چهارشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۷
درباره ما و قوه قضائیه جمهوری اسلامی

یک: به شدت معتقدم در همه جریان های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بچه های جبهه انقلاب باید در خط مقدم مطالبه حضور داشته باشند و خواسته های به حق مردم را در بخش های مختلف حاکمیت پیگیری کنند.

دو: برای اینکه یک نظام دموکراتیک برپا شده مبتنی بر اصل تفکیک قوا را تخریب و به مرحله براندازی نزدیک کنید، بیش از همه باید توانتان را بر تخریب قوه قضائیه آن متمرکز سازید. به این ترتیب ضمن خدشه دار کردن اصل عدالت در این ساختار حاکمیتی، نقطه امید مردم را هم از بین می برید و خیلی راحت می توانید به هدفتان برسید. این یک اصل اثبات شده است.

سه: در ماجرای دکتر حسن عباسی و صدور حکم زندان برای ایشان به جرم توهین به رئیس جمهور بنده هم مثل خیلی از دوستان مخالف این حکم هستم و عمیقا معتقدم توهین های حسن روحانی و اطرافیانش به منتقدان به مراتب زننده تر و بیشتر بوده و باید رسیدگی شود.

چهار: این روزها رصد نحوه عمل جریان های معاند جمهوری اسلامی به خوبی نشان می دهد که همه توان بدخواهان ملت برای خدشه به نظام پای کار آمده و این موضوع پیش از هر چیز نشانگر قدرت، اثرگذاری و جایگاه مهم نظام در عرصه بین المللی است. اما در این بین به طور مشهودی قوه قضائیه مورد هجمه واقع شده و با نگاهی به بند دوم یادداشت متوجه می شویم که ریشه این موضوع کجاست. در همین شرایط قوه قضائیه هم مثل خیلی از بخش های نظام دارای ایراداتی است که از قضا تاثیر به سزایی در ایجاد نارضایتی مردمی ایفا می کند و بر اساس اصل اول همین یادداشت جبهه انقلاب باید مطالبه گر رفع این مسائل باشد. با این تضاد چه باید کرد؟

پنج: متاسفانه خیلی ها وقتی وارد میدان مطالبه می شوند، ژست منتقد محض به خود می گیرند و هر نقطه ضعفی در گوشه و کنار را برجسته و در بوق و کرنا می کنند. در حالی که مطالبه گری واقعی به ویژه با نگاه اصلاح گری و انقلابی دو مرحله دارد؛ طرح نقاط ضعف در راستای اصلاح و تمجید از نقاط قوت. در این فرایند ما معمولا مرحله دوم را فراموش می کنیم و در موضوع حساسی مثل قوه قضائیه رسما در پازل دشمن قرار می گیریم و با تخریب یکی از ارکان مهم نظام، بستر پیشرفت نقشه های معاندان را فراهم می کنیم. بماند که خیلی از مسائل مطرح درباره قوه قضائیه اساسا ریشه در دیگر بخش های حاکمیت دارد و این قوه مسئول مستقیم آن نیست.

شش: راهکار این است؛ نقاط قوت را ببینیم و از تلاش های ارزشمند صورت گرفته در زمینه های مبارزه با مفاسد اقتصادی، محاکمه دانه درشت ها، برخورد با عوامل فساد و ... تمجید کنیم و در عین حال در مسئله ای مانند موضوع دکتر عباسی و بسیاری مسائل دیگر که شمول اجتماعی بیشتری هم دارد، پرچم مطالبه را بلند کنیم و به نقد عوامل مخرب بپردازیم.

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 11:46 | | لينک به اين مطلب
پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶
افق های پیش روی جبهه انقلاب(1)

گفتمان سازی فراتر از شعار

انتخابات اردیبهشت ماه سال 1396 هرچند با شکست ظاهری جبهه انقلاب اسلامی به پایان رسید، اما ظرفیت های عظیمی را در این جریان ایجاد و همگرا ساخت که می تواند نوید بخش آینده ای روشن و موفق برای بدنه مردمی پایبند به ارزش های امام راحل و مقام معظم رهبری باشد؛ به شرط آنکه اصلاحاتی ساختاری، محتوایی و عملکردی در این جریان اصیل و توانمند به وجود آید و کاستی های موجود را برطرف سازد.

در مجموعه یادداشت هایی تحت عنوان «افق های پیش روی جبهه انقلاب» ضمن نگاهی به شرایط آینده جبهه انقلاب اسلامی، ملزومات حرکت رو به پیشرفت این جریان را مرور می کنیم.

مسئله اول؛ گفتمان

نهضت اسلامی مردم ایران از بدو شکل گیری در سال 1342 همواره شعارهای کلیدی و روشنی را به عنوان خط مشی و راهبرد خود مطرح ساخته و توانسته جریان عظیمی از مردم ایران اسلامی و به تبع آن جهان اسلام را با خود همراه سازد. شعارهایی که سال 57 در سه عبارت محوری «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» خلاصه شد و نهضت مردم مسلمان ایران را به رهبری خمینی(ره) کبیر به ثمر نشاند.

امروز اما جبهه انقلاب پس از گذشت 4 دهه از عمر انقلاب اسلامی با مسائلی جدید رو به روست و موظف است این مسائل را با آرمان های اصیل انقلاب اسلامی تطبیق داده و در قالب گفتمانی متقن، اجرایی و قابل فهم برای عامه مردم عرضه کند.

مسائلی هم چون اقتصاد مقاومتی، مدیریت جهادی، فرهنگ انقلابی، حمایت از مستضعفین، عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی و ... تا کنون در قالب شعارهایی از سوی عناصر جریان انقلاب در گوشه و کنار مطرح شده، اما همه آن ها نیاز به تفسیر دقیق، سند سازی و تبیین عمومی دارد و تنها در این صورت می تواند به مولفه هایی قابل فهم و پذیرش برای عامه مردم تبدیل شود.

از سوی دیگر نسبت جبهه انقلاب با مسائلی هم چون هنر، آزادی، ابزارهای نوین رسانه ای، حقوق بشر و ... باید به گونه ای دقیق تبیین و تفسیر شود تا نه تنها هواداران این جریان به منظومه منسجمی از گفتمان قابل دفاع دست یابند که طیف خاکستری جامعه نیز باور کنند با جریانی دارای برنامه و نظر در حوزه های مختلف مواجه هستند.

آنچه تا کنون در حوزه گفتمان سازی از جبهه انقلاب شاهد بوده ایم، بیشتر معطوف به طرح شعارها و بیان نکاتی پراکنده بوده، در صورتی که نیاز امروز تعریف دقیق نظرات کلان و انسجام بخشی به آن هاست.

ظرفیت های انسانی ارزشمند در جریان انقلابی حضور دارند که در صورت تقسیم وظایف و ساختار سازی مناسب می توانند این مسیر را پیگیری کنند و به نتیجه برسانند.

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 10:2 | | لينک به اين مطلب
شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۲
وقتی کرزای هم به آمریکایی‌ها می‌گوید: خداحافظ!

«اگر می‌روند، خداحافظ‌شان، امروز بروند. ما به زندگی خود ادامه می‌دهیم»؛ حامد کرزی با این جملات مستقیم آمریکایی‌ها را مخاطب قرار می‌دهد و به آن‌ها می گوید که “ابداً زیر فشار” حاضر به امضای توافقنامه امنیتی با آمریکا نیست.

او که در ماه‌های اخیر بارها نسبت به موضوع امضای توافقنامه امنیتی با آمریکا واکنش نشان داده و مهمترین مانع بر سر راه به نتیجه رسیدن این توافقنامه بوده، دیروز در اظهاراتی بازهم مخالفت خود با این توافقنامه را اعلام کرده و با لحنی تند به آمریکایی ها تاخته است.

کرزی آمریکایی ها را به فریبکاری متهم و عنوان کرده است: «اگر آمریکا به ما می‌گوید که با ما پیمان امضا کن و ما حقوق ارتش شما را می‌دهیم تا ارتشتان در دهات خودتان در جنگ باشند، ابداً قبول نداریم. این خود یک فریب است که از یک طرف ناامنی ایجاد کند و از طرف دیگر ما را حقوق دهد تا وطن و لشکر خود را در داخل وطن در حال جنگ داشته باشیم.»

رئیس جمهور افغانستان همچنین نسبت به فعالیت های آمریکا در افغانستان به ویژه در زندان بگرام انتقاد کرده و گفته است: «براساس اطلاعاتی که من دارم، بگرام فابریکه(کارخانه) طالب‌سازی است. بگرام جایی است که مردم بی گناه آن جا آورده می‌شوند و به آن ها علیه خاک خود و دولت خود احساس نفرت داده می‌شود… از راه توهین، شکنجه و آزار.»

او “صداقت” آمریکا را در مورد زمینه‌سازی برای صلح زیر سوال برد و گفت: « اگر طالبان در داخل افغانستان هستند و از همین جا کار می‌کنند، این امر یک موضوع داخلی ماست. پس در آن صورت آمریکا حق عملیات نظامی ندارد. ما می‌دانیم و طالبان.»

حامد کرزی که امروز این چنین به آمریکایی ها می تازد و آن ها را فریبکار و دروغگو و شکنجه گر می خواند، شخصی است که خود مدت ها یکی از دوستان بسیار نزدیک آمریکا به حساب می آمده و حتی به نظر بسیاری ” نماینده مستقیم آمریکا برای تامین منافع کاخ سفید در افغانستان” و یا “عامل سازمان جاسوسی آمریکا” بوده است.

حتی اگر این اتهام ها را هم سیاسی کاری عده ای برای مخدوش کردن چهره رئیس جمهور افغانستان در نظر بگیریم، مرور زندگی سیاسی او نشان می دهد که کرزی بخش زیادی از اعتبار و هویت سیاسی خود را مرهون کمک های مستقیم و غیر مستقیم آمریکایی هاست.

کرزی که پس از 11 سپتامبر با طالبان تندرو اختلافات شدیدی پیداکرده بود و از داخل خاک پاکستان به سازمان دهی نیروهایش علیه طالبان می پرداخت، در زمان جنگ آمریکا علیه طالبان به همراه تعدادی از نیروهای تحت امر خود، توسط بالگردهای آمریکایی به کوه های چنارک زرجی از توابع فرمانداری دهراوود استان ارزگان اعزام شدند و تحرکات خود را علیه طالبان آغاز کرد.

