گشت وگذار در کوچه باغ هاي خاطرات سلحشوران ۸ سال دفاع مقدس، درس هاي آموزنده بسيار زيادي براي زندگي امروز ما دارد.آشنايي با زندگي دلاور مرداني که هر کدام يک استاد بودند.استاداني که برخي تحصيلات چنداني هم نداشتند. يکي نوجوان ۱۳ ساله بود ولي حماسه اي آفريد که در تاريخ جاودانه شد. ديگري در آمريکا استاد دانشگاه بود اما با رها کردن تمام امکانات زندگي، لباس خاکي پوشيد و در ميدان نبرد حاضر شد و... بسيار بودند نمونه هاي سلحشوران دليرمرد، اين بار به سراغ خانواده يکي از همين بزرگ مردان رفته ايم که از جمله حماسه آفرينان سرزمين حضرت علي بن موسي الرضا(ع) در جبهه هاي حق عليه باطل به شمار مي رود. خانواده شهيد سيدمهدي خورشيدي که فرزندشان را از سن حدود ۱۴ سالگي عازم ميدان نبرد کرده اند، امروز در فراق فرزندشان دلاورمردي هاي او را به ياد مي آورند.
همراه با عکاس روزنامه کوچه و خيابان هاي شهر را پشت سرمي گذاريم و در حوالي چهارراه عشرت آباد مشهد به کوچه اي مي رسيم که روي تابلوي آن نوشته شده است: «کوچه شهيد سيدمهدي خورشيدي». به آدرسي که پيش از اين در تماس تلفني از خانواده شهيد گرفته بوديم، نگاه مجددي مي اندازم و پس از پيدا کردن شماره پلاک خانه، زنگ را مي فشارم. پدر شهيد در را برايمان باز مي کند و همراه با همسرش به استقبالمان مي آيد. با اين که گرد و غبار سپيد سال ها تجربه روي سروصورتشان خودنمايي مي کند، همچنان شاد و سرزنده هستند و به گرمي و با لبخندي مهربانانه ما را در خانه پر از معنويتشان مي پذيرند.وارد که مي شويم تصوير بزرگي از فرزند شهيدشان که به شکل زيبايي آذين بندي شده است، در برابرمان خودنمايي مي کند. منزلي بسيار ساده دارند و دلنشين. تصاوير شهيد خورشيدي از سال هاي دفاع مقدس جاي جاي ديوارهاي خانه را به خود اختصاص داده است. پرواضح است که اين خانواده با گذشت ۲۵ سال هم فرزند شهيدشان را فراموش نکرده اند و هنوز هم با ياد و خاطره «سيدمهدي» روز و شب مي گذرانند. البته هر دو تاکيد دارند که هيچ گاه از شهادت پسرشان پشيمان نشده اند و اين موضوع را چنان افتخاري بزرگ و عزت آفرين در صندوقچه خاطرات عمر خويش جاي داده اند. دور هم مي نشينيم و بعد از اضافه شدن خواهر شهيد سخن گفتن از «سيدمهدي خورشيدي» را آغاز مي کنيم.
پدر شهيد خورشيدي سخنانش را با نگاهي به زندگي فرزند شهيدش آغاز مي کند.«سيدحسين خورشيدي» پس از بيان اين که «سيدمهدي» از همان ابتداي تولدش به طور کل با ديگر بچه هايش تفاوت داشت، اين گونه سخن را ادامه مي دهد: ما تا سال ۵۶ که مهدي دانش آموز کلاس چهارم دبستان بود در تهران زندگي مي کرديم. بعد از آن که به مشهد آمديم در منطقه عشقي خيابان کوهسنگي سکونت پيدا کرديم و سيدمهدي نيز در دبستان بابک که در ابتداي خيابان کوهسنگي واقع بود، مشغول تحصيل شد در آن زمان با اين که مهدي دانش آموز مقطع ابتدايي بود، همواره همراه من يا مادرش در تظاهرات و فعاليت هاي انقلابي حضور پيدا مي کرد و حتي يک مرتبه تا مرز شهادت هم پيش رفته بود. آن طور که مدير مدرسه اش به ما مي گفت: زنجيرهاي تانک رژيم به کمربند مهدي گير کرده بود، ولي خوشبختانه او توانسته بود از خطر جان باختن زير زنجير هاي تانک جان سالم به در ببرد.
