پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۰
گزیده ای از مطالب ویژه نامه دفاع مقدس

چند جرعه جنگ نوشته

ویژه نامه امسال دفاع مقدس روزنامه خراسان که احتمالا بعضی از دوستان درجریانش هستند ، امروز با عنوان "حماسه آفرینان سرزمین خورشید" منتشر شد.به لطف خدا من امسال تونستم ۸ تا مطلب به این ویژه نامه برسونم.سیری در زندگی و شخصیت شهیدان بابانظر ، میرزایی و خادم الشریعه ، گفت و گو با حجت الاسلام والمسلمین آل هاشم نماینده ولی فقیه در ارتش ، آیت الله عالمی نماینده ولی فقیه در سپاه و امیر کهتری فرمانده بازنشته لشکر ۷۷ پیروز ثامن الائمه و گزارشی از حضور در جمع ۲ خانواده که ۳ شهید را تقدیم انقلاب کرده اند مطالب من برای این ویژه نامه بود.البته گزارش حضور در منزل پدر شهیدان دهنوی را به طور مشترک با آقای تفریحی و خانم مشام نوشته ایم.

همه این مطالب را سعی کردم خوب بنویسم اما کمبود زمان و بعضی محدودیت ها اجازه نداد که نوشته هام راضیم کنه.در مجموع همه مطالب ارزش خوندن داره چون هر قدر هم که قلم من حقیر باشه جایگاه شهید رفیع هست که انسان برای خوندنش وقت بزاره. ولی از بین این مطالب ۳ تا شونو بیشتر دوست دارمو بهتون توصیه می کنم شما هم اونارو بخونید:

۱ - گزارش حضور در منزل شهیدان دهنوی

۲ - سیری در زندگی و شخصیت شهید میرزایی

۳ - سیری در زندگی و شخصیت شهید بابا نظر

تیتر ، بخشی از مطلب و لینک همه این مطالب را توی ادامه  همین مطلب گذاشتم.


ادامه مطلب
نوشته شده توسط محسن هوشمند در 19:48 | | لينک به اين مطلب
جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۹۰
راي و بيعت

این شعری است که آقای محمد حسین جعفریان برای خواندن در جلسه دیدار شاعران با رهبر انقلاب سروده بودند.اما گویا به دلیل مخالفت برگزار کنندگان این امر محقق نشده است.البته آقا خودشان گفته اند که در جریان ماجرا نبوده اند و اجرای برنامه توسط دیگران مدیریت می شود.الا ایحال این سروده روز سه شنبه اولین بار در خراسان منتشر شد و به نظرم آمد شاید برای عده ای که روزنامه را نخوانده باشند این جا هم باز نشرش کنم.


مدتي اين مثنوي تأخير شد

آهوي ما گرگ شد، خنزير شد

شد رها سگ، باز و بسته ماند سنگ

اي برادر باز هم جنگ است، جنگ

سالکان بي خرد! بي پيرها!

ساحران! رمال ها! جن گير ها!

مکتب ايران چون دکان شماست

نفس تان- وا...- ايران شماست

عشق ايران کاش در سر داشتيد

کاش آن را نيز باور داشتيد

ناجوانمردان! زبانبازي بس است

از امام عصر(عج) اخاذي بس است

واي از آن روزي که با بانگ جلي

سايه بردارد ز سرهاتان ولي

پس زند خاک از کدورت هايتان

صورتک ها را ز صورت هايتان

بانگ بردارد ز اعماق وجود

فاش گويد آن چه را بود و نبود

طشت تان چون از سر بام اوفتاد

کله هاتان چون که خالي شد ز باد

رو شود تا خبث خوهاي شما

دست ما ماند گلوهاي شما

هان! گمان کرديد ما وامانده ايم؟

ما کنار دام بر جا مانده ايم

منتظر با تيغ ها و داس ها

پيشتر آييد اي خناس ها!

هر طرف کرديم دامي را رها

پيشتر آييد اي پتياره  ها!

تيغ کج آريم و گردانيم صاف

هر که ره گيرد به سوي انحراف

*

چون هلاهل مغز بادام شما

مانده فرزين گرچه در دام شما

اي دليل داعيان دين ما!

تاج سر! اي مرد! اي فرزين ما!

اين سخن را بشنو از اهل تميز

رأي و بيعت فرق ها دارد عزيز!

نيک مي دانيم از برهان و نقل

اين که بيعت عشق باشد رأي عقل

گرچه عقل ما ملاک خوبي است

يادمان باشد که پايش چوبي است

عقل آخر هم بماند در نود

عشق اما ختم کار و هست صد

هر چه رمل آريد و سحر و جفر و راز

عشق اسطرلاب اسرار است باز

چون رجز خوانند مردان نود؟

چون؟ که جاري در رگان ماست صد؟

**

ماه سنگي سرد و بي مقدار بود

گرمي خورشيد بر حسنش فزود

رو بگرداند چو خورشيدي ز  ماه

در محاق افتد قمر، گردد تباه

جملگي دانند، حتي خار و خس!

