیگر فارغ از همه این کلیشه زدگی ها به همین موضوع فکر کنیم. به این بیندیشیم که چرا خالق جهان و جهانیان این همه اتفاق را به یک باره رقم زده است؟چرا بل بل می خواند ؟ چرا درخت سبز می شود ؟ چرا عمو نوروز دوباره در کوچه و شهر راه می افتر ؟ چرا و چرا وچرا و...
آری؛ باز هم به همان حرف های کلیشه ای می رسیم. انگار باید بپذیریم که تغییر در طبیعت ما را نیز باید به تغییر وادارد.ولی چه تغییری؟ چه باید کرد ؟ چگونه باید شد؟
بیایید در آستانه سال نو و در این چند روز باقیمانده به این موضوع بیندیشیم که چه اشتباهاتی داشته ایم ، چه کسی را ناراحت کرده ایم ، با چه کسی قهر کرده ایم و هزاران سوال دیگری که تا کنون آن ها را جدی نمی گرفتیم.بیایید همه مشکلات و ناراحتی ها را کنار بگذاریم و برای تحقق سالی نیکو برنامه ریزی کنیم و امیدوار باشیم.
اما تعطیلات نوروز هم فرصت بسیار خوبی است برای گردش و تفریح و دید و بازدید و ... .
من هم که در تعطیلی روزنامه از اول تا 13 فروردین می توانم پس از یک سال کار طاقت فرسا ، سخت و در عین حال شیرین چند روزی را استراحت کنم .من امسال را به همراه خانواده عازم سفر به مناطق جنوبی کشور خواهم بود.
خیلی دوست دارم برخی خاطرات و اتفاقات سفرم را بنویسم ولی این که قسمت می شود یا نه نمی دانم؟!
سال خوبی داشته باشید
تا بعد
سالی که ما مشهدی ها پایتخت نشین شدیم!
1388 ؛ این عددی بود که اولین سال حضور حرفه ای من در عرصه فعالیت های خبری و روزنامه نگاری را نشان می داد. این سال برای من پر از اتفاقات و تجربیات جدیدی بود که شاید ابتدای سال اصلا نمی توانستم آن ها را پیش بینی کنم. ولی این سال هم با تمام فراز و نشیب های فراوانش در عرصه های مختلف اجتماعی , سیاسی , فرهنگی و ... به پایان رسید و باز مارا به یاد این جمله قدیمی انداخت؛ چه قدر زود دیر شد.
در آخرین روز های این سال بد ندیدم کاری را که قصد داشتم به صورت مستمر در طول سال انجام دهم و متاسفانه هیچ وقت فرصت انجام آن را پیدا نکردم به سر انجام برسانم. سال 88 در عرصه فعالیت من یعنی حوزه فرهنگ و هنر استان خراسان رضوی اتفاقات متعددی را شاهد بود که در این جا قصد دارم به اختصار با نگاهی کوتاه به بررسی نقاط قوت و ضعف آن ها بپردازم.
کنگره شهدای استان ؛ وقتی آبروی شهدا را می بریم ...
حدود 8 سالی می شد که امروز و فردا ها برگزاری اجلاسیه و دیگر برنامه های کنگره سرداران و 23 هزار شهید استان های خراسان(که البته من هم متوجه نشدم بالاخره عنوان این برنامه چه شد؟!) را به تعقیب می انداخت.
سرانجام پس از تمام فراز و نشیب ها 9 آبان 88 - یک روز قبل از ولادت امام رضا (ع ) – زمانی بود که برای برگزاری اجلاسیه کنگره انتخاب شد.هر چند در این روز با عنایت ویژه مقام معظم رهبری و رئیس جمهور و دیگر مسئولان کشوری و استانی می توان گفت مراسم نسبتا خوبی برگزار شد , اما این جا تقریبا تمام راه بود و یک ماه دیگر برگزاری کنگره ثمره چندانی نداشت.
چند همایش بسیار حقیر , نمایشگاهی از آثار هنری و منطقه بازسازی شده عملیات کربلای 5 تمام آن چیزی بود که مسئولان استان 8 سال تلاش و حدود 8 میلیارد تومان اعتبار را برایش هزینه کردند.
به واقع اگر برگزاری نمایش سلسله الذهب یا همان شب های آفتابی نبود نمی دانم مردم مشهد چگونه می خواستند متوجه شوند که کنگره ای برای بزرگ مردان استان شان در حال برگزاری است . بزرگ مردانی که یاد و خاطره و آوازه های جوان مردی آن ها در کوچه پس کوچه ها و تک تک دل های این مردم هم چون خورشیدی فروزان می درخشد و تا سال های سال باقی خواهد ماند.