اين پدر شهيد در ادامه به اتفاقات سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و سکونتشان در خيابان شهيد هاشمي نژاد مشهد اشاره و عنوان مي کند حضور ما در خيابان شهيد هاشمي نژاد موجب شد که مهدي در پايگاه بسيج مسجد آيت ا... ميلاني عضو شود و به فعاليت بپردازد. پس از شروع جنگ تحميلي هم مهدي گفت که مي خواهد به جبهه برود. اما او در آن زمان فقط ۱۴ و نيم سال داشت و براي رفتن به جبهه با مشکل مواجه بود. مهدي هر چه اصرار کرده بود، مسئولان بسيج قبول نکرده بودند که او را به جبهه اعزام کنند. تا اين که يک روز من و مادرش به مرکز فرماندهي سپاه در خيابان فداييان اسلام رفتيم و به مسئولان گفتيم ما راضي هستيم، فرزندمان هم که علاقه مند است. پس لطفا اجازه دهيد که به جبهه برود. بر همين اساس آن ها هم موافقت کردند و مهدي در همان سال اول جنگ به جبهه اعزام شد. پدر شهيد ادامه مي دهد: ما براي حفظ اسلام و قرآن جان خودمان و همه عزيزانمان را هم حاضريم فدا کنيم. اين وظيفه هر مسلماني است که از قرآن و اسلام دفاع کند. بنابراين ما نيز نه تنها ناراحت و نگران نبوديم، بلکه به اين کارمان افتخار هم مي کرديم.
در ادامه گفت و گو با خانواده شهيد خورشيدي، پدر شهيد از سال هاي حضور پسرش در جبهه هاي حق عليه باطل سخن مي گويد. او روزهايي را يادآوري مي کند که «سيد مهدي» بارها از ناحيه دست، پا، چشم، سر و... مجروح شد و بلافاصله پس از بهبودي نسبي بار سفر مي بست و مي رفت تا در کنار ياران و هم رزمانش باشد. «خورشيدي» اين گونه از حماسه آفريني هاي فرزندش ياد مي کند: براي اولين بار در اوايل سال ۶۰ در منطقه شلمچه به شدت از ناحيه ران پا مجروح شد. حدود ۱۵ روز بستري بود، در حالي که پزشکان مي گفتند بايد پاي او را قطع کنند مهدي به بهبودي کامل رسيد و بدون هيچ درنگي به جبهه ها بازگشت. پدر شهيد خورشيدي ادامه کلام را به مادر شهيد که در آن سال ها هم چون پرستار و يار و ياوري در کنار فرزندش حضور داشته است، مي سپارد. «اعظم مهربان» اين گونه ماجراي حضور سيدمهدي خورشيدي در جبهه و مجروحيت هاي پياپي او را بيان مي کند: «بعد از بازگشت مهدي به جبهه حدود ۲۰ روز گذشته بود که دوباره از چند ناحيه مجروح و در بيمارستان شريعتي تهران بستري شد. مجروحيت او اين بار شديدتر از نوبت قبل بود و از نواحي جمجمه، بازو و... مورد اصابت گلوله و خمپاره قرار گرفته بود. در اين نوبت پس از انجام چند عمل در بيمارستان شريعتي مهدي به بيمارستان قائم مشهد منتقل شد و حدود ۴۵ روز نيز در اين بيمارستان بستري بود. اما باز هم خدا را شکر، دوباره به بهبودي نسبي رسيد و قصد سفر به جبهه کرد. من به او گفتم: نرو. ولي مهدي پاسخ داد: عهد من با امام زمان(عج) همين بوده است و حالا که خوب شده ام بايد به جبهه بروم. اين مادر شهيد درباره مجروحيت بعدي شهيد خورشيدي نيز مي گويد: بعد از گذشت حدود يک ماه طي تماس تلفني به من گفتند که مجروح داريد. من گفتم: ما هميشه مجروح داريم. اين بار سيدمهدي از ناحيه چشم مجروح و در بيمارستان فارابي تهران بستري شده بود. دکتر تصميم گرفت که چشمش را تخليه کند اما پس از مخالفت ما با اين موضوع براي جلوگيري از سرايت عفونت به چشم ديگر اين چشمش را خشک کردند. مادر شهيد خورشيدي در ادامه مي گويد: «پس از اين موضوع به پيشنهاد شهيد کاوه مهدي در حالي که حدود ۱۹ داشت ازدواج کرد. اما حتي اين موضوع هم مانعي براي حضورش در جبهه نشد و هم چون گذشته به حضور پررنگ خود در ميدان نبرد ادامه داد.