آبروي ماه از شمس است و بس


پی نوشت:

این سروده همراه با توضیحات خبرنگار حاضر درجلسه در روزنامه خراسان

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 23:14 | | لينک به اين مطلب
دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۰
سينما يا مخاطب ؛ مسئله کدام است؟
سينما يا مخاطب ؛ مسئله کدام است؟
 

حال و روز خسته و پر درد و رنج امروز سينماهاي مشهد بر هيچ کدام از مخاطبان هنر هفتم پوشيده نيست. اگر حتي يک بار هم به يکي از سينماهاي شهر رفته باشيم ، به راحتي با برخي از مشکلات سينما و سينماگران آشنا مي شويم.سالن هاي پير ، صندلي هاي فرسوده ، صداي نامناسب فيلم ها و از همه مهم تر صندلي هاي خالي اولين مشکلاتي است که در سينماهاي مشهد به نظر مي آيد. اين روزها و درحالي که هنر هفتم به "صنعتي بزرگ " در جهان تبديل شده است و از قبل اين هنر – صنعت در آمدهاي زيادي حاصل کمپاني هاي بزرگ فيلم سازي مي شود ، در کشور و ديار ما هنوز هم مخاطبان سينما و سينما گران با مشکلات ساده اي مانند نبود سالن هاي مناسب و استقبال کم رنگ از فيلم ها مواجه هستند.2 مسئله مهمي که به صورتي "هم افزا" بر مشکلات سينما مي افزايد . در اين بين بسياري از سينما گران و کارشناسان ، مسائلي مانند ذائقه نامناسب مخاطب و يا دريافت هاي سطحي از فيلم ها را به عنوان مشکل اصلي ياد مي کنند و معتقدند اين موضوع عامل استقبال نشدن از سينماهاست.اما آنچه در اين زمينه کمتر مورد توجه قرار گرفته ضعف هاي موجود در توليدات سينمايي و فضاي سينما به عنوان کانون فعاليت هاي سينمايي است.به نظر مي رسد سينماگران و کارشناسان اين حوزه به جاي مقصر دانستن مخاطبان و ادامه روند فعلي بايد در کارهاي خود تجديد نظر کنند و براي افزايش استقبال عمومي ، فيلم هاي مورد پسند مخاطب ايراني را توليد کنند.هرچند در اين زمينه به هيچ عنوان تنزل ذائقه مخاطب با توليد آثار سطحي مورد تاييد نيست.علاوه بر اين نکته ديگري که تا کنون توجه شايسته اي به آن نشده ، مسئله نا مناسب بودن امکانات رفاهي و فضاي ساختمان هاي سينماست.متاسفانه سينماهاي شهر ما طي بيش از 40 سال فعاليت خود نتوانسته اند هم پاي رشد تکنولوژي در صنعت سينما و رسانه هاي تصويري پيشرفت کنند و شکي نيست که با توجه به گسترش سينماهاي خانگي کمتر کسي حاضر است سينما هاي کنوني را براي تماشاي فيلم انتخاب کند.


پس از نوشت نویس

۱- این یادداشت را خیلی سریع برای روز ملی سینما نوشتم و فقط می خواستم به این ۲ مسئله اولیه و مهم اشاره کنم.هر چند مسائل متعددی در حوزه فعالیت های سینمایی شهر ما وجود دارد که نوشتن همه آن ها چندین برابر حجم این مطلب فضا نیاز دارد و ایضا زمان

۲- باید از همه دوستان عزیزی که طی چند روز گذشته کامنت گذاشتند و من متاسفانه نتوانستم جواب آن ها را بدهم یا با تاخیر زیاد نظراتشان را تایید کردم ،عذر خواهی کنم.این چند روز کارهای ویژه نامه دفاع مقدس زمان زیادی ازم گرفت و به همین دلیل نمی تونستم زیاد به وب سر بزنم.افزون بر این که ماشین دل بندم هم در اختیار دایی عزیز در مسافرت به سر می بره و این یعنی کلی حال گیری و صرف زمان های بیهوده در راه های کوتاه و بلند.

۳- یادداشت مربوط به آب بازی را چند روزی هست که نوشته ام.اما فعلا به دلایلی منتشرش نکردم. 

۴- یادمه وقتی که دانش آموز سال های آخر دبستان ، راهنمایی و حتی دبیرستان بودم مهم ترین اتفاق هفته برام بازی پرسپولیس بود.داربی که دیگه نگو ...

اما این روزها و این سال ها انگار دیگه این طوری نیست.نمی دونم عاملش چیه ؟! کم شدن اهمیت پرسپولیس یا زیاد شدن کارهای مهم تر از پرسپولیس !؟ اما در مجموع هنوزم وقتی هر از گاهی از روی علاقه قلبی نوستالوژیک و ایضا اقتضاعات حرفه خبرنگاری رصدی توی حال و روز فوتبال مملکت می کنم یه خورده دلم می گیره.