کرزی در 13 آبان سال 80 به محاصره کامل نیروهای طالبان درآمد و چیزی نمانده بود که به سرنوشت پدر و برادرش گرفتار شود، ولی در نهایت توسط نیروهای آمریکایی نجات یافت.پس از تشدید حملات هوایی آمریکا به افغانستان و پراکنده شدن طالبان، حامد کرزی با هدایت و برنامه ریزی ظاهر شاه و سازمان اطلاعاتی آمریکا در راستای طرح لویه جرگه و جذب مردم برای حمایت از ظاهر شاه به افغانستان عزیمت کرد و در ادامه کش و قوس های سیاسی افغانستان با حمایت آمریکایی ها به ریاست جمهوری رسید.

اما در این 12 سال که او به عنوان رئیس دولت انتقالی، رئیس دولت موقت و رئیس جمهور زمام امور در افغانستان را بر عهده داشت، چه دیده که امروز با دوستان قدیمی خداحافظی می کند و به آن ها می گوید که از افغانستان بروند؟

این نکته ای است که کرزی در ماه های اخیر، از جمله در همین نشست خبری به آن اشاره کرده و با مرور رنج هایی که ملت افغانستان از حضور نیروهای ناتو به ویژه آمریکا متحمل شده اند، تاکید کرده که حضور آمریکایی ها و ناتو نه تنها سودی برای افغانستان نداشته که روز به روز بر فقر و نا امنی این کشور افزوده است.

هرچند بخشی از جامعه سیاسی افغانستان به رفتارهای این روزهای کرزی نگاه خوش بینانه ای ندارند و آن را نوعی تلاش سیاسی برای حفظ جایگاهش پس از پایان دو دوره ریاست جمهوری تحلیل می کنند، اما این یک واقعیت است که کرزی امروز دیگر هیچ اعتمادی به آمریکایی ها و وعده های آن ها ندارد و حتی برای حفظ قدرت نیز به جای کمک گرفتن از دوست قدیمی، ترجیح می دهد در مقابل دشمنان منافع ملتش بایستد و قدرت را از دل محبوبیت بین مردم رنج کشیده از ظلم های طالبان و آمریکا به دست بیاورد.

کرزی امروز برای ما یک تجربه عینی است. او با حرف هایش و با رفتارش به آن ها که گمان می کنند مسیر دوستی با آمریکا به سر منزل سعادت می رسد، می گوید که اشتباه نکنند. چراکه مقصد دل بستن به آمریکایی ها جز گم شدن در بیراهه های منفعت طلبی کاپیتالیسم نیست.

این مطلب در رصد

این مطلب در فارس


برچسب‌ها: کرزای, کرزی, فارس, رصد
نوشته شده توسط محسن هوشمند در 9:29 | | لينک به اين مطلب
پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲
طالبان‌عرب‌وپاکستانی‌درروستاهای‌غزنی‌به‌دنبال‌چه‌هستند؟

در روزهای اخیر تعدادی از مسئولان ولایت غزنی افغانستان نگرانی جدی خود را نسبت به افزایش حضور طالبان عرب و پاکستانی در روستاهای این ولایت اعلام کرده و مدعی شده اند که طالبان از این مناطق برای سازماندهی عملیات های تخریبی علیه نیروهای افغان و ناتو استفاده می کند.

حمیدالله دانش؛ عضو شورای ولایتی غزنی در مصاحبه ای با خبرگزاری آوا با ابرازنگرانی شدید نسبت به این موضوع، تاکید کرده است:«در ولسوالی های(شهرستان های) ناامن غزنی، عرب ها و افراد وابسته به القاعده عملا حضور دارند و از این مناطق به عنوان بستری مناسب برای سازماندهی عملیات های تخریبی علیه نیروهای افغان و ناتو استفاده می‌کنند.»

محمدعلی احمدی؛ معاون والی غزنی نیز حضور طالبان خارجی به‌خصوص اعراب در ولسوالی های ناامن غزنی را تایید کرده و گفته است: «رهبری جنگ علیه نیروهای افغان و ناتو در ولایت غزنی به طالبان عرب واگذار شده است… ما اطلاعات موثق داریم که رهبری جنگ در غزنی به دست عرب هاست و این جنگجویان عرب عمدتا از عربستان، سومالی و حتی مصر هستند.»

مهاجرت نیروهای تکفیری عضو گروه های گوناگون از این کشور به آن کشور، در سال های اخیر امری کم سابقه نبوده و در همین چند ماه گذشته نیز در نقل و انتقال های تکفیری ها با محوریت گروه داعش از عراق به سوریه و بالعکس مشاهده شده است.

اما حال باید این سوال را مطرح کرد که هدف اصلی این اقدام، یعنی سازماندهی نیروهای طالبان با سازو کارهایی این چنینی در افغانستان چیست؟

بررسی وضعیت امروز جریان تکفیری در منطقه از یکسو و نگاهی به وضعیت داخلی افغانستان می تواند پاسخ این سوال را روشن کند.

نیروهای تکفیری که در چند سال اخیر بخش زیادی از توان خود را خرج جنگ سوریه کرده اند و در صحنه نبرد با ملت و دولت سوریه ناکام مانده اند، اکنون سودای بر افروختن آتش جنگ در دیگر کشورهای منطقه از جمله عراق و افغانستان را در سر دارند تا بتوانند از این رهگذر، شکست های گذشته خود را جبران کنند.

افزایش و تاحدودی علنی شدن پشتیبانی های حکومت های عربستان و قطر از این گروه ها را نیز می توان باهمین نگاه تحلیل کرد.

در این شرایط تکفیری ها که در صحنه نبرد سوریه با دیگر گروه های مخالف حکومت بشار اسد نیز درگیر شده اند و پس از چند سال جنگ، شانس خود را برای پیروزی بسیار کمرنگ می بینند، دو هدف را برای ادامه آتش افروزی های خود برگزیده اند: ابتدا عراق و سپس افغانستان.

درباره عراق همان طورکه می دانیم تحرکات تروریستی با محوریت گروه داعش در استان الانبار آغاز شده و ادامه دارد.

حال برای رسیدن به تحلیلی درباره علت حضور طالبان در روستاهای غزنی باید اوضاع داخلی این ولایت و نحوه عمل طالبان را مورد توجه قرار دهیم.

همان طور که آقای دانش نیز تاکید کرده «در ولسوالی های ناامن غزنی مردم از نظر اعتقادی، حامی القاعده هستند» و بر این اساس باید گفت که این روستاها تحت سلطه فکری طالبان قرار دارد و ازهمین رو این منطقه برای استقرار و تقویت گروه های تکفیری برگزیده شده است.

بررسی رفتارهای مشابه گروه های تکفیری در سوریه، عراق، پاکستان و افغانستان نیز نشان می دهد که این گروه ها همواره سعی بر آن داشته اند که در مراحل آغازین نبرد، پایگاه های خود را درمناطق روستایی مستقر کنند که عموما مردم به دلیل کم سوادی به راحتی تحت سلطه ایدئولوژیک آن ها درمی آیند.

بر این اساس به نظر می آید این اقدام طالبان نیز زنگ خطری باشد که از برنامه های این گروه برای ایجاد دوباره نا امنی در افغانستان و احتمالا به قدرت رسیدن تکفیری ها در این کشور حکایت می کند.
این انگاره زمانی قویتر می شود که می دانیم قرار است ۱۶ حمل(فروردین) ۱۳۹۳ مصادف با ۵ فوریه ۲۰۱۴ انتخابات ریاست جمهوری افغانستان برای تعیین جانشین حامد کرزای برگزار شود و تا کنون نگرانی هایی نیز مبنی بر برگزاری این انتخابات درموعد مقرر مطرح شده است.

برگزاری یک انتخابات در بستری آرام و دموکراتیک و انتخاب رئیس جمهوری با اکثریت آرا، برای طالبان یک اتفاق ناگوار به حساب می آید.

این را می توان در این بخش از اعلامیه ای که ملا محمد عمر رهبر طالبان افغانستان به مناسبت پایان ماه مبارک رمضان منتشر کرده بود، به خوبی مشاهده کرد: «مردم خداپرست ما به خود زحمت دیدن این نمایشنامه که انتخابات سال ۲۰۱۴ نامیده می شود، نخواهند داد و در آن شرکت نخواهند کرد. شرکت در چنین انتخاباتی به جز “ضیاع وقت”، چیزی نیست.»

بر این اساس به نظر می رسد تکفیری ها دوباره با استفاده از فرمول های مخصوص خودشان در صدد توطئه ای جدید هستند که هدف اصلی آن ایجاد نا امنی و اختلال در روند انتخابات سال آتی افغانستان و قدرت گرفتن در این کشور زخم خورده از جنایت های دردناک آن هاست.

این مطلب در سایت رصد

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 20:47 | | لينک به اين مطلب
جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۹۲
«ساخت داخلی قدرت» پیش نیاز «نرمش قهرمانانه»

بدون شک «نرمش قهرمانانه» یک تاکتیک است، نه یک هدف.تاکتیکی برای رسیدن به هدف اصلی انقلاب اسلامی که همانا آرمان های بلند امام خمینی(ره) در مقابله با ظلم و استکبار نقطه عطف تمام آن ها به حساب می آید.اما این روزها بعد از آن که رهبر انقلاب موضوع «نرمش قهرمانه» را مطرح کردند، عده ای که از پیش در پی القای ضرورت تعامل با غرب و در واقع نوعی وادادگی در مقابل دشمن بودند، از این تعبیر برداشت های با معانی نزدیک به دیدگاه های خود مطرح کردند و بدون توجه به پیش و پس آن، نرمش قهرمانانه را به چراغ سبز رهبری برای گذر از برخی اهداف تعبیر کردند.