من به مسئولان استان و کنگره می گویم : آقایان کاوه و برونسی و شوشتری و ... به برپایی این برنامه های شما نیازی ندارند و لی آیا واقعا این بود تمام تلاش شما برای نشان دادن دلاور مردی های آن بزرگ مردان غیور؟ آیا فکر می کنید با این برنامه ها چیزی به معرفت نسل سوم این مرز و بوم نسبت به اسطوره هایشان افزوده شد؟ آیا خود را در برابر شهدا و بیت المال مدیون نمی دانید؟ و هزاران آیا و اما و اگر دیگر که خود مسئولان به آن آگاه تراند.
البته در این بین نباید تلاش های مصرانه و پر ثمر افرادی هم چون سردار شهید شوشتری , سردار جاهد و دیگر فرماندهان سپاه و مسئولان استان که شبانه روز برای برپایی این کنگره و اجلاسیه تلاش کردند را از یاذ ببریم.
به هر حال کنگره برگزار شد و با تمام کاستی هایی که داشت تا حدی ما را به یاد بزرگان خطه خورشید انداخت تا باشد که کمی هم از آن ها بیاموزیم.
گفتنی در باره کنگره شهدای استان های خراسان و دیگر برنامه های پیرامون آن بسیار است و لی قصد ندارم اکنون با گذشت چند ماه از این برنامه به آن ها اشارع کنم و به همین حد اکتفا می کنم.فقط امیدوارم همان گونه که مقام معظم رهبری تاکید کردند این برنامه ادامه داشته باشد و در برنامه های بعدی تلاش و توجه برگزار کنندگان بیش از مسائل حاشیه ای –که قصد اشاره به آن ها را ندارم!- به اشعه فرهنگ شهادت و واقعیات زندگی شهدا به نسل تشنه امروز باشد.
مشهد پایتخت معنوی ایران شد
از دیگر برنامه های مهم حوزه فرهنگی استان در سال 88 همایش جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مشهد بود.در پایان همایش پایتخت معنوی ایران که هم زمان با ایام ولادت امام رضا (ع ) در 88/8/8 و در زمان حضور هیئت دولت در استان برگزار شد شهر مشهد به عنوان پایتخت معنوی ایران معرفی و برای پیشرفت این شهر ملی هم تصمیماتی اتخاذ شد.
یکی دیگر از اتفاقاتی که هم زمان با این همایش و در جلسه هیئت دولت صورت گرفت تصویب بودجه هزار میلیاردی برای تو سعه بخش فرهنگی استان و زیارت امام رضا (ع) بود . این بودجه که امروز (23 اسفند 88) در ادامه بررسی بودجه سال 89 در مجلس شورای اسلامی نیز به تصویب رسید بی گمان می تواند برکات عظیمی را برای توسعه بخش های مختلف زیر ساختی استان و به ویژه حوزه فرهنگ و هنر این خطه تمدن ساز به همراه داشته باشد.در این مجال به 3 نکته کوتاه درباره این موضوع اشاره می کنم.
1- مسئولان باید توجه داشته باشند که این بودجه تا حد امکان نباید در بخش هزینه های جاری که تنها ثمره هایی کوتاه مدت را در پی دارند هزینه شود.بلکه باید توجه داشت بخش های مختلف زیر ساختی این استان که سالانه حدود 30 میلیون نفر از بهترین آدم های روی این کره خاکی یعنی زائران علی ابن موسی الرضا (ع) را پذیرایی می کند به شدت نیاز به اصلاحات اساسی برای خدمات رسانی دارد که حوزه فرهنگ و هنر نیز به عنوان خواستگاه اصلی این اعتبار از این موضوع مثتثنا نیست.
2- متولیان فرهنگی باید بیش از پیش به بخش اصلی فعالان فرهنگی استان یعنی موسسات مردم نهاد توجه کنند.حمایت های زیر ساختی از این بخش فعالان فرهنگی می تواند طی سالیان ثمرات بی شماری را برای ارتقا فرهنک و هنر خراسان رضوی داشته باشد.
3- و آخر هم این که نمایندگان مجلس و مسئولان دولت بدانند که این همه کار نیست و سرزمین علی ابن موسی الرضا (ع) به عنوان پایتخت معنوی ایران به توجهات بیش تری برای توسعه در بخش های گوناگون نیاز دارد که این تنها ورودی بود به یک راه طولانی ...
کور سوی امید از تاریکخانه های تئاتر خراسان رضوی
اگر از هزار مشهدی بپرسید که آیا تا کنون تئاتر دیده اید یا نه ؟ به جرات می توانم بگویم اگر خیلی خوش شانس باشید به 2 یا 3 مورد می رسید که تا به حال یک تئاتر حرفه ای ، نیمه حرفه ای و یا حتی آماتور را دیده باشند.البته این وضعیت در دیگر نقاط استان به مراتب فاجعه بار تر و نا امید کننده تر است.