وي سپس درباره ماجراي شهادت «سيد مهدي خورشيدي» اظهار مي دارد با گذشت حدود ۴ ماه از حضور مجدد مهدي در جبهه، عمليات کربلاي ۲ در منطقه ارتفاعات حاج عمران اجرا شد. آن طور که بعدا ما متوجه شديم، همان روزي که آقاي کاوه شهيد شد، مهدي نيز به شهادت رسيد. اما تا مدتي ما هيچ خبري از او نداشتيم. تا اين که در هفتمين روز شهادت کاوه از طريق دوستان مهدي مطلع شديم که به شهادت رسيده است و پيکر پاکش در سردخانه شهر مهاباد قرار دارد. بعد از اين هم پي گيري کرديم و پيکر مهدي را به مشهد انتقال داديم و در روز عاشورا مراسم تشييع جنازه را برگزار کرديم.
در ادامه گفت و گو با اين خانواده شهيد، خصوصيات ويژه شهيد «سيدمهدي خورشيدي» را جويا مي شويم. پدر شهيد خورشيدي تاکيد به اقامه نماز اول وقت و با جماعت را به عنوان يکي از ويژگي هاي اصلي فرزندش عنوان مي کند و درباره ديگر خصوصيات او مي گويد: مهدي پسر بسيار متواضعي بود و به خانواده اش خيلي احترام مي گذاشت. هم چنين براي حجاب اهميت ويژه اي قائل بود و همواره به خواهرانش توصيه مي کرد که حجابشان را حفظ کنند. او حتي در وصيت نامه اش هم به اين موضوع تاکيد کرده است. اما زماني که اين سوال را از «مريم خورشيدي» خواهر شهيد مي پرسم بغض گلويش را مي گيرد و حرف دلش را با اين جملات مطرح مي کند: «به نام خالقي که هم به ما عزت داد، هم افتخار داد و هم صبر. فقط مي توانم بگويم برادرم مرد بود. او با نوجوان هاي ۱۴ و ۱۵ ساله امروزي خيلي متفاوت بود و در اين سن کم مردانگي را در بالاترين سطح آن معناکرد.
جملات مادر شهيد که به نمايندگي از طرف کل خانواده خورشيدي مطرح مي شود، آخرين بخش گفت و گوي ماست. خانواده خورشيدي که اکنون بيست و پنجمين سال فراق فرزندشان را تجربه مي کنند همه بر اين سخنان صحه مي گذارند. او مي گويد: «ما نه از کارمان پشيمان هستيم و نه از راهي که فرزندمان پيمود. امروز هم به داشتن پسري مثل سيدمهدي افتخار مي کنيم و به هيچ عنوان ناراحت نيستيم».
