شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۸
عوامل گرایش به هندوئیسم و بودائیسم در برخی جوانان

    
استاد حوزه و دانشگاه در گفت و گو با خراسان عنوان كرد:
 عوامل گرایش به هندوئیسم و بودائیسم در برخی جوانان
صفحه R05 فرهنگ (رضوي) ، شماره سريال 17368 ، تاريخ انتشار 880628

آيا هرگز فكر كرده ايد دليل اين كه برخى جوانان خداجوى ما با همه عشق و علاقه اى كه به دين دارند به عرفان هاى بودايى و هندى گرايش پيدا مى كنند و در اين دام گرفتارمى آيند چيست؟ وجود اين همه خرافه، باطل پرستى و... در جامعه ريشه در چهمبانى دارد؟چرا آنچه را بايد عمل كنيم در برخى موارد كمرنگ و آنچه بايد فراموش شودمتأسفانه پر رنگ است؟

                     

 حجت الاسلام دكتر عبدخدايى اعتقاد دارد عرفان هاى هندوئيسمو بودائيسم و... كه متأسفانه در جامعه در حال گسترش است ناشى از عدم استخراج عرفان غنى اسلامى از قرآن است.گفت و گويى را كه مى خوانيد مصاحبه خبرنگار ما با
رئيس سابق دانشكده علوم قرآنى دكتر محمدهادى عبدخدايى است او ٣٠ بهار از عمر٧٠ ساله اش را در اسلام پژوهى سپرى كرده و وى سابقه ٣ دوره نمايندگى مجلس و٣٠ سال تدريس را در كارنامه خود دارد.

اما بخوانيد آنچه حاصل اين گفت و گو است.


 آیا به این موضوع اعتقاد دارید که قرآن دارای یک ظاهر و یک باطن است؟

البته قرآن دارای یک ظاهر و یک باطن است ولی آن چه ما به آن مأموریم عمل به ظاهر قرآن است و فهم باطن قرآن مربوط به اولیای ویژه الهی است و ما حق نداریم در این زمینه ادعا کنیم اما می توانیم از روایات کاملا مسلمی که از سوی اولیای معصوم الهی به ما رسیده است استفاده کنیم.

 به نظر شما فهم قرآن مخصوص چه کسانی است؟ آیا عموم مردم می توانند مفاهیم قرآن را درک کنند؟

قرآن یک کتاب با سطح بالای علمی و یک متن زیبای ادبی است و یادگیری آن نیاز به تحصیل و یادگیری مقدماتی دارد که یکی از مهم ترین آن ها تسلط به زبان عربی است. اما هر کسی در سطح خودش می تواند از مفاهیم قرآن برداشت داشته باشد.البته آشنایی با علوم قرآنی نیاز همه انسان هاست همان گونه که آشنایی با علوم پزشکی نیاز همه انسان هاست ولی یک نفر در حد بهداشت عمومی و شخصی هم در حد جراحی های حساس قلب، اما همه باید در سطح خودشان آشنایی داشته باشند. اما هیچ وقت نباید آن کسی که کم سواد و بی سواد است ادعای جراحی کند. در قرآن هم به همین صورت است. کسی که آشنایی کامل با علوم قرآنی ندارد، جایز نیست که در این زمینه ادعایی داشته باشد و باید از تفسیر به رأی به شدت پرهیز کرد.

 یکی از مشکلاتی که در حال حاضر گریبان گیر نسل جوان جامعه ما شده، شبهاتی است که درباره قرآن اشاعه می شود. به نظر شما جامعه قرآنی برای رفع این مشکل چه نقشی دارد؟

این شبهات، موضوع تازه ای نیست. قرن ها از نزول قرآن گذشته و شبهه های گوناگونی بیان و پاسخ داده شده و هیچ کدام بدون پاسخ باقی نمانده است.

«چون ندیدند حقیقت،ره افسانه زدند» مثلا در مورد عصمت انبیا از گذشته شبهات زیادی مطرح شده که همه پاسخ داده شده اند و در این زمینه کتاب های زیادی هم نوشته شده است. پاسخ دادن به این شبهات خیلی ساده است ولی این پاسخ ها را عالمان به قرآن می دانند و کسانی که سطح علمی لازم را ندارند اگر به کتاب های منتشر شده و عالمان به این علم مراجعه کنند، می توانند پاسخ ها را به شکلی روشن به دست آورند.

                                 

با توجه به این که درک ناصحیح از مفاهیم قرآن یکی از مهم ترین دغدغه های جوامع اسلامی امروز است، این موضوع اهمیت پژوهش را در علوم قرآنی دو چندان می کند. شما نیازهای جامعه امروز را به قرآن پژوهی چگونه ارزیابی می کنید.