اما سال 88 با 2 اقدام مهم یعنی برگزاری جشنواره تئاتر و هم چنین برپایی 120 اجرای عمومی برای مردم مشهد کور سو های امید را در دل اهالی و علاقه مندان هنری این شهر روشن کرد.
برگزاری جشنواره تئاتر که بی گمان تاثیر به سزایی در پویایی و افزایش انگیزه های هنرمندان این عرصه دارد از یک سو و برگزاری اجراهای عمومی برای آشنا تر شدن مردم با این هنر زیبا از سوی دیگر بسیار می تواند در پیشرفت هنر های نمایشی استان تاثیر گزار باشد که البته امیدوارم این موضوع حد اقلی هم در چیشرفت کیفی شبکه صدا و سیمای ... استان تاثیر گزار باشد !
من با توجه به این که تخصص حرفه ای در این حوزه ندارم و تنها به عنوان یک مخاطب علاقه مند در سالن های نمایش حضور پیدا می کنم از توضیح بیش تر در این باره خودداری میکنم.
حرف آخر
بی گمان در این سال برنامه های فرهنگی و هنری مهم دیگری هم در استان برگزار شد که من در حال حاضر یا نسبت به آن ها حضور ذهن ندارم یا هم این که نقدی نسبت به آنها ندارم.اما امیدوارم سال 89 سالی بسیار پربار تر ، خبر ساز تر وهم چنین پویا تر برای عرصه فرهنگ و هنر سرزمین فردوسی و خیام وعطار و میرزا جواد آقای تهرانی و دیگر بزرگ مردان غیور خطه خورشید باشد.
...التماس دعا...
دل نوشته های یک جوان دوست دار نظام اسلامی
آقایان مراقب باشید به زباله دان تاریخ
نپیوندید
این روزها فضای پر التهاب و تنش سیاسی کشور که تنها ثمره آن کم رنگ شدن دستاوردهای بی نظیر ۳ دهه پس از پیروزی شکوهند انقلاب اسلامی است خاطر بسیاری از دوست داران نظام را مشوش و دل آن ها را رنجور ساخته است.
به نظر خیلی ها ماجرا از یک روز پس از انتخابات و طرح ادعای تقلب از سوی طرف شکست خورده آغاز شد.عده ی دیگری نیز معتقداند داستان از هفته های قبل از آن و در برحه حساس تبلیغات انتخاباتی کلید خورد.
اما به نظر من آن چیزی که کم تر کسی به آن توجه می کند این است که ریشه های این ماجرا نه بعد و نه قبل از انتخابات بلکه از سال ها قبل و به شکل های مختلف شروع به روییدن کرد تا به این جا که در این شرایط پر التهاب کشور و به واسطه یک انتخابات حساس سر از زمین بیرون آورد و به این اتفاقات انجامید.
در این مقال قصد باز کردن این زخم های قدیمی و مطرح کردن موضوعات بی فایده را ندارم و تنها هدفم این است که به عنوان یک جوان دوست دار نظام جمهوری اسلامی گوشه ای از نظرات خود را باز گو کنم.
۱- در وهله اول باید توجه داشت که در این شرایط حساس بیشترین بهره را از فضای پر التهاب کشور دشمنان و مخالفان نظام اسلامی و آن افرادی می برند که سال ها به فکر پایمال کردن خون شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی و ۸ سال دفاع مقدس بودند و آن چیزی که در پایان برای کشور باقی خواهد ماند ضربه های شدید سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی و هم چنین از بین رفتن و جهه جمهوری اسلامی در سطح بین الملی ، منطقه ای و حتی داخلی خواهد بود. بنابر این موضوع می توان گفت تمامی کسانی که با هر نام و تحت لوای هر پرچمی چه اصول گرا و چه اصلاح طلب چه کیهانی و چه اعتمادی و ... با اشتباهات خود باعث ضربه زدن به آرمان های ملت ایران می شوند مقصر بوده و باید از درگاه الهی و پیشگاه ملت غیور ایران طلب پوزش کنند.
باید توجه کرد که فضای فتنه و التهاب قبار آلود است و در این فضاست که اشتباهات به حداکثر می رسد و شناخت حق از باطل دشوار می شود.بنا بر این باید هر چه زودتر به فکر از بین بردن قبار از فضای کشور باشیم.
۲- پیروی از ولایت فقیه به عنوان رهبری سیاسی و دینی امت اسلامی در این شرایط تنها راه برون رفت از بحران و غرق نشدن در باطلاغ فتنه است. متاسفانه طی سال های بعد از انقلاب اسلامی به دلیل توجه نداشتن به موضوع افزایش بصیرت مردم و باز گو کردن چند باره احکام شرایط و وظایف ولی فقیه ، ابهام های متعددی درباره این جایگاه در اذهان مردم به جای مانده است. من در این مجال تنها به بیان این مطلب که ما ولی فقیه را منهای عصمت پذیرفته ایم بسنده می کنم و برای آن دسته افرادی که قصد کسب اطلاعات بیش تر در این باره و کسب آگاهی بیشتر درباره این موضوع دارند پیشنهاد می کنم به سایت سردبیر به نشانی http://www.sardabir.com/ مراجعه کنند.