او هم چنين با بسط دادن اين موضوع به مقوله زيارت امام رضا(ع) اظهار داشت: «زيارت نيز موضوعي است که شامل ۲ بخش زيرساختي و نرم افزاري مي شود و طبيعي است که اگر زيرساخت ها وجود نداشته باشد، کار نرم افزاري هم نمي توان انجام داد.»با توجه به اظهارات معاون رئيس جمهور و تأکيدات صاحب نظران استان اين نکته بديهي به نظر مي رسد که مهم ترين شاخص فرهنگي استان خراسان رضوي موضوع زيارت امام رضا(ع) است و بنابراين هزينه کرد بودجه ۱۷۷ ميليارد توماني ارتقاي شاخص هاي فرهنگي در اين راستا امکان پذير است. علاوه بر اين پرواضح است که براي ارتقاي معرفت زائران و به دنبال آن بهره بردن شايسته تر از بارگاه ملکوتي امام رضا(ع) به عنوان يک منبع عظيم فرهنگي و معنوي، لازم است که در وهله اول زير ساخت هاي رفاهي و امکانات مورد نياز براي زائران فراهم شود که در غير اين صورت کار نرم افزاري نيز نتيجه مناسبي نخواهد داشت.
ورق زدن صفحات تاريخ ۸ سال جنگ تحميلي ما را در اولين روزهاي مهر سال ۶۰ به نقطه اي مي رساند که به اعتقاد بسياري از کارشناسان نظامي، نقطه عطف ۸ سال دفاع مقدس و زمينه ساز بسياري از پيروزي هاي رزمندگان اسلام در جنگ تحميلي بوده است. سال ۶۰ در اين روزها، رزمندگان لشگر ۷۷ خراسان به عنوان محور با همراهي چند يگان ديگر از سپاه و ارتش، عملياتي را با عنوان «ثامن الائمه(ع)» در منطقه آبادان انجام داد که در پايان به شکسته شدن حصر آبادان انجاميد. در تبيين اهميت اين عمليات تنها اشاره به ۲ نکته کافي است: فرمان تاريخي حضرت امام خميني(ره) مبني بر اين که «حصرآبادان بايد شکسته شود» و ديگري هم نام گذاري لشکر ۷۷ خراسان پس از پيروزي اين عمليات به عنوان لشکر ۷۷ پيروز ثامن الائمه(ع) توسط ايشان. امروز با گذشت ۲۹ سال از آن زمان به سراغ امير «منوچهر کهتري» يکي از فرماندهان اصلي عمليات ثامن الائمه(ع) رفتيم و در گفت وگويي حدودا يک ساعته، ضمن يادآوري خاطرات آن دوران، درس هاي دوران دفاع مقدس براي امروز را نيز از زبان اين فرمانده ارتش شنيديم.
نام امير «منوچهر کهتري» با عمليات ثامن الائمه(ع) و لشکر ۷۷ پيروز ثامن الائمه(ع) عجين شده است. او که در دوران جنگ تحميلي به عنوان فرمانده عمليات منطقه آبادان به خدمت گزاري در سرزمين داغ داغ ديده خوزستان مشغول بوده است، امروز خاطرات و حرف هاي شنيدني بسيار زيادي از ۸ سال دفاع غيرتمندانه غيور مردان اين سرزمين دارد. او پيش از گفت وگو با خبرنگار ما به رسم اداي احترام به هم رزمان سفر کرده اش، اين جملات را مي گويد:« سلام به آن هايي که از نفس افتادند تا ما از نفس نيفتيم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنيم. به خاک افتادند تا ما به خاک نيفتيم، سلام بر آن هايي که رفتند تا ما بمانيم».
خراسان: در ابتدا کمي درباره اهميت منطقه آبادان و عمليات بيت المقدس توضيح دهيد؟
آبادان قلب جنگ بود و تمام تلاش دشمن بر اين بود که اين قلب را از کار بيندازد. شما يک بررسي انجام دهيد که اگر دشمن آبادان را اشغال مي کرد، چه اتفاقي مي افتاد؟ صدام در اين صورت مي توانست اهواز، بندر امام و کل خوزستان را تصرف کند. او حتي نقشه جديد اين مناطق را هم تهيه کرده بود و مي خواست همان شرايطي را که در کويت ايجاد کرده بود، در اين منطقه هم ايجاد کند. توجه داشته باشيد که در آن زمان دشمن خرمشهر را اشغال کرده بود اما اگر آبادان را تصرف نمي کرد در اختيار داشتن خرمشهر هيچ سودي برايش نداشت.چرا که آن ها در خرمشهر در محاصره بودند و هيچ کاري نمي توانستند انجام دهند. آن ها نيامده بودند که آبادان را محاصره کنند. هدف اصلي دشمن اشغال آبادان بود. صدام به سپاهيانش گفته بود که بعد از گرفتن آبادان نياز نيست که سوخت و غذا با خود ببرند.چون آن جا همه چيز هست. دشمن يک بار در روز نهم و يک بار هم شب دهم آبان ماه حمله کرد تا آبادان را تصرف کند اما با مقاومت گردان ما (۱۵۳) که تنها گردان حاضر در اين منطقه بود، از رسيدن به هدفش باز ماند. من به ياد دارم در آن زمان فردي به نام «درياقلي» که اوراق فروشي ماشين داشت، به محل استقرار ما در مدرسه حضرت زينب(س) آمد و گفت که دشمن از بهمن شير گذشته و وارد نخل ها شده است. در پي اين موضوع ما خيلي سريع به دشمن حمله کرديم و قبل از غروب آن ها را به آن طرف بهمن شير عقب رانديم.