اما پر واضح است که بین این دست تعابیر با آن چه در نظر و کلام رهبر انقلاب وجود دارد، فاصله ای بسیار است و افراد بسیاری نیز در همین روزها بر این امر تاکید کرده و تفاسیر خود را از این مفهوم ارائه داده اند. در این بین تاکید بر مغایرت نرمش قهرمانانه با وادادگی در برابر دشمن و ضرورت تمرکز بر اهداف اصلی و نرمش نشان دادن در اهداف فرعی و حاشیه ای نکاتی مهم بوده که در بسیاری از این تحلیل ها مورد اشاره قرار گرفته است. اما از دیدگاه نگارنده رسیدن به مفهوم واقعی نرمش قهرمانانه از نظر رهبر انقلاب تنها با ترجمه و تفسیر این واژه و حتی مرور سخنان رهبری در این یک دیدار ممکن نیست و مستلزم  مرور دیدگاه های ایشان حداقل ، در ماه های اخیر است.

یکی از نکات مهمی که رهبری در این ماه ها چند بار بر آن تاکید کردند و متاسفانه آن طور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت بحث «ساخت داخلی قدرت» بود؛ موضوعی که رهبری در این سال ها بارها آن را با تعابیر گوناگون مورد تاکید قرار دادند، اما در مراسم تنفیذ حکم آقای روحانی با همین تعبیر از آن یاد کردند: «درس بزرگى كه ما از اين فشارهاى اقتصادى دريافت كرديم، اين است كه هرچه ميتوانيم، بايد به استحكام ساخت داخلى قدرت بپردازيم؛ هرچه ميتوانيم، در درون، خودمان را مقتدر كنيم؛ دل به بيرون نبنديم. آنهائى كه دل به بيرون ظرفيت ملت ايران ميبندند، وقتى با يك چنين مشكلاتى مواجه شوند، خلع سلاح خواهند شد. ظرفيتهاى ملت ايران خيلى زياد است. ما بايد بپردازيم به استحكام ساخت درونى اقتدار ملى؛ كه آن روز به مسئولان كشورعرض كرديم: در درجهى اول، مسائل اقتصادى و مسائل علمى است؛ كه بايد با جديت دنبال شود.»

استفاده از نرمش بدون توجه به ساخت داخلی قدرت را هر قدر هم که با تدبیر همراه باشد، نمی توان قهرمانانه تعبیر کرد. ما زمانی می توانیم نرمش قهرمانانه از خود نشان دهیم که با قدرت مقابل دشمن بایستیم و با حداقل امتیاز دادن، حداکثر امتیازات مورد نظر خود را دریافت کنیم. این که عده ای گمان کنند اگر ما به دشمن امتیاز بدهیم، می توانیم امتیاز بگیریم، تصوری کاملا غلط است! چرا که دشمن نه با یک نفر از ما و نه حتی با برخی از رویه های ما که با اصل آرمان های انقلاب اسلامی دشمنی دارد و هر چند ممکن است در برابر گرفتن امتیازات بزرگ، مزایای کوچکی را در اختیار ما قرار دهد، اما در نهایت هدفی جز نابودی انقلاب اسلامی در سر ندارد. باید توجه داشته باشیم که نابودی انقلاب از نظر آن ها تنها با حذف عنوان جمهوری اسلامی از پیشوند نام وطن عزیزمان واقع نمی شود و در صورت وجود این عبارت و دست برداشتن ما از آرمان هایمان نیز ممکن است. از این رو هر زمان که طعم امتیاز گرفتن از جمهوری اسلامی و یک گام پیش آمدن به دهن آن ها مزه کند، در پی جلو آمدن با گام های بلند تر بر می آیند و در این صورت است که اگر ما به ساخت داخلی قدرت توجه نکرده باشیم چاره ای جز عقب نشینی نداریم.

بر این اساس باید گفت ساخت داخلی قدرت پیش نیاز اصلی نرمش قهرمانانه است و بدون تقویت آن نرمش های ما نتیجه ای جز پیش روی دشمن نخواهد داشت.

پس باید توجه داشته باشیم که «نرمش قهرمانانه» یک تاکتیک است، نه یک هدف.تاکتیکی برای رسیدن به هدف اصلی انقلاب اسلامی که همانا آرمان های بلند امام خمینی(ره) در مقابله با ظلم و استکبار نقطه عطف تمام آن ها به حساب می آید.

این مطلب در الف

این مطلب در دانا

این مطلب در حرف تو

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 11:12 | | لينک به اين مطلب
دوشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۲
اصولگرايان، از خود زني تا خود خوري

اصولگرايان؛ از خود زني تا خود خوري

نگاهي به تابستان داغ سياسي 92 از پاستور تا بهشت

شكست اصولگرايان در انتخابات رياست جمهوري 92 قطعي بود؛ حتي اگر يك كانديداي اصولگرا با برند اصولگرايي و حمايت اصول گرايان به رياست جمهوري مي رسيد! شكست اصول گرايان نه در روز 25 خرداد و پس از اعلام نتايج انتخابات كه خيلي زودتر، يعني از آن زماني محرز شد كه شكل گيري شاخه هاي جديد و به ويژه گروه هاي تند رو ، وحدت را در جريان اصيل انقلاب اسلامي از بين برد و عناصر اصلي اين جريان را در مقابل هم قرار داد.در اين شرايط حتي اگر يك اصول گرا به رياست جمهوري مي رسيد ديگران به جاي حمايت و همراهي، هر روز مانعي بر سر راهش مي تراشيدند و در اين شرايط كه كشور به شدت نياز به كار و رفع مشكلات دارد مردم را رنجورتر و در نتيجه محبوبيت جريان اصولگرايي را بسيار كم تر مي كردند.

قبل از انتخابات رياست جمهوري نصيحت ها و توصيه هاي تعدادي از بزرگان اصولگرا مبني بر ضرورت اتحاد و انسجام اصولگرايان بر گوش خيلي از مدعيان اصولگرايي و حتي خواص اين جريان سياسي ننشست و كار را به جايي رساند كه در مناظره سوم، دقيقا در شرايطي كه دو كانديداي جريان مقابل مسيري هم سو را در مباحث پي گرفته بودند نمايندگان اصولگرا هم فكران خود را مورد هجمه هاي بعضا صحيح قرار دادند و در اين بين تنها كسي كه مسير اصولگرايي را به درستي طي كرد حداد عادل بود.

اما تصور كنيد اگر شرايط چنين نبود و اعتلاف 3 نفره اصول گرايان به عنوان چكيده اي از نيروهاي كارآمد و مقبول در ميان مردم، همان طور كه با جملات محكم اعضايش در تاكيد بر پايبندي به اعتلاف شروع شد، ادامه ميافت و طبق وعده از ميان قاليباف، ولايتي و حداد عادل فردي كه بيشترين كارآمدي و مقبوليت را داشت به عنوان نماينده اصول گرايان در انتخابات رياست جمهوري معرفي مي شد و همه از او حمايت مي كردند، چه اتفاقي مي افتد. در اين صورت فرقي نداشت كه جليلي هم وارد گود بشود يا نشود. 

ولي آنچه در آن روزها اتفاق افتاد رويه اي ديگر را رقم زد و خوشبختانه به پيروزي جريان مقابل منتهي شد و خطر تشكيل دولتي اصول گرا و متفرق را از اين جريان دور كرد.

آن خود زني ها در جريان تبليغات انتخاباتي كه البته ريشه در اتفاقات سال هاي قبل از آن داشت، بعد از انتخابات نتيجه اي جز خود خوري براي نيروهاي حزب اللهي و تمام علاقه مندان به نظام اسلامي در جرگه اصولگرايان نداشت. البته عده اي در اين شرايط رويه اي غلط تر را پي گرفتند و خواستند اين شكست را به پيروزي تعبير كنند و تمام اشتباهات قبل را فراموش كنند.در اين شرايط اما آيت الله مهدوي كني تحليلي بسيار دقيق ارائه دادند و فرمودند :‹ اصلاح طبلان در اين انتخابات پيروزي دل چسبي كسب نكردند، اما اصول گرايان شكست مفتضحانه اي خوردند.›

بعد از گذشت چند روز و با شروع تابستان داغ سياست در سال 92 كه آبستن اتفاقات مهمي هم چون شكل گيري دولت و انتخاب شهردار تهران بود، عقلاي اصولگرا اشتباهات قبل خود را اصلاح كردند و تا حدي در مسير وحدت گام برداشتند.اين تدبير، هم سويي و همراهي دقيقا همان حلقه گم شده اصولگرايان در انتخابات بود كه شكست را براي آن ها به ارمغان آورد.

انتخاب 3 وزير اصولگرا در دولتي كه با حمايت اصلاح طلبان بر سر كار آمده بود اولين ثمره اين اتحاد بود.هرچند در اين موضوع رفتار فراجناحي رئيس جمهور هم تاثير به سزايي داشت.اما بعد از انتخاب وزرا آنجايي اين وحدت ثمره خود را به وضوح نشان داد كه نام دكتر قاليباف از دل شوراي شهري كه رياستش را مسجد جامعي اصلاح طلب بر عهده داشت و حد اقل نيمي از اعضايش را اصلاح طلبان تشكيل مي دادند به عنوان شهردار پايتخت خارج شد و روياي ‹ديروز پاستور، امروز بهشت، فردا بهارستان› اصلاح طلبان را بر باد داد.

حالا كم تر از دو سال زمان باقي مانده تا انتخابات مجلس شوراي اسلامي و مجلس خبرگان.اين بار برخلاف دوره قبل رقابت نه ميان اصولگرايان در قدرت كه ميان اصولگران و اصلاح طلبان است.بايد ديد در اين شرايط بازهم اصولگرايان استراتژي خود زني منتهي به خود خوري را پي مي گيرند يا با تدبيري ديگر و بهتر پا به عرصه رقابت مي گذارند....

پ.ن

اين مطلب در الف

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 12:31 | | لينک به اين مطلب
سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۲
اخلاق به سیاست ایران بازمی گردد

انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و اتفاقات پس از آن خاطرات تلخی را در ذهن همه ما به ثبت رساند و هزینه های بسیاری را نیز به نظام و مردم تحمیل کرد.اما با گذشت 6 ماه از آغاز جریان فتنه در آن سال ملت ایران با هوشیاری و موقع شناسی خود حضوری بی بدیل رادر حماسه 9 دی به منصه ظهور رساند و تمام توطئه های دشمن را نقش بر آب کرد.