پرسپولیس اسطوره ای کجاست؟!

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 9:18 | | لينک به اين مطلب
شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۰
چند روایت معتبر از یک زندگی

چند روایت معتبر از یک زندگی

روایت اول

الان که دارم این مطلبو می نویسم قلبم  ۲۵۵۰ بار در دقیقه می زنه و در حالت ریکاوری برای کسب آرامشه!! چند لحظه قبل وقتی نام کاربری و رمز عبورمو برای ورود به بخش مدیریت وبلاگم در سایت بلاگفا وارد کردم ، پیام آمد که کلمه عبور اشتباه است! چندین بار تکرار و تلاش و تغییر هم نتیجه ای نداد.در نهایت تصمیم گرفتم که درخواست کنم رمز عبور دوباره برایم ارسال شود.اما وقتی ایمیل اختصاصی که در ذهنم بود را زدم بلاگفا جواب داد :" نام کاربری یا ایمیل اختصاصی اشتباه است."

هر بار اینتر زدن و تلاش برای ورود یا گرفتن رمز عبور مجدد دور موتور قلبمو ۲ برابر افزایش می داد.در واقع منشا این موضوع هم بر می گشت به حدود ۲ سال قبل که یک وبلاگ نازنین داشتم با ۲ سال آرشیو و دقیقا در یک روز پاییزی پس از همچین ماجرایی فهمیدم که توسط دوستان عزیز "هکر" هک شده است.داشتم خودمو آماده پذیرش هک شدن وبلاگم می کردم که به ذهنم رسید  شاید ایمیل خصوصی را عوض کرده ام.به همین خاطر یک ایمیل دیگر را امتحان کردم و شد آنچه امیدوار بودم بشود.

الان خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی خوشحالم

به شکرانه این خوشحالی هم این پست را ثبت کردم.

روایت دوم

علاوه بر این خواستم بگویم که چند روزی است قصد دارم چند مطلب درباره "فیلم تهران من حراج " و "ماجرای پارک آب و آتش و خز بازی با توجه به اتفاقات دیروز پارک ملت مشهد" و ... بنویسم که مثل همه این روزها توفیق نمی شود.

امیدوارم حالا که موضع مطالبم را هم لو دادم تعهدی ایجاد شود که در اولین زمان ممکن بنگارم . . .

روایت سوم

امروز از ساعت ۸ صبح در به اصلاح ما "آفیش" یا همان برنامه خبری بودم و الآنم که ساعت ۲۰:۴۰ است و حدود ۴۵ دقیقه ای می شود از محل کار فارق شده ایم ، در حال آماده شدن برای تفریحات شبانه مجردانه همراه با دوستانیم.البته از نوع کاملــــــــــــــــــــــــاً سالم و اسلامیش .

آفیش اش از نوع طولانی با میزان فشار ۱۰۰ اتمسفر بود.یک مراسم با ۴ سخنرانی ؛ آیت الله آملی لاریجانی ، سردار نقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفان ، آقای حسین شریعت مداری مدیر مسئول روزنامه وزین ، رفیع و ایضا شنیع (!) کیهان و رئیس سازمان بسیج اساتید.تازه شانس آوردیم سخنرانی آقای دانشجو لغو شد ! کسی که خبرنگار باشد می فهمد الان چه کشیده ایم ما.البته خوشبختانه قرار شد خبرش در صفحه سیاسی منتشر شود و این یعنی نیاز نیست سیر تا پیاز ماجرا را بنویسیم.


پس از نوشت نویس:

چند باری قصد داشتم خاطرات و ماجراهای روزانه کاری و بعضی وقت ها هم زندگی شخصی ام را بنویسم.اما همیشه با خودم می گفتم چه اهمیتی برای دیگران دارد و چرا باید وقت عده ای را حرام کنم.این بار اما نوشتم تا ببینم چه می شود . . .

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 20:52 | | لينک به اين مطلب
چهارشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۰
لبخند تلخ خداحافظی

لبخند تلخ خداحافظی

اگر امشب خوب چشمانت را باز می کردی و در بی کرانه آسمان به دنبالش می گشتی حتما می دیدی اورا .

و اگرتر خوب خوب دقت می کردی می دیدی لبخند نازکش را که به شکرانه "فطر" بر لب های "ماه" اش نقش بسته بود.

اما نمی دانم چشمان خیسش را هم دیدی یا نه؟!

انگار بغض گلویش را می فشرد از این خداحافظی ..


پس از نوشت نویس:

- این روزها هر قدر که درجه کارهای عقب مانده بالاتر می رود میزان "حس و حال" کم تر می شود!

- عیدتان مبارک

خداوند به حضرت موسی فرمود با زبانی که گناه نکردی مرا بخوان تا اجابتت کنم

گفت : پروردگارا ! من با کدامین زبان گناه نکرده ام؟

ندا آمد : با زبان دیگران . . .

 

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 1:33 | | لينک به اين مطلب