خراسان: لشکر ۷۷ چه زماني به طور کامل در آبادان مستقر شد و مراحل عمليات از طراحي تا اجراي آن به چه صورت بود.
لشکر ۷۷ در تاريخ ۲۲ اسفند ۵۹ از مناطق گوناگون جنگي جمع و به طور کامل در حوالي ماهشهر مستقر شد. تا قبل از آن تنها گردان ما در آبادان حضور داشت. درباره مراحل اجراي عمليات هم بايد بگويم که بعد از فرمان تاريخي حضرت امام خميني(ره) در ۱۴ آبادان ۵۹ مبني بر اين که «حصرآبادان بايد شکسته شود» اقدامات براي طرح ريزي اين عمليات انجام شد. در ابتدا بررسي هاي زيادي براي شناسايي وضعيت دشمن از لحاظ استقرار نيروها، سلاح، تجهيزات و... انجام شد. پس از آن طرح در لشکر ۷۷ تهيه شد و بعد از بررسي و رفع اشکال در چند جلسه توسط فرماندهان سپاه و ارتش در قرارگاه اروند به تصويب رسيد. در پي تصويب اجراي اين طرح بحث ها بر سر نام آن مطرح شد و با توجه به اين که لشکر ۷۷ خراسان با ۵ تيپ به عنوان محور اين عمليات حضور داشت، عنوان «ثامن الائمه(ع)» براي آن انتخاب شد. البته اين اولين عمليات مشترک سپاه و ارتش در دوران دفاع مقدس بود که علاوه بر لشکر ۷۷، تيپ ۳۷ زرهي شيراز، ۲ گردان تانک از قزوين و... هم در آن حضور داشتند اجراي عمليات نيز ۳۰ دقيقه بعد از نيمه شب ۵ مهر ماه سال ۶۰ آغاز شد. در اين عمليات ۳ تيپ به صورت ۳ ضلع مثلث قرار گرفته بودند و هدف هم مرکز مثلث بود. اين نشان مي دهد که طرح ريزي آتش در عمليات چقدر سخت بوده است. چرا که نيروها بايد از ۳ ضلع به سمت مرکز حمله مي کردند و در عين حال نبايد يکديگر را مورد هدف قرار مي دادند. عمليات تا ساعت ۱۰ صبح به طول انجاميد و در اين زمان دشمن به طور کامل در منطقه منهدم شد.