مدیریت رهبر انقلاب ، حضور مردم و تلاش های بخش زیادی از جامعه نخبگان مذهبی و سیاسی ایران در پی اتفاقات سال 88 باعث شد بسیاری از هزینه هایی که  این جریان به نظام و کشور وارد آورده بود ، جبران شود. اما به نظر می رسید بزرگترین زخم ایجاد شده در آن سالها هنوز هم بر پیکره سیاست کشور وجود دارد و هر از گاهی در اتفاقات گوناگون به شکل های مختلف خود نمایی می کرد.

متاسفانه با وجود گذشت 4 سال از وقایع سال 88 هنوز هم مردم ایران از بی اخلاقی در میان برخی از سیاست مداران و به تبع آن برخی از اعضای جامعه به شدت رنج می بردند.این بی اخلاقی که در رفتارهای هردوسوی پیروز و شکست خورده انتخابات 88 ریشه داشت ، پس از پایان جریان فتنه در تعامل دولت با مجلس ، رسانه ها ومردم و همچنین تعامل سیاست مداران جناح های گوناگون با یکدیگر نمود پیدا کرده بود و بیم این می رفت که با ادامه این روند اخلاق به عنوان هدف اصلی رسالت نبی مکرم اسلام (ص) در جامعه اسلامی ما به سمت افول برود.

اما خوشبختانه به نظر می رسد که به برکت حماسه سیاسی ملت ایران در سال 92 این زخم رنج آور به جای مانده از فتنه 88 نیز در حال رخت بربستن از پیکره سیاست کشور ماست و بسیاری از بد اخلاقی ها در حال تبدیل شدن به دوستی ، همگرایی و در نهایت سازندگی ایران است.

بدون شک خواست عموم مردم و تاکیدشان بر اخلاق و قانون مداری و درک این موضوع از سوی نخبگان سیاسی و به ویژه کاندیداهای ریاست جمهوری مهم ترین عاملی بود که به درمان این زخم منجر شد.در تبلیغات انتخابات سال 92 نه از تهمت خبری بود و نه از دروغ.بعد از شمارش آرا نیز با وجود اینکه رئیس جمهور منتخب تنها با 261اختلاف هزار رای توانسته بود اکثریت آرا را به خود اختصاص دهد و  به مقام ریاست جمهوری برسد ، هیچ کس روند انتخابات را زیر سوال نبرد وهمه کاندیداها با وجود دیدگاه های متفاوت و گاه متضاد ضمن ارسال پیام های تبریک و اعلام آمادگی برای همکاری با دولت جدید نشان دادند که دیگر بی اخلاقی در ادبیات سیاسی ایران جای ندارد.

درادامه این روند نیز رئیس جمهور منتخب با موضع گیری های خود در نشست خبری روز دوشنبه و تاکیدش بر استفاده از نیروهای اعتدال گرا از همه طیف های سیاسی بر این انگاره صحه گذاشت و مسیری را که ملت آغاز کرده بودند به خوبی ادامه داد. البته شکی نیست که این ابتدای راه است و تا رسیدن به غایت خواست مردم که اخلاقی شدن تمام رفتارها ، فرایندها و برنامه های افراد و نهادهای گوناگون کشور است راه زیادی باقی مانده ، و لی می توان گفت این رفتارها در مجموع مردم را نسبت به ادامه روندی همراه با اخلاق و احترام متقابل امیدوار کرد.

امید آنکه از این پس نیز همه آن ها که می خواهند به گود فعالیت های سیاسی وارد شوند این خواست عمومی مردم را درک کنند و رعایت اخلاق را اولین ماموریت خود در هر مقام و جایگاهی بدانند.

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 14:43 | | لينک به اين مطلب
سه شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۲
آیا در انتخابات 88 تقلب شد؟!

حسین باستانی تهیه کننده سایت و رادیوی بی‌بی‌سی فارسی و تحلیلگر سیاسی تلویزیون بی بی سی فارسی دیروز یادداشتی را در سایت بی بی سی فارسی منتشر کرده با این عنوان : « چرا در انتخابات ۹۲ تقلب نشد ؟»

نگارنده در تمام این یادداشت به دنبال بهانه ها و دستاویزهایی است تا اثبات کند که به فلان دلیل و فلان دلیل در انتخابات ریاست جمهوری امسال که به انتخاب آقای دکتر روحانی انجامید تقلب نشده است.جالب اینکه مهم ترین دلیلی که نویسنده در این یادداشت به آن می پردازد "ترس" حکومت از تقلب و عواقب آن است.

اما نکته ای که در پس این یادداشت وجود دارد و در واقع هدف اصلی نویسنده از نگارش یادداشت بوده القای این تصور باطل است که نظام در انتخابات ۸۸ تقلب کرده بود.

هر انسان منصفی اگر دچار انحراف و اشتباه هم شده باشد بعد از این انتخابات حد اقل به این موضوع فکر می کند که اگر نظام اسلامی آن طور که عده ای می گویند اهل تقلب بود به راحتی می توانست با جابه جایی ۳۰۰ هزار رای انتخابات را به دور دوم بکشاند و در آنجا هم با توجه به همگرایی اصولگرایان و هزاران اتفاق احتمالی و منطقی که امکان وقوع داشت ُ نتیجه انتخابات به گونه دیگری رقم بخورد.اما بی بی سی فارسی که طی سال های فعالیت خود به وضوح دشمنی اش با نظام اسلامی را به اثبات رسانده این بار هم با استفاده از همان حربه قدیمی خود به دنبال وارونه جلوه دادن مسائل و منحرف کردن ذهن مخاطب است.برای آن ها خیلی سخت است که ببینند در نظام مردم سالاری دینی دموکراسی به مراتب بیش از آنچه لیبرال دموکراسی از آن دم می زند رعایت می شود و به معنای واقعی میزان رای مردم است.

هرچند خواندن این یادداشت کمی ناراحتم کرد ولی وقتی تلاش تهیه کننده سایت و رادیوی بی بی سی فارسی برای القای نظرش را دیدم خیلی خوشحال شدم ، چون مطمئن شدم حماسه سیاسی ملت ما خیلی خوب خاری شده است در چشم دشمن ...

 

پس از نوشت نویس :

چند پیشنهاد :

هزینه ها و فایده های رای آوردن روحانی

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 8:30 | | لينک به اين مطلب
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲
سلامی دوباره

حرف درباره انتخابات اخیر و حواشی آن بسیار است ، اما آنچه در اولین پست این وبلاگ پس از ماه ها تعطیلی می خواهم عرض کنم چند نکته کوتاه است :

۱- هرچند بنده آقای روحانی را در میان حاضران اصلح نمی دانستم و به نظرم می آمد آقای قالیباف گزینه بهتری برای ریاست جمهوری هستند ،  اکنون خدا را شاکرم و از شرایط به وجود آمده راضی هستم و بسیار امیدوار به آینده ای روشن برای ایران اسلامی عزیز

۲- خطاب به آن دسته از دوستان اصولگرایی که نگران تکرار مشکلات دوره اصلاحات و یا تکرار برخی اتفاقات تلخ سال ۸۸ هستند باید بگویم که از نظر من آقای روحانی به هیچ عنوان قرابتی با موسوی و کروبی و حتی خاتمی ندارد و به نسبت آن ها بسیار بیشتر در مسیر انقلاب و خط رهبری قرار دارد . امیدوارم که این تحلیلم اشتباه نباشد

۳-شکست اصولگرایان در این انتخابان دلایل متعددی داشت که باید مفصل درباره آن صحبت شود تا با بررسی دوباره سازو کاری مناسب برای اصلاح بسیاری از رویه ها و بازگشت مفید و موثر به عرصه مدیریت کشور گرفته شود.در این بین به چند عامل کوتاه اشاره می کنم.

الف ) باید واقع بین باشیم و صادقانه بگوییم که احمدی نژاد حد اقل در سال ۸۸ با حمایت ۱۰۰ درصدی اصولگرایان روی کار آمد.هرچند که او خود را اصولکرا نمی داند و در قول و فعل به بسیاری از اصول اصولگرایی پشت کرده است ، اما در نهیت عملکرد او به حساب اصولگرایان نوشته شد و نا رضایتی از وضع موجود به درخواست تغییر قدرت از سوی مردم انجامید.

ب ) از آن روز که عقلای اصولگرای در آستانه انتخابات مجلس ۷+۸ را تشکیل دادند و به دنبال اتحاد بودند و جریانی جدید و تند رو ایجاد شد و تخم انشقاق را در باغ اصولگرایی کشات می شد چنین روزی راپیش بینی کرد.متاسفانه همان ها هم که دور هم جمع شدند و اعتلاف کردند و اصولگرایان معتدل را به صبحی روشن امیدوار کردند بیش از اندازه احساس تکلیف کردند (!) و شد این ...

ج ) نبود رهبری منسجم و قوی و ساختار مناسب در سازوکارهای حزبی اصولگرای مشکل دیگری است که این جریان را تهدید می کند و امروز عقلای اصولگرا باید دور هم جمع شوند و با ایجاد وحدتی نا گسستنی از ادامه این روند در آینده جلوگیری کنند.

۴- این انتخابات دامان نظام و رهبری را از هرگونه اتهامی پاک کرد. به خصوص با توجه به اینکه آقای روحانی فقط با ۷ دهم درصد اختلاف رئیس جمهور شد و اگر نظام اهل این کارها بود می توانست با ۳۲۰ هزار رای انتخابات را به دور دوم بکشاند و آنجا هر کاری بکند.اما این انتخابات نشان داد نظام اسلامی و رهبری از هر اتهامی بری هستند و آن ها که سال ۸۸ اراجیفی را مطرح کردند و برای نظام آن همه هزینه ایجاد کردند کاملا بر باطل بودند و فرجامی جز فراموشی ندارند ....

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 14:23 | | لينک به اين مطلب
شنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۱
فـــــــــــــریــــــــــــــاد ولایت مداری

واقعا بعضی اوقات انسان با تمام وجود مات و مبهوت می ماند که به قول معروف دم خروس را با ور کند یا قسم حضرت عباس را ! آقایان از یک طرف داد که چه عرض کنم فریاد ولایت مداری دارند و از طرف دیگر تنها چیزی که در رفتارشان دیده نمی شود تبعیت از فرمایشات آقاست !