مردم در مرحله اول باید به زبان قرآن توجه داشته باشند که البته یادگیری این زبان کار سختی نیست. در مرحله بعد نیز نباید به خود اجازه دهند هر کسی درباره قرآن نظر دهد چون به شدت از این کار منع شده است.همچنین تعقل و تجربه از دیگر مسائلی است که جامعه ما در مورد قرآن باید به آن توجه کند. از یک طرف قرآن تأکید بر تدبر و خرد ورزی و از طرف دیگر نیز عنایت به مشاهده و کاوش در آفرینش دارد. در حالی که در فلسفه قدیم توجه به تدبر بود ولی در جهان بینی قرآن تلفیقی از تدبر و احساس و تجربه وجود دارد. این دو با هم ضرورت دارند و این راه بدیعی است که قرآن به روی بشریت گشوده است. بسیاری از اندیشمندان، حتی غربی ها در مسیر خداشناسی این راه را طی کردند، در حالی که در جامعه ما کم تر به این موضوع توجه شده و حتی در فلسفه ما هم به این ویژگی قرآن توجه نشده است. همچنین در موضوع عرفان، قرآن عرفان مخصوص به خود را دارد که باید استخراج شود، عرفان اسلامی باید از قرآن استخراج شود و اگر این گونه نباشد عرفان های هندی و مسیحی را به جای آن جا می زنیم.عرفان واقعی اسلامی آلودگی عرفان های هندی و مسیحی را ندارد ولی متأسفانه در مورد این مسائل کاری نشده است به نظر من یک عده از پژوهشگران باید بدون اتکا به هیچ زیربنایی از جای دیگری در مورد این علوم قرآنی کار کنند. باید توجه داشت آن عرفانی مربوط به اسلام است که آیات قرآنی پشتیبان آن باشند و این عرفان خیلی غنی و بدون گمراهی است. مثلا اگر توجه کنیم، می بینیم در عرفان نظری و اخلاق قرآن یک حالت تعادل وجود دارد و نمی گوید دنیا را کاملا نادیده بگیرید در صورتی که عرفان هندی و بودائیسم این موضوع را گسترش می دهد.

آیا برای انتقال پژوهش های قرآنی از دل کتابخانه ها به عرصه عمل، کاری شده است؟

نسبت به قبل از انقلاب، کارهایی صورت گرفته ولی در برابر عظمت و ارزش قرآن اندک و ناکافی است که این موضوع علل مختلفی دارد یکی از علل این است که حتی جامعه مذهبی ما هم توجه لازم را به موضوع قرآن نداشته و خلاء خود را با احساسات پر کرده است نه با علوم و حقایق قرآنی، در صورتی که به نظر من قرآن باید در صدر اولویت ها قرار بگیرد، در جلسات مذهبی باید حداکثر زمان به تفسیر قرآن اختصاص داده شود و اگر قرار است زمانی هم به عزاداری پرداخته شود باید در حد نیاز باشد. باید توجه داشت آن چه ضرورت دارد معرفت دینی است. احساس دینی اگر همراه با معرفت دینی باشد، عمیق و ریشه دار خواهد بود ولی اگر بدون معرفت دینی باشد ریشه ای نخواهد بود و نتیجه آن ممکن است به از بین رفتن این احساس بینجامد. لذا جامعه مذهبی ما باید به این موضوع توجه کند که گرایش آن به تفسیر و تدبر در قرآن زیاد شود. همان طور که در خود قرآن تاکید شده است که «یا رسول ا...، کتابی مبارک است که به تو نازل کردیم تا این که مردم در آیات آن تدبر کنند.» و حتی در قسمت هایی اعتراض هایی هم شده است که «آیا این ها تدبر در قرآن نمی کنند، به دل هایشان قفل هایی زده شده است.»

 به نظر شما چه نهادهایی باید در این زمینه فعالیت کنند؟

در این زمینه مسئولیت مهمی برعهده حوزه های علمیه است. علاوه بر حوزه ها دولت نیز باید به این موضوع اهمیت و بودجه ای را به آن اختصاص دهد. برای مثال در حال حاضر حتی یک کتابخانه تخصصی قرآن نیز در مشهد وجود ندارد. مسئولان باید نسبت به این موضوع پاسخ گو باشند. نمی توان انتظار داشت که کتابخانه به صورت خودجوش به وجود آید.ما باید توجه داشته باشیم که یک نظام اسلامی بعد از انقلاب در کشور ما شکل گرفته و پایه اسلام هم قرآن و در کنار آن روایات مسلم اهل بیت است. این قرآن باید در متن زندگی اسلامی ما وجود داشته باشد. مدرسه، دانشگاه، بازار و... همه جاهایی است که قرآن باید در آن ها به صورت مشهود حضور داشته باشد نه به صورت تشریفاتی، مخصوصا شهرهای ما باید به صورتی باشند که وقتی شخصی به آن ها وارد می شود همه جا تبلور قرآن را مشاهده کند. شهرداری ها، ارشاد و... در این زمینه می توانند با نصب تابلوهایی از درس های قرآن و... نقش ایفا کنند در این صورت است که ما به عنوان یک کشور قرآنی مطرح می شویم و می توانیم حداکثر استفاده را از قرآن کنیم.