خراسان: از تاکيد حضرت امام (ره) درباره شکسته شدن حصرآبادان به عنوان نقطه عطف و وجه تفاوت «ثامن الائمه (ع)» با ديگر عمليات ۸ سال دفاع مقدس ياد مي شود. تاثيرات سياسي، نظامي و مذهبي اين پيام امام(ره) به عنوان ولي فقيه زمان بر رزمندگان ما چگونه بود؟
در وهله اول بايد بگويم که اين پيام حضرت امام خميني(ره) نشان از درايت ايشان و ميزان آشنايي شان با شرايط و نيازهاي جبهه ها بود. من به ياد دارم که يک شب ۲ هواپيماي عراقي به سمت قرارگاه ما در آبادان آمدند و چند خانه را بمباران کردند. در همان شب «احمدآقا» فرزند حضرت امام (ره) با من تماس گرفتند و توضيحات کاملي در زمينه اين ماجرا گرفتند. بعد از ارائه توضيحات به من گفتند که حضرت امام(ره) تمام حرف هاي ما را شنيدند. اين نشان مي دهد که امام(ره) در جريان تمام مسائل جنگ بودند. درباره اين فرمان هم ما بايد توجه داشته باشيم که در طول ۸ سال دفاع مقدس ۱۰۱ عمليات انجام شد، اما در هيچ يک از آن ها حضرت امام(ره) نفرمودند که «بايد» پيروزي حاصل شود.صدور اين پيام به دليل اهميت ويژه منطقه آبادان در شرايط جنگ بود که امام خميني(ره) بيش از هر فردي از آن آگاهي داشتند. اهميت اين منطقه آن قدر بود که صدام فرمانده اي را که موفق نشده بود آبادان را اشغال کند، اعدام کرد. هم چنين اين يک فرمان نظامي صرف از طرف فرمانده کل قوا نبود. بلکه يک امري بود که از طريق مرجع تقليد ابلاغ مي شد. به همين دليل در افزايش انگيزه نيروها بسيار تأثيرگذار بود.بچه ها کاري کردند که دل حضرت امام(ره) را شاد کنند و لبخند زيباي ايشان را ببينند.
خراسان: امام خميني(ره) بعد از پيروزي اين عمليات هم در پاسخي به تلگرام فرماندهان عمليات از اين مهم به عنوان «فتحي بزرگ» ياد کردند. شنيدن خبر اين موضوع و شادي حضرت امام(ره) چه حسي در شما ايجاد کرد؟
اگر از من بپرسيد که مي گويم در آن لحظه دقيقا در وسط بهشت بودم. نه تنها من بلکه تمام بچه ها چنين احساسي داشتند. شهيد فلاحي بعد از عمليات به من گفت که ۳ شب مي گذرد که نخوابيده است.گفتم: چرا؟ گفت: «شب اول در فکر اين بودم که اگر پيروز نشويم چه مي شود و نخوابيدم». توجه داشته باشيد پيروز شدن در اين عمليات تبعات بسيار زيادي براي ما داشت. حرف امام(ره) زمين مانده بود. علاوه بر اين ما يک سوژه شديد تبليغاتي در اختيار دشمن گذاشته بوديم و هم چنين آبادان هم در اشغال دشمن مانده بود.شهيد فلاحي در ادامه گفت: «شب دوم را از خوشحالي انجام عمليات نخوابيدم و در شب سوم از شوق گفتن خبر پيروزي به حضرت امام خميني(ره) و ديدن خنده شوق ايشان خوابم نبرد.
خراسان: تأثير عمليات ثامن الائمه(ع) بر ادامه روند جنگ را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
عمليات ثامن الائمه(ع) جريان ساز عمليات هاي دفاع مقدس بود. اين اولين عملياتي بود که بر خلاف تمام تبليغات دشمن به همگان اثبات کرد که ما مي توانيم. ما ديديم که بعد از اين عمليات، عمليات هاي گوناگوني هم چون طريق القدس، فتح المبين، بيت المقدس و... اجرا شد.
خراسان: امير! با توجه به معادلات نظامي و شرايط تجهيزاتي نيروهاي ما و دشمن آيا پيش بيني مي کرديد که در اين زمان کوتاه بتوانيد حصر آبادان را بشکنيد؟ هم چنين دلايل اين پيروزي چه بود؟
عمليات نظامي مقوله اي است که تا قبل از به نتيجه رسيدن هيچ کس نمي تواند آن را پيش بيني کند. يک عمليات شامل چند مرحله مهم طرح ريزي تعيين يگان و مسير، شناسايي دقيق و... است. در عمليات ثامن الائمه(ع) همه اين مراحل به خوبي انجام شد و علاوه بر اين هماهنگي خوبي نيز بين نيروهاي سپاه و ارتش وجود داشت که منجر به پيروزي ما شد.