بنابر این در این شرایط همه افرادی که چه با بی توجهی به توصیه های مقام معظم و رهبری و استفاده نکردن از موقعیت هایی که ایشان به آن ها دادند و چه آن افرا دی که با حرکت به اصطلاح جلوتر از رهبر باعث تشویش خاطر مقام معظم رهبری و سخت تر شدن شرایط شدند مسئول هستند.
ما شاهد این هستیم که مقام معظم رهبری در سخنرانی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم بار ها و بار ها به موضوع وحدت و گسترش دایره نظام تاکید داشتند در حالی که عده ای به تعبیر ما کیهانی که دعایه پیروی از ولی فقیه نیز دارند همواره بی توجه به این فرموده مقام معظم رهبری سعی در تنگ تر کردن دایره نظام و حذف عناصر مخالف داشتند.
در این شرایط طرف های شکست خورده انتخابات نیز با بی توجهی به فرصتی که نظام جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری به آن ها داده بود هیچ تلاشی برای جبران اشتباهات گذشته خود و بر طرف کردن قبار از فضای کشور نداشتند در حدی که کار را به فرموده مقام معظم رهبری به مردودی نخبگان رساندند.
آقایانی که این همه بر طبل آرمان های امام وانقلاب می کوبید آیا وقت آن نرسیده که در پیروی از ولی فقیه زمان خود برای ایجاد وحدت و آرام کردن فضای کشور اقدام کنید؟ آیا وقت آن نرسیده که به فکر جبران اشتباهات گذشته خود بیفتید و برای اظافه نشدن به جرگه خوارج نظام اقدامی کنید؟ روی کلام من با هر دو طرف مقصر در ماجراست. آقایان ملت از اشتباهات شما نخواهد گذشت.تا به کی می خواهید دل رهبر انقلاب را خون کنید؟فضای التهاب و قبار آلود مردم را خسته کرده است. بیاید دل در گرو انقلاب داده بدون در نظر گرفتن منافع شخصی و با تبعیت از قانون به فکر اصلاح امور باشید.بدانید این کشور و نظام در پرتو عنایات الهی تا در اختیار گذاشتن پرچم اسلام به دست امام زمان (عج) پایدار خواهد ماند و در این بین تنها شما هستید که هم چون بنی صدرها و رجوی ها و پیش از آن پهلوی ها و قاجارها و که و که به زباله دان تاریخ می پیوندید و اثری ازتان باقی نخواهد ماند.
۳- همان گونه که به آن اشاره شد مقام معظم رهبری در سخنان پس از انتخابات خود بارها و بارها موضوع وحدت وباز گزاشتن دایره نظام برای ورود افراد را مطرح کردند.بنابر این موضوع همه افرادی که ادعای دوست داری نظام اسلامی را دارند باید با مشخص کردن موضع خود نسبت به نظام اسلامی به جرگه خودی ها بپیوند و هم چنین عده ای دیگر که گویا گمان می کنند نظام ارث پدری آن هاست راه را برای ورود همه علاقه مندان به نظام اسلام باز گزارند تا هر چه زودتر شر فتنه از سر کشور عزیزمان برطرف شود.
۴- آزادی فضای رسانه و مطبوعات باید به عنوان اصلی اجتناب نا پذیر برای توسعه و رسیدن به اهداف بلند انقلاب اسلامی مد نظر باشد.متاسفانه در شرایط فعلی با سیاسیت های اشتباه دولت در این زمینه کشور ضربه های زیادی را تحمل می کند که شاید بارز ترین آن بی اعتماد شدن مردم نسبت به رسانه ملی و تبدیل شدن این ابزار قدرتمند جنگ نرم به یک تلویزیون دولتی است.
باید توجه داشته باشیم که این موضوع همواره در سال های بعد و قبل از انقلاب اسلامی به عنوان ضعفی بزرگ در کشور ما مطرح بوده و تنها مختص به این زمان و دولت خاص نیست.– هر چند که هم اکنون در یکی از بدترین شرایط است.-حتی در زمان دولت اصلاحات و رئیس جمهوری آقای خاتمی که عده ای تفکر می کنند فضای رسانه ای کشور باز بود ما شاهد این بودیم که خروجی رسانه ها یک حرف را میزند و خبری از نقد شفاف دولت در زمینه های حساس نیست.
در این مجال به گفتن همین موضوعات بسنده می کنم و امیدوارم با عنایت توفیقات الهی در زمان های دیگر نیز فرصتی برای نوشتن پیدا کنم.
تا بعد....