با نگاهی کمی بد بینانه می شود گفت که متاسفانه خود خواهی و منفعت طلبی های عده ای به آنجا رسیده که برای رسیدن به اغراض سیاسی خودشان حاضرند آقا را هم وسیله قرار دهند !

حالا دیگر برای همه ما امر مشتبه است که در شرایط موجود کشور تاکید ویژه آقا بر حفظ وحدت و جلوگیری از تخریب عناصر نظام در هر پست و شرایطی است. از طرفی هم اگر از هر کسی بپرسی نظر شما درباره تخریب و تهمت و افترا چیست به زرس قاطع چهره متدینانه به خود می گیرد و با قاطعیت می گوید که حرام است برادر !

اما واویلا بر ما که عملمان ره به بغداد دارد و حرفمان منزل به شام !

خیلی صریح می گویم که خیلی از رفتارهای عناصر ۲ جناح اصول گرای حاضر در انتخابات یعنی جبهه متحد اصول گرایان و جبهه پایداری و به ویژه جبهه پایداری این روزها نه نشانی از حفظ وحدت دارد و نه جلوگیری از تخریب.

مصداق این حرف بنده را هم اگر نمی توانید در جلسه های خصوصی و سخنرانی های انتخاباتی آقایان جست و جو کنید می توانید با نگاهی به سایت های آقایان و به طور ویژه سایت رجا نیوز (ارگان جبهه پایداری ) مشاهده کنید.

امیدوارم که در این ایام شهادت حضرت زهرا(س) یاد بگیریم که همه ما باید فدای ولایت بشویم ، نه این که ولی بشود وسیله رسیدن ما به خواسته هایمان ...

پ . ن:

این چند خط دردهایی بود که به یک باره میان وبگردی مجبور به نوشتنم کرد.وگرنه قصد نوشتن نداشتم.

درباره "هوالمطلوب" هم حرف هایی دارم که راستش نوشتنش ... !!!!!

 

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 0:53 | | لينک به اين مطلب
یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۱
نقش ما در "توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني "

نقش ما در "توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني "

"اصلاح الگوي مصرف" ، "همت مضاعف و كار مضاعف" ، "جهاد اقتصادي" و اين بار "توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني" .

اين موضوع امروز ديگر براي خيلي از ما به امري بديهي تبديل شده است كه دشمنان نظام اسلامي در فرآيند جنگ نرم بعداز سال ها تلاش در جبهه فرهنگي به خاكريزهاي اقتصادي ما حمله ور شده اند و اين يعني كه مجاهدان انقلابي هم حالا بايد با درايت و توجه بيشتري سنگرهاي اقتصادي كشور را حفظ كنند.

حرف هايم درباره رويكرد هاي دشمن در جنگ نرم كمي مفصل است كه امروز قصد اشاره به آن را ندارم.

اما نكته هايي در ابتداي سال "توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني " به ذهنم مي رسد كه خدمت دوستان متذكر می شوم.

اين كه رهبر انقلاب طي چهار سال پياپي نام گذاري سال ها را به طور مشخص به مقوله اقتصاد اختصاص مي دهند به طور صريح و شفاف از اهميت اين حوزه در شرايط كنوني كشور حكايت دارد و مهم ترين مشخصه براي اثبات موضوعي  است كه  در ابتداي يادداشت اشاره كردم.(هر چند شعار 5 سال قبل يعني نوآوري و شكوفايي هم تا حد قابل توجهي به مسائل اقتصادي معطوف بود)

اما در طول اين سال ها متاسفانه بيش از آن كه جديت در تحقق مطالبات اقتصادي رهبر انقلاب و رفع چالش هاي اقتصادي كشور در ابعاد مختلف مورد توجه قرار گيرد، شاهد تكرار شعار رهبري و به قول سايت تابناك جمله سازي با اين شعارها بوده ایم.

درست است كه اقدامات ارزشمند و گوناگوني هم چون هدفمندي يارانه ها – با وجود تمام ضعف هاي اجرايي اش – در اين سال ها اتفاق افتاد ، اما به طور روشن مي توان گفت كه كارهاي انجام شده ، مرتفع كننده نيازهاي موجود نبوده و همين امر باعث تكرار شعارهاي اقتصادي از سوي رهبر انقلاب شده است.

اتفاق ديگري كه در اين سال ها افتاده و روند حركتي اصلاح اقتصاد كشور را كند كرده اين است كه همه ما ( ما به معناي مردم ، رسانه ها و مسئولان ) همراه با انجام اقدامات حد اقلي و شعاری برای رفع تکلیف مدام فرياد زده ايم كه فلاني و فلاني بايد فلان كارها را انجام دهند تا مطالبات رهبري محقق شود.اما شايد اگر همين مقدار كه به ديگران توجه داريم‌، نگاهمان را به سمت خودمان مي چرخانديم و كارهاي خرد و كلان خودمان را اصلاح مي كرديم ، امروز اقتصاد كشور به عنوان سنگري مهم در جبهه نرم حال و روز بسيار بهتري داشت.

در ابتداي سال "توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني " هم شايسته است كه همه ما به عنوان جزو كوچك يا بزرگي از جامعه اسلامي شعار رهبري را سر لوحه فعاليت هاي اقتصادي مان قرار دهيم و براي تحقق آن كمربند همت بنديم.

با توجه به اين كه اين شعار نسبت به شعارهاي چند سال گذشته به طور مشخص تر و اجرايي تري بيان شده است ، كار براي همه ما هم ساده تر شده و خيلي راحت هر كداممان مي توانيم بفهميم كه چه نقشي در اين زمينه داريم.

من و همسر مهربانم در ابتداي اين سال كه سال تشكيل زندگي مشترك ما هم هست ، تصميم گرفتيم تمام وسايل خانه مهرمان را از كالاهاي ساخت داخل تهيه كنيم؛ ان شالله.

 


برچسب‌ها: توليد ملي ؛ حمايت از كار و سرمايه ايراني, جنگ نرم
نوشته شده توسط محسن هوشمند در 12:2 | | لينک به اين مطلب
شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۰
سوتی باران بی بی سی

اول این خبر 3 پاراگرافی به نقل از بی بی سی فارسی را بخوانید:

ایران مدل هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را به نمایش گذاشت

تلویزیون دولتی ایران در حال پخش تصاویری از حضور ده‌ها هزار نفر از حامیان دولت ایران است که در سراسر این کشور به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸ در ایران راهپیمایی کرده‌اند.

در این تصاویر نمونه‌ای از هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در ابعاد واقعی دیده می‌شود که در میدان آزادی تهران به نمایش درآمده است. این هواپیما در ماه دسامبر گذشته در مرز با افغانستان به دست ایران افتاد.

به گزارش رسانه‌های داخلی ایران، انتظار می‌رود محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهور این کشور، امروز در مراسم ویژه ۲۲ بهمن در تهران سخنرانی کند.

 مسلما بنده خبرنگار با سوادی نیستم ، اما همیشه با وجود اعتقاد راسخی که به وجود دسیسه های گسترده در بی بی سی داشتم ، این بنگاه خبر پراکنی را یک "رسانه حرفه ای" می دانستم که به اصطلاح ساده با پنبه سر می برد!

هر کسی که کمی با سبک های نوین خبر نویسی آشنا باشد و استراتژی های خبری بی بی سی را در مقایسه یک خبر واحد با دیگر رسانه ها بررسی کند خواهد دریافت که چه توطئه های گسترده ای در بنگاه خبری دولت انگلیس در حال وقوع است اما برخی اوقات این استراتژی کثیف خیلی واضح تر مشهود می شود که در حال حاضر قصد بحث درباره آن را ندارم.

اما حرف من درباره این خبر که در حال حاضر (زمان نوشتن این مطلب) جزو پر بیننده ترین خبر های سایت بی بی سی است.حتما خودتان با یک بار خواندن این خبر متوجه شدید که در این 3 پاراگراف چند اشتباه فاحش وجود دارد. به نظرم این خبر نمونه جالبی برای نشان دادن ضعف های بزرگ بی بی سی و کمی از سیاست های کثیف این رسانه است.

1-     در پاراگراف اول برای تعداد راهپیمایان 22 بهمن در سراسر کشور از عبارت ده ها هزار نفر استفاده شده است . استفاده از این عبارت برای مواقعی صادق است که عدد مورد نظر بین 30 تا 70 هزار نفر باشد . اما آیا به واقع مجموع تعداد راهپیمان در سراسر کشور بین 30 تا 70 هزار نفر بوده است؟

2-     در ادامه خبر بی بی سی عبارت حامیان دولت ایران را برای شرکت کنندگان در راهپیمایی استفاده کرده است . برای همه ما امر مشتبه است که راهپیمایان 22 بهمن نه حامیان دولت که حامیان نظام هستند و بین این دو مفهوم تفاوت های فاحشی وجود دارد. برای این انتخاب چند سناریو می توان تعریف کرد که در حال حاضر اهمیت زیادی ندارد.

3-     سومین اشتباه عجیب این خبر اعلام پیروزی انقلاب اسلامی در سال 58 است !!

4-     ما جرای نمایش مدل هواپیمای بدون سرنشین را دقیق نمیدانم چیست . اما آن چه به نظر می آید نمایش یک ماکت ساده از بهباد آمریکایی است که قطعا نمی تواند یک مدل یا نمونه کامل باشد و اصلا ارزش خبری خاصی ندارد!

5-     در حالی که پیش از این به طور رسمی اعلام شده بود سخنران مراسم 22 بهمن رئیس جمهور است بی بی سی نوشته که انتظار می رود  احمدی نژاد در این مراسم سخنرانی کند !

پ . ن :

* برای گذاشتن این پست قبل از اینکه به اهمیت ماجرا و ظرفیتش برای یک پست شدن فکر کنم این موضوع به نظرم اومد که امروز دقیقا یک ماهه که هیچ پستی نداشتم ! از همه دوستان همراه که در این مدت هم سراغی از ما می گرفتند سپاسگذارم.