نقش حوزه های علمیه را در این موضوع چگونه ارزیابی می کنید؟

حوزه باید در مرحله اول غنای علمی خود را افزایش دهد. هر چند شرایط کنونی نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است و درس های تفسیری و قرآنی و تالیفات و جملات قرآنی هم در حوزه ها وجود دارد، ولی تمام این ها نسبت به نیاز حوزه خیلی کم است. به نظر من باید در حوزه، مدارس تخصصی قرآن پدید آید تا عده ای در این مدارس به صورت تخصصی به موضوع قرآن بپردازند. از سوی دیگر نیز جامعه ما باید این احساس را داشته باشد که گرایش به قرآن زیاد شود.

آیا به این موضوع اعتقاد دارید که قرآن در جامعه مهجور مانده است؟

قرآن همیشه نسبت به عظمت خودش مهجور بوده است و این موضوع در حال حاضر هم وجود دارد. هر چند باز هم می گویم نسبت به گذشته شرایط خیلی بهتر است و قاری های بزرگ و مفسران زیادی حضور دارند. ولی قرآن هنوز هم مهجور است به خصوص در مرحله عمل، به عنوان مثال جامعه اسلامی ما چقدر در مورد اسراف و... به قرآن عمل می کند؟

آیا میزان درکی که مردم زمان پیامبر(ص) از قرآن داشتند با میزان درکی که مردم زمان ما از قرآن دارند متفاوت است؟ تفاوت نیازها را بین این دو زمان در زمینه علوم قرآنی چگونه ارزیابی می کنید؟

اگر از منظر فهم معنای ظاهری به این موضوع بنگریم با توجه به این که قرآن به زبان عربی است اگر کسی به این زبان تسلط داشته باشد چه در هزار و ۴۰۰ سال قبل و چه در زمان ما به یک مقدار از قرآن درک دارد. اما اگر از منظر علوم قرآنی توجه کنیم هزار و ۴۰۰سال قبل مردم تنها ادبیات قرآن را درک می کردند و تاکید بر فصاحت و بلاغت قرآن داشتند. اما امروز با این گستردگی علم پژوهشگران متوجه عظمت علمی قرآن می شوند که دریایی از علم است. به عنوان مثال می بینیم که قرآن نسبت به مسائل عمیق اجتماعی، سیاسی، روانی و... توجه دارد در حالی که این مسائل در گذشته خیلی تبلور پیدا نمی کرد و هر چه علم پیشرفت کند، توجه اندیشمندان به این مسائل زیاد می شود.

آقای عبدخدایی؛ با توجه به این که شما مدتی سفیر ایران در واتیکان بودید، سفیر جمهوری اسلامی در مهد مسیحیت کاتولیک بودن چه شرایطی دارد؟

اولین ویژگی سفیر جمهوری اسلامی این است که باید به علوم اسلامی آشنایی داشته باشد. در این مورد به خصوص نیز ما باید توجه داشته باشیم که سفیر به مرکز مسیحیت کاتولیک می فرستیم و این شخص باید توان بالایی از نظر آگاهی های اسلامی داشته باشد، درغیر این صورت در برابر شخصیت ها، ایدئولوگ ها و فیلسوف های برجسته مسیحی نمی تواند عظمت اسلام را تبیین کند. به لطف خدا در اثر برکت قرآن و پشتوانه ای که ما از اهل بیت داشتیم در مدتی که من در واتیکان بودم ذره ای هم ضعف بروز ندادم و می توانستم ارزش های اسلامی را با سربلندی هر چه تمام تر بیان کنم. البته نقاطی هم وجود دارد که ما با آن ها تفاهم کلی داریم، از جمله مسائل اخلاقی و... در حدی که وقتی من درباره آزادی صحبت می کردم و می گفتم آزادی با بی بند و باری تفاوت دارد، یک کاردینال مسیحی به من گفت: «شما حرف دل ما را می زنید»

نوشته شده توسط محسن هوشمند در 16:1 | | لينک به اين مطلب