* سالگرد پیروزی انقلاب عزیزمون هم بر همه مبارک باشه.


برچسب‌ها: بی بی سی, رسانه, خبر
نوشته شده توسط محسن هوشمند در 16:26 | | لينک به اين مطلب
پنجشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۰
اندر حوالی گزارشات هسته اي

آقاي آمانو !

سلام.

خواستم نامه ام را با ذكر عنوان حقوقي شما شروع كنم. اما راستش يادم نمي آمد عنوانتان چيست!! كاغذهايم را هي زيرو رو كردم و خواستم با خواندنشان مشكل آلزايمر لحظه اي را رفع كنم . اما چيزي دستگيرم نشد. البته در مجموع تفاوتي ندارد. مامور ويژه آمريكا ، متولي پيگيري حقوق نا حق رژيم غاصب صهيونيستي و هر چيز ديگري كه اسمش را بتوان با "در آژانس بين المللي انرژي اتمي" تركيب كرد.

گزارش سراسر بافته تان به دستمان رسيد و خط به خطش را خوانديم . خودتان مي دانيد چه نوشته ايد ، پس خدارا شكر نيازي نيست در اين باره بحثي داشته باشيم . اما راستش دلم براي خودتان و آژانستان مي سوزد ؟!  آخر اگر اين طور بخواهيد ادامه دهيد مجبور خواهيد شد آژانس را از وين به شهر ما بياوريد و به جاي مسيرهاي هوايي وين – تهران و فردو و نطنز در خط ترمينال - حرم كار كنيد . تازه اينجا واژه ترمينال راهم نميتوانيد استفاده كنيد! بايد بگوييد پايانه مسافربري!

علي ايحال نه اين كه بد باشد خط اينجا ؛ نه! اما به نظرم همان جا براي شما بهتر باشد . آخر به بر و بچ و دوستانتان در خانه سفيد داداش اوبا نزديك تر هستيد.از امام رضا (ع) و عشق و اخلاص و معنويت هم كه چيزي نمي فهميد . فلذا همان جا را بچسبيد و براي حفظ حيثيت آژانستان هم كه شده كمتر به منزل برو بچ برويد!

اگر دوستانتان راهم دیدید یادشان بیاورید که چند سال قبل هم شبیه ادعاهای امروزشان غلطی را مرتکب شدند.همین را که بگویید برایشان کافیست.

پ. ن :

چقدر بده که آدم دلــــش بخواد بنویسه ولی وقـــــت کــــافــــی نداشته باشه و مجبور بشه ایــــن جــــوری بنویسه !

متن كامل ضميمه گزارش آمانو درباره ايران

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 0:34 | | لينک به اين مطلب
شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۰
استدلال مسخره سایت جهان برای تحقیر سران فتنه!

استدلال مسخره سایت جهان برای تحقیر سران فتنه!

چند روز قبل مطلبی را در سایت جهان خواندم که به واقع با خواندنش"حالم گرفته شد" و به فکر فرو رفتم که چرا این دوستان به اصطلاح اصول گرای ما بعضی اوقات اینقدر بی تحلیل و بی فکر می شوند و حرف هایی می زنند که هر انسان عاقلی را می خنداند و هر علاقه مندی را مایوس می کند.

این جمله را به نقل از جهان بخوانید : "ركوردزني صفحه فيس‌بوك يك پسر ۴ ساله سران و فعالان فتنه را تحقیر کرد.ظاهرا کاربران شبکه های اجتماعی که از دروغ گوئی فتنه گران و ضدانقلاب خسته شده اند با جمله ای از یک پسربچه که گفته است وقتی دستشوئی می روم خودم را می شورم، گوهر صداقت و راستگوئی را در او یافته اند و وی را به جای موسوی و کروبی رهبر خود قرار دادند."۱

حتما ماجرای فرنود و شیرین کاری اش در رسانه ملی را طی روزهای قبل شنیده اید.این خبر سایت جهان نیز معطوف به همان ماجراست و گویا نویسنده خبر تعداد بسیار زیاد لایک های صفحه مربوط به این موضوع با عنوان «فرنود راستگو» را استنادی بر تحقیر سران فتنه دانسته است.چراکه تعداد علاقه مند به صفحات آنان این قدر نیست!

پر واضح است که اصلا این دو موضوع هیچ ربطی به هم ندارند.زیرا ممکن است صفحه مربوط به فرنود را به عنوان یک مسئله خنده دار خیلی ها که هیچ رابطه ای هم با سران فتنه ندارند لایک کرده باشند و از طرف دیگر آیا فکر نمی کند مقایسه این دو مصداق بارزی از قیاس مع الفارق است؟!

اصلا نوشتن این جمله برایم آسان نیست اما با این استدلال پس اگر صفحه مربوط به یک موضوع مقدس (می خواستم مثال بیاورم نتوانستم!) تعداد دوست دارانش کم تر از موضوعی این چنینی بود نشان از ... است؟!

علاوه بر این تحقیر سران فتنه و طرد شدن آن ها در جامعه موضوعی اثبات شده است و به نظر می زسد جنین استدلال هایی نه تنها موید این موضوع نیست که قطعا اصل ماجرا راهم زیر سوال می برد.

امیدوارم دوستانمان کمی به تفکر و تحلیل وا داشته شوند.


پ . ن

۱- پسربچه‌اي 4 ساله موسوی و کروبی را تحقیر کرد!

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 1:38 | | لينک به اين مطلب
جمعه ۱۴ مرداد ۱۳۹۰
ویژگی مشترک محمود احمدی نژاد و عادل فردسی پور!

ویژگی مشترک محمود احمدی نژاد و عادل فردسی پور

توانمند ٬ محبوب ، مغرور و متوهم!

حال و روز این روزهای عادل فردوسی پور مجری محبوب و توانمند تلویزیون من را به یاد اوضاع و احوال محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کشورمان می اندازد.این روزها انگار یک نقطه مشترک بزرگ بین این دو - که اتفاقا از نظر تفکر سیاسی هیچ قرابتی با هم ندارند - به وجود آمده است! انگار فردوسی پور هم دارد همان راهی را می رود که احمدی نژاد 2 سال قبل رفت و آخرش شد ...

احمدی نژاد ۲ سال قبل

بگذارید برای روشن شدن موضوع ابتدا برگردیم به 2 سال قبل ؛ 23 خرداد 88.آن روز نتایج انتخابات ریاست جمهوری اعلام و مشخص شد که دکتر محمود احمدی نژاد با 25 میلیون رای برای یک دوره 4 ساله دیگر رئیس جمهور اسلامی ایران شده است.به نظر من از همان لحظه بود که توده نقش بسته ولی خوش خیم در ذهن رئیس جمهور با برخی تحریکات بیرونی (!) بد خیم شد و متاسفانه رئیس جمهور محبوب و پرتلاش کشور را کشاند به بیراهه ای که هنوز هم باید بگوییم خدا بخیر کند سرانجام این ماجرا را...

آن روز احمدی نژاد بی توجه به تمام مسائل موجود در کشور و بدون حتی ذره ای ارزش دادن به افراد زیادی که او را نه به خاطر خودش که به خاطر طریقت آن روزش و دفاع از رهبری انقلاب برگزیده بودند ، به خوابی عمیق فرو رفت و گمان کرد که او یعنی خود خود محمود احمدی نژاد 25 میلیون رای آورده است.

عمق این فاجعه را در همان روزها از زبان یکی از نزدیکان رئیس جمهور شنیدم که چنین گفت: "یکی از بچه های بسیجی که خیلی در ستاد دکتر احمدی نژاد تلاش کرده بود نزد رئیس جمهور آمد و گفت: (آقای دکتر!ما برای رای آوردن شما خیلی تلاش کردیم، کتک خوردیم ، شب ها نخوابیدیم و ... . اما امروز تنها یک خواهش از شما داریم و آن هم این است که آقای مشایی را کنار بگذارید.)اما در همین حال آقای احمدی نژاد با دست بر شانه این جوان زدو گفت :" ببین پسرم! من با آقای مشایی رفتم برای انتخابات ثبت نام کردمو حالا هم 25 میلیون نفر به من و آقای مشایی رای داده اند!"

تازه آن زمان هنوز مسائل معاون اولی و خطای بزرگ رئیس جمهور در بی توجهی به فرمان رهبر انقلاب به وجود نیامده بود.آن زمان احمدی نژاد محبوب و توانمند –که هنوز هم بر تلاش بی وقفه و خیر خواهانه او تاکید دارم- دچار یک توهم بزرگ شد و دیدیم آن چه را که ای کاش نمی دیدیم.

 

 

... و فردوسی پور

طی 2 سال گذشته و در پی اتهام زنی های عموما به ناحق و سیاسی به عادل فردوسی پور مجری توانمند و با سابقه تلویزیون و برنامه نود موج عظیمی از حمایت های مردمی و رسانه ای به سمت چهره فتو ژنتیک فوتبال روانه شد و کار را به جایی رساند که نه تنها مدیران صدا و سیما که برخی نمایندگان مجلس و مسئولان سازمان تربیت بدنی هم نتوانستند او و برنامه اش را از روی آنتن تلویزیون به زیر بکشند.این موضوع آن قدر کش و قوس دار شد که در نهایت کار را به جایی رساند که دیگر هیچ کس جرات چپ نگاه کردن به عادل و برنامه 90 را هم ندارد.

اما نوع رفتار این روزهای فردوسی پور و مباحثی که در برنامه 90 مطرح می شود حکایت از قرابتی عجیب بین او و رئیس جمهور دارد!رئیس جمهور 2 سال قبل به خاطر دیدگاه ها و یا حد اقل ظاهر آن روزش با استقبال گسترده مردم روبرو شد و بعد در این توهم غرق شد که خود کسی بوده است و امروز فردوسی پور که به خاطر دفاع از حقیقت و رویکرد عادلانه اش مورد استقبال بود ٬ به شخصیتی مغرور تبدیل شده واحساس می کند تمام دیدگاه هایش درست است و اوست تنها کسی که می داند.

یکی از مصادیق این موضوع در برنامه دیشب 90 مقابل دیدگان میلیون ها بیننده این برنامه به وقوع پیوست.به طور حتم هیچ کس از حذف وحشتناک تیم ملی امید از مسابقات انتخابی المپیک خوشحال نیست و نمی تواند این فاجعه را بپذیرد. اما آیا درست است که با یک مجموعه استدلال های بی منطق تقصیر این شکست بزرگ را از روی دوش آن ها که باید به جد پاسخگو باشند برداریم و بر عهده آن هایی بگذاریم که هیچ منطقی بر متهم بودنشان دلالت نمی کند؟از این بدتر آن که آقای فردوسی پور با توانمدی قابل تحسین خود در کار رسانه ای و با استفاده از شگردهای اجرا همواره سعی داشت این موضوع را در ذهن مخاطب میخ کوب کند و درنهایت هم می گفت: مردم قاضی اند!

استفاده از الفاظ نا مناسب برای افراد ارزشمندی مانند آقای حاجیلو و منصوریان و سخن گفتن همراه با تکه و کنایه درباره این افراد مطمئنا در زمانی نه چندان دیر موجب هبوط مجری توانمند سیما از دل های مردم می شود.

من هم به آقای فردوسی پور و هم رئیس جمهور – که احتمالا هیچ کدام این نوشته را نمی خوانند – توصیه می کنم ارزش و جایگاه اقبال عمومی به خود را با حرکات ناپسندو حود بینی های بی اساس خراب نکنید و آن طور نکنید که خدای نا کرده اقبال عمومی به ادبار سراسری بدل شود و شما نیز بروید به جمع خیلی ها که شدند اخراجی!


پس از نوشت نویس:

یکی از خواننده های توی نظرش چند سوال و شبهه مطرح کرده بود.با توجه به این که نظر ایشون خصوصی بود اما سوالاش ممکن بود برای خیلی ها وجود داشته باشه جواباشو توی ادامه همین مطلب نوشتم.

 و یک شعر

یاد دارم در غروبی سرد سرد
می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد
داد می زد : کهنه قالی می خرم
دسته دوم جنس عالی می خرم
کاسه و ظرف سفالی می خرم
گر نداری کوزه خالی می خرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید بغضش شکست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت اقا سفره خالی می خرید...؟


ادامه مطلب
نوشته شده توسط محسن هوشمند در 23:6 | | لينک به اين مطلب
یکشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۰
ما به مکه می رویم و آن ها شیعیان بحرین را می کشند!

ما به مکه می رویم و آن ها شیعیان بحرین را می کشند!

این روزها ماجرای بیداری اسلامی در بحرین به شرایط حساسی رسیده است و با هم دستی بیش از پیش آل خلیفه با آل سعود روز به روز بر تعداد کشته شدگان بحرینی افزوده می شود.چندی قبل در یادداشتی به تحلیل جزئی این ماجرا و وظیفه هر کدام از ما "مسلمانان" در این شرایط پرداختم و در این مطلب به یک نکته عملیاتی در این حوزه اشاره می کنم.موضوعی که می تواند هم از سوی متولیان امر در بدنه نظام و از آن مهمتر به وسیله عموم مردم کشورمان پیگیری شود.

1-      به نظر می رسد که در شرایط کنونی معادلات بحرین امکان انجام اقدام عملی از سوی نظام جمهوری اسلامی غیر ممکن و بر خلاف مصالح "شیعیان بحرین" است.چراکه شاهد هستیم با وجود این که هنوز هیچ حرکت خاصی فراتر از اطلاع رسانی های معمول رسانه ای از سوی کشورمان انجام نشده است ، هر روز مسئله دخالت ایران در امور داخلی کشورهای عرب در بوق و کرنا می شود و با سوء استفاده آل سعود و آل خلیفه از 2 تعصب "عربی " و " مذهبی " مردم منطقه برفشارهای وارده به شیعیان بحرین افزوده می شود. بر این اساس حتی اگر مصالح ملی خودمان را در نظر نگیریم ، اقدام عملی نظام جمهوری اسلامی موجب کشتار بیشتر مردم بحرین می شود.

2-      اما آیا در این شرایط باید دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا با سرکوب شدن قیام مردم بحرین این حرکت "مبارک" از بین برود و قائله "ختم به مصلحت" شود؟ بی گمان پاسخ خیر است. اما چه باید کرد؟!

3-      به نظر می رسد که برای تاثیر گذاری در این معادله باید از قدرت نرم به جای قدرت سخت استفاده کرد. به این صورت که شرایط را به گونه ای فراهم کنیم که آل سعود به عنوان حامی اصلی آل خلیفه منافع خود را در خطر ببیند و برای کاستن هزینه ها در نوع رفتارش نسبت به مردم بحرین تجدید نظر کند.

4-      همه ما می دانیم که رفتن به سفر عمره یک عمل مستحب و نه واجب است و همچنین می دانیم که هر کدام از ما با ورود به سرزمین عربستان علاوه بر هزینه های معمول سفر مانند ورودی کشور مقصد ، بلیط هواپیما ، هتل ، حمل و نقل و ... ، با خریدهای معمولا میلیونی چه سود کلانی را به جیب آل سعود می فرستیم.آیا در این شرایط هم تامین اقتصادی آل سعود که در مراحل بعد تامین بودجه کشتار مردم بحرین رادر پی دارد باز هم برصلاح است؟شاید بگویید بدون در آمدهای حاصل از سفر عمره ایرانیان هم آل سعود توانایی مالی برای ادامه این کشتار بیرحمانه را در اختیار دارد؟اما باید توجه داشته باشیم که زائران ایرانی از محل های اصلی کسب در آمد حکومت عربستان و گردش اقتصادی این کشور هستند و از این رو قطع شدن و یا حتی کم شدن آورده های این محل کسب در آمد ضربه مهلکی به بدنه اقتصادی آل سعود است.بنابر این شکی نیست که آن ها در برابر این شرایط مجبور به واکنش می شوند و نمی توانند نسبت به موضوع بی تفاوت بمانند.در این وضعیت حتی اگر کشتار مردم بحرین پایان نیابد دستاوردهای دیگری مانند تهییج افکار عمومی در داخل عربستان ، مطرح شدن بیش از پیش انتقادها نسبت به رویکرد آل خلیفه در سطح بین المللی و تهدید جدی اقتصاد آل سعود در دراز مدت به دست می آید.

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 0:20 | | لينک به اين مطلب
سه شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۰
کشتار بی رحمانه مسلمانان بحرین و ما که "خوابیم"!

کشتار بی رحمانه مسلمانان بحرین و ما که "خوابیم"!

بعضی اوقات آدم اینقدر بی خیال و - با کمال پوزش مجبورم بگویم - بی غیرت می شود ، که اصلا بعضی چیزها را نمی شنود!!یا وقتی می شنود به هر طریقی که شده خود را بی ارتباط با موضوع نشان می دهد و انگار نه انگار!شاید این وضعیت حکایت این روزهای ما باشد.

1-      هر روزنامه ای را که ورق می زنیم در صفحه بین المللش می بینیم و احتمالا می خوانیم که : (آی ملت ! دارند شیعیان بحرین را به فجیع ترین و وحشتناک ترین شکل ممکن می کشند)کانال تلویزیون را که عوض می کنیم در صدر ، ذیل و بعضا هم میانه های اخبار با چشمان خودمان تصاویر حضور نظامیان عربستان ، امارات و قطر برای کشتار شیعیان بحرین را می بینیم و باز هم ...!

2-      دوستی دارم که از شیعیان فعال سیاسی و اجتماعی کویت است.بی ربط نگفته ام اگر بگویم که از خیلی از ماها بیشتر دلش برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران می سوزد و با آن که هیچ منفعت مادی ازاین انقلاب نبرده و نمی برد ، هر وقت که مشکلی در کشور پیش می آید مثل سیر و یرکه می جوشد و با پیروزی های ملی ما بی حد و حصر احساس غرور می کند.چند روز قبل با پدرم تماس گرفته بود و مثل "ابر بهار"گریه می کرد.می گفت : نمی دانید چه و ضعیت فجیعی است!

3- همان گونه که رهبر انقلاب هم در سخنرانی ابتدای سال تاکید کردند مساله بحرین هم به طور کامل مثل کشورهای لیبی ، مصر ، تونس و ... فریاد یک ملت برای رسیدن به آزادی و رهایی از چنگال حاکمان مستبد است.شکی نیست که ما نباید مساله بحرین را ماجرای اختلافات شیعه و سنی و درگیری های مذهبی عنوان کنیم که در این صورت نه تنها "دروغ" گفته ایم و در خیال باطل بوده ایم که کمکی شایسته به دشمن کرده ایم.اما چرا در این بین وظیفه ما در قبال مردم بحرین بیشتر است؟

4- شما هم میدانید که 75 درصد از جمعیت بحرین را شیعیان و 25 درصد را برادران اهل سنت تشکیل می دهند.در حال حاضر تقریبا تمام منصب های دولتی و اختیارات حکومتی توسط جمعیت 25 "غصب"شده است.باز هم تاکید می کنم من قصد ندارم به مساله بحرین از دید شیعه و سنی بنگرم.بلکه این اعداد نشان می دهد که یک جمعیت حد اقلی(می خواهد شیعه باشد یا سنی و یا اصلا مسیحی و کلیمی و ...)بر یک جمعیت حد اکثری حکومت می کنند و این یعنی نقض آشکار دموکراسی.پس بر این اساس می پذیریم که "مردم"بحرین مظلوم و "حاکمان" آن ظالم هستند.

5 - ماجرای بیداری اسلامی با خود سوزی دست فروش تونسی شروع شد و تا مصر ، لیبی ، اردن ، بحرین و ... پیش رفت. در این مسیر اتفاقات بسیار مهمی در کشورهای عربی شمال آفریقا به ویژه مصر و لیبی رخ داد.اما هیچ گاه ندیدیم که نیروهای نظامی دیگر کشورها برای کشتار یک ملت به آن کشور گسیل شود.اما چرا این اتفاق درباره بحرین رخ داد؟پاسخ این سوال کمی طولانی و چند وجهی است.اما در یک جمله کوتاه می توان گفت احساس خطر بسیار شدیدتر "حاکمان سعودی و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس" در زمینه از بین رفتن منافعشان و تجربه های تلخشان در دیگر کشورها آن ها را به این تصمیم وقیح رساند.چراکه آن ها حتی این خواب را هم نمی دیدند که روزی تمام ملت های عرب علیهشان به پا خیزند و طرح خاور میانه جدیدشان را موجی اسلامی به تفکری باطل تبدیل کند.

6- وجود پایگاه پنجم نیروی دریایی آمریکا در بحرین نشان از اهمیت استراتژیک این کشور و میزان اطمینان و دل بستگی آمریکایی ها به حاکمان بحرینی دارد.از این رو خروش ملت بحرین برای آن ها بسیار گران تمام شده است و به همین دلیل با سانسور گسترده اتفاقات بحرین در رسانه حاضر شده اند "آبرو و اعتبار بین المللی " خود را برای حفظ آل خلیفه خرج کنند.

7 - اما کاری که ما می توانیم و باید در این شرایط انجام دهیم چیست؟آیا باید رخت رزم پوشید و به میدان لولو رفت؟یا باید لباس و آذوغه برای مردم بحرین ارسال کنیم؟هر چند اگر لازم باش در شرایط وِیژه باید این کارها را هم انجام دهیم.اما به نظر من "حداقل" در حال حاضر می توانیم با طرح گسترده این موضوع در فضای رسانه ای ، نقشه آمریکایی ها را در حد توانمان نقش برآب کنیم و با امید به رحمت الهی منتظر سقوط حاکمان ظالم از سراسر جهان باشیم که این همانا آمادگی برای ظهور امام زمان (عج) است.علاوه بر این دولت و وزارت خارجه نیز موظف هستند به جد برای جلوگیری از کشتار مسلمانان بحرین و نمایان کردن ظلم آل خلیفه تلاش کنند که این مساله و وظایف دولت نیز بحثی مطول و خارج از موضوع این یادداشت است.

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 13:40 | | لينک به اين مطلب
دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸
دل نوشته های یک جوان دوست دار نظام اسلامی

دل نوشته های یک جوان دوست دار نظام اسلامی

 

آقایان مراقب باشید به زباله دان تاریخ

 نپیوندید

 

این روزها فضای پر التهاب و تنش سیاسی کشور که تنها ثمره آن کم رنگ شدن دستاوردهای بی نظیر ۳ دهه پس از پیروزی شکوهند انقلاب اسلامی است خاطر بسیاری از دوست داران نظام را مشوش و دل آن ها را رنجور ساخته است.

به نظر خیلی ها ماجرا از یک روز پس از انتخابات و طرح ادعای تقلب از سوی طرف شکست خورده آغاز شد.عده ی دیگری نیز معتقداند داستان از هفته های قبل از آن و در برحه حساس تبلیغات انتخاباتی کلید خورد.

اما به نظر من آن چیزی که کم تر کسی به آن توجه می کند این است که ریشه های این ماجرا نه بعد و نه قبل از انتخابات بلکه از سال ها قبل و به شکل های مختلف شروع به روییدن کرد تا به این جا که در این شرایط پر التهاب کشور و به واسطه یک انتخابات حساس سر از زمین بیرون آورد و به این اتفاقات انجامید.

در این مقال قصد باز کردن این زخم های قدیمی و مطرح کردن موضوعات بی فایده را ندارم و تنها هدفم این است که به عنوان یک جوان دوست دار نظام جمهوری اسلامی گوشه ای از نظرات خود را باز گو کنم.

۱- در وهله اول باید توجه داشت که در این شرایط حساس بیشترین بهره را از فضای پر التهاب کشور دشمنان و مخالفان نظام اسلامی و آن افرادی می برند که سال ها به فکر پایمال کردن خون شهیدان گلگون کفن انقلاب اسلامی و ۸ سال دفاع مقدس بودند و آن چیزی که در پایان برای کشور باقی خواهد ماند ضربه های شدید سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی و هم چنین از بین رفتن و جهه جمهوری اسلامی در سطح بین الملی ، منطقه ای و حتی داخلی خواهد بود. بنابر این موضوع می توان گفت تمامی کسانی که با هر نام و تحت لوای هر پرچمی چه اصول گرا و چه اصلاح طلب چه کیهانی و چه اعتمادی و ... با اشتباهات خود باعث ضربه زدن به آرمان های ملت ایران می شوند مقصر بوده و باید از درگاه الهی و پیشگاه ملت غیور ایران طلب پوزش کنند.

باید توجه کرد که فضای فتنه و التهاب قبار آلود است و در این فضاست که اشتباهات به حداکثر می رسد و شناخت حق از باطل دشوار می شود.بنا بر این باید هر چه زودتر به فکر از بین بردن قبار از فضای کشور باشیم.

۲- پیروی از ولایت فقیه به عنوان رهبری سیاسی و دینی امت اسلامی در این شرایط تنها راه برون رفت از بحران و غرق نشدن در باطلاغ فتنه است. متاسفانه طی سال های بعد از انقلاب اسلامی به دلیل توجه نداشتن به موضوع افزایش بصیرت مردم و باز گو کردن چند باره احکام شرایط و وظایف ولی فقیه ، ابهام های متعددی درباره این جایگاه در اذهان مردم به جای مانده است. من در این مجال تنها به بیان این مطلب که ما ولی فقیه را منهای عصمت پذیرفته ایم بسنده می کنم و برای آن دسته افرادی که قصد کسب اطلاعات بیش تر در این باره و کسب آگاهی بیشتر درباره این موضوع دارند پیشنهاد می کنم به سایت سردبیر به نشانی http://www.sardabir.com/ مراجعه کنند.

بنابر این در این شرایط همه افرادی که چه با بی توجهی به توصیه های مقام معظم و رهبری و استفاده نکردن از موقعیت هایی که ایشان به آن ها دادند و چه آن افرا دی که با حرکت به اصطلاح جلوتر از رهبر باعث تشویش خاطر مقام معظم رهبری و سخت تر شدن شرایط شدند مسئول هستند.

ما شاهد این هستیم که مقام معظم رهبری در سخنرانی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم بار ها و بار ها به موضوع وحدت و گسترش دایره نظام تاکید داشتند در حالی که عده ای به تعبیر ما کیهانی که دعایه پیروی از ولی فقیه نیز دارند همواره بی توجه به این فرموده مقام معظم رهبری سعی در تنگ تر کردن دایره نظام و حذف عناصر مخالف داشتند.

در این شرایط طرف های شکست خورده انتخابات نیز با بی توجهی به فرصتی که نظام جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری به آن ها داده بود هیچ تلاشی برای جبران اشتباهات گذشته خود و بر طرف کردن قبار از فضای کشور نداشتند در حدی که کار را به فرموده مقام معظم رهبری به مردودی نخبگان رساندند.

آقایانی که این همه بر طبل آرمان های امام وانقلاب می کوبید آیا وقت آن نرسیده که در پیروی از ولی فقیه زمان خود برای ایجاد وحدت و آرام کردن فضای کشور اقدام کنید؟ آیا وقت آن نرسیده که به فکر جبران اشتباهات گذشته خود بیفتید و برای اظافه نشدن به جرگه خوارج نظام اقدامی کنید؟ روی کلام من با هر دو طرف مقصر در ماجراست. آقایان ملت از اشتباهات شما نخواهد گذشت.تا به کی می خواهید دل رهبر انقلاب را خون کنید؟فضای التهاب و قبار آلود مردم را خسته کرده است. بیاید دل در گرو انقلاب داده بدون در نظر گرفتن منافع شخصی و با تبعیت از قانون به فکر اصلاح امور باشید.بدانید این کشور و نظام در پرتو عنایات الهی تا در اختیار گذاشتن پرچم اسلام به دست امام زمان (عج) پایدار خواهد ماند و در این بین تنها شما هستید که هم چون بنی صدرها و رجوی ها و پیش از آن پهلوی ها و قاجارها و که و که به زباله دان تاریخ می پیوندید و اثری ازتان باقی نخواهد ماند. 

۳- همان گونه که به آن اشاره شد مقام معظم رهبری در سخنان پس از انتخابات خود بارها و بارها موضوع وحدت وباز گزاشتن دایره نظام برای ورود افراد را مطرح کردند.بنابر این موضوع همه افرادی که ادعای دوست داری نظام اسلامی را دارند باید با مشخص کردن موضع خود نسبت به نظام اسلامی به جرگه خودی ها بپیوند و هم چنین عده ای دیگر که گویا گمان می کنند نظام ارث پدری آن هاست راه را برای ورود همه علاقه مندان به نظام اسلام باز گزارند تا هر چه زودتر شر فتنه از سر کشور عزیزمان برطرف شود.

۴- آزادی فضای رسانه و مطبوعات باید به عنوان اصلی اجتناب نا پذیر برای توسعه و رسیدن به اهداف بلند انقلاب اسلامی مد نظر باشد.متاسفانه در شرایط فعلی با سیاسیت های اشتباه دولت در این زمینه کشور ضربه های زیادی را تحمل می کند که شاید بارز ترین آن بی اعتماد شدن مردم نسبت به رسانه ملی و تبدیل شدن این ابزار قدرتمند جنگ نرم به یک تلویزیون دولتی است.

باید توجه داشته باشیم که این موضوع همواره در سال های بعد و قبل از انقلاب اسلامی به عنوان ضعفی بزرگ در کشور ما مطرح بوده و تنها مختص به این زمان و دولت خاص نیست.– هر چند که هم اکنون در یکی از بدترین شرایط است.-حتی در زمان دولت اصلاحات و رئیس جمهوری آقای خاتمی که عده ای تفکر می کنند فضای رسانه ای کشور باز بود ما شاهد این بودیم که خروجی رسانه ها یک حرف را میزند و خبری از نقد شفاف دولت در زمینه های حساس نیست.

در این مجال به گفتن همین موضوعات بسنده می کنم و امیدوارم با عنایت توفیقات الهی در زمان های دیگر نیز فرصتی برای نوشتن پیدا کنم.

تا بعد....

 

 

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 1:42 | | لينک به اين مطلب